چمران
به نام خدا
بچههای شهید چمران در ستاد جنگ های نامنظم جمعمی شدند و هر شب عملیات میرفتند و بنده را هم گاهی با خودشان میبردند. یك شب دیدم، افسری با من كار دارد؛ به نظرم سرهنگ 2 یا سرگرد بود. بچههای شهید چمران در ستاد جنگ های نامنظم جمعمی شدند و هر شب عملیات میرفتند و بنده را هم گاهی با خودشان میبردند. یك شب دیدم، افسری با من كار دارد؛ به نظرم سرهنگ 2 یا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشكر 92 بود لذا به اینها نزدیك بودیم. آن افسر پیش من آمد و گفت: من با شما یك كار خصوصی دارم من فكر كردم مثلا میخواهد درخواست مرخصی بدهد یك خرده لجم گرفت كه حالا در این حیص و بیص چه وقت مرخصی رفتن است. اما دیدم با حالت گریه آمد و گفت: شبها كه این بچهها به عملیات میروند اگر می شود من را هم با خودشان ببرند(!) بچه ها شبها با مرحوم شهید چمران به قول خودشان به شكار تانك میرفتند و این سرهنگ آمده بود، التماس می كرد كه من را هم ببرید! چنین منظره ها و جلوههایی را انسان مشاهده می كرد این نشان دهنده آن ظرفیت معنوی است. بچههای بسیجی و بچه های سپاه و داوطلبان جبهه و آدم هایی از قبیل شهید چمران كه جای خود دارند این یك بعد از ظرفیت این ملت عظیم است.
(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از پیشكسوتان جهاد و شهادت و خاطره گویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت 31/6/84)