وصیتنامه شهید کاظم نجفی رستگار
راه امام(ره) را انتخاب کردم تا زمان جاهلیتم را جبران کنم
بسم رب الشهدا و الصدیقین
«من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته»
راه ِخمینی(ره) ما را به راه ِ مستقیم الله آورد
با سلام و درود بر محمد(صلیاللهعلیه و آله) و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حقش امام خمینی رهبر بزرگ تمامی مسلمین و مستضعفین جهان، رهبری که تمامی ما را از منجلاب خواری و ذلت بیرون کشیده و به راه راست هدایتمان کرد و نوری شد در تاریکی راه که بتوانیم حرکت خودمان را از تمام راههای انحرافی بازداریم و در راه مستقیم که همان «الله» میباشد، حرکت خود را ادامه دهیم و با این راهنمایی امام عزیزمان بود که راه خود را پیدا و انتخاب کردم تا بتوانم جبران زمان جاهلیت خود را بکنم.
خونم به حسین(ع) گواهی میدهد که من مثل مردم کوفه نیستم
خدایا شاهد باش که از تمامی مظاهر مادی دنیا بریدم تا بیشتر به تو نزدیک شوم و به تو بپیوندم. خدایا من خواهان شهادتم، نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شدهام و یا خواسته باشم خود را از دست این سختیها و نابسامانیهای دنیوی خلاص سازم، بلکه میخواهم گناهان زیادی را که انجام دادهام به وسیله رنج کشیدن در راه تو و دادن چند قطره خون ناقابلم به خاطر تو پاک گردد. میخواهم شهید شوم تا اگر زندهام، موجودی نباشم که جلوگیری از رشد دیگران شوم تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران نماید و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند. میخواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان حسین(علیهالسلام) گواهی دهد که من مانند مردم کوفه نیستم و رهرو راهش بودهام.
ای بهتر از همه دوستها و یارها! مرا دریاب. ای معشوقم! مرا نزد خویش بخوان، من انسانی گنهکار و روسیاه هستم، مرا فراخوان که دیگر نمیتوانم صبر کنم و صبرم به پایان رسیده است. و چه سخت و ناگوار است بین دوستان صمیمی جدایی میافتد و چه سخت است آن زمانی که یک رهرو به مقصدش برسد و دیگری مثل من به مقصد خویش نرسد. بارالها خودت این سختیها را از دوش من بردار.
پدر عزیز و مادر مهربانم! در شهادتم بیصبری و گریه نکنید
پدر عزیزم مرا ببخش که فرزند خوبی برایت نبودم و از من راضی باش تا خدا هم از من خشنود گردد و مرا بیامرزد. امیدوارم بتوانم با تقدیم خون ناچیز و جسم ضعیف خود به اسلام و قرآن رضایت خدا و شما را فراهم کنم. صبور باش و مبادا بیصبری و گریه کنی و تو مادر مهربانم در شهادتم گریه نکن. افتخار کن و شجاع باش و به دیگر مادران شهدا بیشتر سربزن و به آنها دلداری بده و اگر خواستی گریه هم بکنی بر سیدالشهدا حسین بن علی(علیهالسلام) گریه کن نه بر من.
مریم را طوری تربیت کن که در آینده زنی متعهد و لایق برای اسلام باشد
همسر خوبم میدانم که همسر خوبی برایت نبودم و از روز اول ازدواج پیش شما نتوانستم بمانم و حتی شاید بگویم هنوز نتوانستیم درست همدیگر را بشناسیم. به هر حال شما مرا حلال کن و امیدوارم بتوانی در مقابل تمام سختیها چون کوهی استوار و مقاوم باشی و استاد خوبی برای تنها دخترم مریم که هنوز هم پدر خود را به خوبی نمیشناسد. مریم را طوری بزرگ و تربیت کن که در آینده زنی مسلمان و متعهد و لایق برای اسلام و جامعه اسلامی باشد.
برادر عزیزم مرا ببخش که برادر خوب و لایقی برایت نبودم و باعث سرافکندگی تو بودم ولی مرا حلال کن و امیدوارم همیشه در راه رسیدن به اهداف اسلام و قرآن موفق باشی و شما خواهران مهربانم، زینبگونه باشید و مانند زینب پیام شهدا و برادر کوچک خود را به همه جا برسانید و مبادا گریه کنید که دشمن از این گریه کردنها خوشحال خواهد شد و حجاب اسلامی داشته باشید و آن را به همه گوشزد نمایید.
خود را با سختیها وفق دهید و همیشه پشتیبان امام(ره) باشید
اما پیامی به تمام دوستان و برادران و آشنایان؛ روی مسائل اسلامی بیشتر تأکید کنید و همیشه در فکر رشد دیگران و خود باشید و سعی همگی بر این باشد که بیشتر به یاد خدا باشیم و رابطه خودمان را با او نزدیکتر کنیم. نفس خود را تحت فشار قرار دهیم و خودمان را با سختیهای جامعه وفق دهیم، دوستیهای این دنیا مبادا موجب غفلتمان گردد و در صف غافلین قرار گیریم. در خط امام که همان خط قرآن است حرکت کنیم و خارج نشویم و همیشه پشتیبان امام عزیزمان باشیم.
در آخر از تمام برادران و آشنایان برایم حلالیت بطلبید تا گناهانم کمتر شود. ضمناً از پول ماشین مبلغ 45 هزار تومان به حساب جنگ بریزید و مبلغ 10 هزار تومان بابت روزه و نماز قضا بدهید تا ادا شود. ضمناً مرا در امامزاده محمد کرج دفن نمایید. ضمناً خمس دارایی مرا که مبلغ 6300 تومان میباشد بپردازید، بعداً خرج نمایید. پول ماشین نیز پیش احمد خیری در کرج میباشد و درست نمیدانم مبلغی به جابر و … بدهکار هستم، خودش میداند، بپردازید.
التماس دعا
یداله کلهر
62/1/18
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
درباره شهید
شهید حاج «یدالله کلهر» که به علمدار لشکر 10 سیدالشهدا علیه السلام شهرت داشت، متولد سال 1333 در روستای باباسلمان از توابع شهریار بود. او سال 1353 به خدمت سربازی رفت و در نخستین طلیعه حرکتهای انقلابی، به صف انقلابیون پیوست و با گروهی از جوانان در تصرف پادگان «باغشاه» سابق مشارکت کرد. یک بار نیز در جریان مبارزات انقلاب، هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. مردانگی و شجاعتش زبانزد بود. پس از پیروزی انقلاب در تشکیل پایگاههای دفاعی و کمیتهها در مساجد برای حراست از دستاوردهای انقلاب در محل سکونت خود، نقش رهبری داشت.
شهید کلهر در شهریور 1358 با تشکیل سپاه کرج به عضویت این نهاد درآمد و در نخستین گروه اعزامی از سپاه کرج به کردستان، سرپرستی گروه را بر عهده گرفت؛ او در آزادسازی شهر سنندج به فرماندهی عملیات شهر تکاب منصوب شد. در همان روزهای نخست جنگ، جبهه «فیاضیه» در آبادان را تشکیل داد و مدتها به عنوان فرمانده محور جبهه فیاضیه مشغول خدمت شد. در عملیات «طریقالقدس» با سمت فرمانده گردان وارد عمل شد و سپس جانشین تیپ «المهدی» شد. در عملیات فتحالمبین، بیتالمقدس و رمضان، به عنوان فرمانده لشکر 27، مسئول محور و در والفجر مقدماتی، جانشین تیپ نبیاکرم(ص) بود. شهید کلهر در عملیات «کربلای 5»، قائممقام لشکر 10 سیدالشهدا(ع) بود و در اول بهمنماه سال 1365 به درجه رفیع شهادت رسید. شهید یدالله کلهر علمدار رشید لشکر بود، عمرش در جهاد فی سبیل الله گذشته بود، ضربتها را به جان خرید تا انقلاب آسیب نبیند.