وصیتنامه شهید مفقودالاثر حمید رضا ملاحسنی
ای افرادی که وصیت نامه این حقیر را می شنوید زندگی این دنیا را خانه اصلی خود مپندارید ،که زندگی در رفتن است و نه به قصد رسیدن
«بسم رب الشهدا والصدیقین»
من المؤمنین رجال صدقوا ماعاهدالله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»
بعضی از آن مؤمنان بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملاً وفا کردند، بعضی از آنها بر آن عهد ایستادگی کردند و شهید شدند و برخی به انتظار شهادت مقاومت کرده و عهد آنها تغییر نکرد.
چه عارفانه است ناله آخرین را سر دادن چه عاشقانه است لبیک آخرین را گفتن
با سلام و درود بی کران به محمد و آل محمد (ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نموده تا به انسانها راه به خدا رسیدن را بیاموزد ، به ما یاد بدهد که در مقابل دشمنان اسلام و اهل بیت و معصومین چگونه مبارزه کنیم و امروز این سلاله پاک رسول الله ،زاده زهرا(س)، خمینی روح الله است که چراغ روشنای راه ما می باشد و این مسئولیت خطیر رهبری را به عهده دارد.شهادت راحترین و آسانترین و بهترین راه رسیدن به خداوند می باشد.شهادت با بالاترین درجه کمال انسان است.
ای افرادی که وصیت نامه این حقیر را می شنوید زندگی این دنیا را خانه اصلی خود مپندارید ،که زندگی در رفتن است و نه به قصد رسیدن ما برای خوشی به این دنیا نیامده ایم ،اینقدر به فکر دنیای فانی نباشید که چشم بر هم زنید پیر شده اید و پایتان لب گور است و آن وقت دیگر خیلی دیر شده است و جز این نیست که دنیا فریب و دروغ است و به فقرا و جبهه های جنگ و جنگ زدگان کمک کنید. اگر توانستید کتاب های آقای دستغیب را بخوانید تا میلتان به زندگی این دنیا کم شود.
ای حزب الهی ها ، 16 کلید بهشت شرط خودسازی که فرموده امام عزیز است را خوب عمل کنید. قرآن را زیاد بخوانید. در روز قیامت قرآن درد ما را دوا می کند، پشیمانی به درد ما نمی خورد و گفته قرآن را تا حد امکان عمل کنید و به دیگران بیاموزید. آیة الکرسی را زیاد بخوانید .شبها با وضو بخوابید هر شب در موقع خواب،که مرگ کوتاه مدت است سوره واقعه را بخوانید .ذکر خدا را فراموش نکنید ، دعا ها را زیاد بخوانید .ما غیر از دعا و نیایش چیز دیگری نداریم. مسائل نفسانی را که جهاد اکبر است مواظب باشید که سرکش نباشد. برای خدا کار کنید.اختلافات داخلی را کم کنید.مسائل اخلاقی را حتماً رعایت کنید. در نماز جماعت و نماز جمعه حتماً شرکت کنید.مساجد را خالی نکنید، در هر سنگری که هستید آنرا محکم حفاظت کنید.
اگر جسمی ناتوان از من باقی ماند که امید آن کم است آن را در کربلای ایران یعنی بهشت زهرا(س) دفن کنید و اگر جسمی برای شما نیامد این را بدانید که فاطمه زهرا(س) و امام زمان (عج) بر بالای سر ما می آیند و ما تنها نیستیم
مبادا میدان را خالی کنید تا کسانی که دشمن اسلام هستند بر همه مسلمین تسلط پیدا کنند.سطح آگاهی بچه های مسلمان را بالا ببرید و ریشه های عقیدتی آنها را محکم کنید تا از اسلام منصرف نشوند.امیدوارم تا آنجا که ممکن است به وصیت های برادر کوچک خود عمل کنید.البته اگر نتوانستم به تمام این مسائلی که برای شما گفتم انجام دهم. امیدوارم که شما به آنها عمل کنید و به دیگران تذکر دهید و از این لحاظ شرمنده شما هستم .اگر شهادت نصیب من شد که به آرزوی دیرینه خویش رسیده ام و راه حسین (ع) را که راه مبارزه و خون بود را تداوم داده ام و من و تمامی رزمندگان برای رفع تکلیف می جنگیم و در این راه از هیچ عاقبتی نمی هراسیم. انشاء الله که شما حزب الهی ها هم در این راه (شهادت) از دنیا بروید چون مرگ در بستر درد آور است برای جوانان و ان شاء الله خداوند گناهان گذشته ما را ببخشد برادران حزب اللهی جبهه را تنها نگذارید و حتماً در این دانشگاه اسلامی که کارنامه قبولی اش شهادت است شرکت کنید.
من این راه را با علاقه و میل قلبی خویش انتخاب کردم و با آغوش باز به استقبال لقاء الله می شتابم و انشاء الله به هدفم می رسم.و این مرگ در راه خدا یعنی «شهادت» از عسل برایم شیرین تر و از آب خنک در روز تابستان گواراتر می باشد.
اما سخن با پدر و مادر و برادرانم و خواهرم
هر کدام برای من الگوی تقوا و ایمان بودید و احکام اسلامی را برای من یادآوری می کردید، زنده ماندن من که نتوانست برای شما و اسلام مفید باشد. شاید شهید شدنم بهتر باشد.من که در این مدت اندک عمرم نتوانستم زحمات شما را جبران کنم.انشاء الله در روز موعود پاداش زحمات شما را خواهم داد.در این مدت عمر کوتاهم خطاهای زیادی از من سر زده است امیدوارم که هم شما و هم همه کسانی که این وصیتنامه را می شنوید من را ببخشید و از درگاه خداوند متعال برای من طلب مغفرت و آمرزش نمایید.اگر جسمی ناتوان از من باقی ماند که امید آن کم است آن را در کربلای ایران یعنی بهشت زهرا(س) دفن کنید و اگر جسمی برای شما نیامد این را بدانید که فاطمه زهرا(س) و امام زمان (عج) بر بالای سر ما می آیند و ما تنها نیستیم. مقدار پولی که از من باقی مانده به جبهه های جنگ و جنگ زدگان و اگر هم خودتان لازم داشتید یک مقدار مورد احتیاج را برداشته و بقیه را به اسلام و مسلمین بدهید تا شاید آنها باعث جلوگیری از ورود آتش بر من در روز قیامت باشند.اگر توانستید یک ماه روزه و یک ماه نماز قضا بجا آورید برای من، و همچنین هر موقع که بیکار شدید برای من صلوات بفرستید.مراسم شادی و شوق شهادت را کم خرج کنید .گریه نکنید چون شهید عزاداری نمی خواهد پیرو می خواهد.
خدایا کمکم کن تا این جسم ناتوان خویش را در راه تو نثار کنم.اگر کسی ادعای طلب کرد و شما او را می شناختید طلب او را بپردازید .کسیکه شهادت را دوست دارد دنیا و دروس علوم و فیزیک برای او فریبی بیش نیست. در هر جا که هستید در صف نماز جمعه و جماعت و…همیشه امام راه این قلب تپنده مردم مستضعف دینا را، این پیر جهان را ، این ناخدای کشتی نجات را دعا کنید.تا خداوند نگه دار او باشد و شما هم او را یاری کنید و همچنین خداوند تمام مسئولین کشور را که در خط امام هستند محفوظ بگرداند.با سلام و درود بر امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و روحانیت مبارز در سنگرهای مختلف. مرگ بر آمریکا ، شوروی، فرانسه، انگلیس، اسرائیل و تمامی دولت های ظالم روی کره زمین.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
29/02/1362
درباره شهید
شهید حمید رضا ملا حسنی در تاریخ 1344/5/5 دریکی از مناطق جنوب غرب تهران در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد وپس از گذراندن مقاطع تحصیلی ابتدایی و راهنمایی مقطع متوسطه قبل از اخذ دیپلم و با حمله ور شدن آتش جنگی که صدامیان کافر به را ه انداخته بودند عزم خودر اجزم می کند تا به هر نحو ممکن در مناطق جنگی حضور پیدا نماید.
لذا در لشگر 27 محمد رسول الله ودر گردان عمار سازماندهی شده و خود را آماده عملیات نماید و در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین عراق در تاریخ 12 /08 / 1362 مفقود الاثر می گردد.
سالها بود خانواده منتظر بودند.2 سال پیش برادران شهید می خواستند مقبره ای را به صورت نمادین برای ایشان بر پا کنند که شهید به خواب برادر میاید ومی گوید دست نگه دارید.
بعد از 2 سال شبی خواهر شهید در خواب می بیند که در منطقه پونک خیابان سردار جنگل تشییع پیکر شهداست و شهید ملا حسنی هم حضور دارد از او می پرسد شما اینها را…
سپس می گوید من حتی کسانی که در پیاده رو راه می ورند و برای تشییع هم نیامدند هم شفاعت می کنم.
خواهر شهید همیشه سر مزار شهید احمد پلارک که او نیز از شهدای گردان عمّار می باشد می رود.شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده می شود.در یکی از روزها در قاب بالای سر مزار دریک عکس برادر خود را کنار شهید پلارک می بیند که بالای سرش علامت ضربدری وجود دارد.
پس از بررسی خانواده شهید پلارک را جویا می شود خانواده ایشان می فرمایند که شهید پلارک هر کدام از دوستانشان که به فیض شهادت نائل می شدند بالای سرشان یک ضربدر میزد معلوم گردید که شهید ملاحسنی از دوستان و همرزمان شهید پلارک بوده.
خواهر شهید ملاحسنی بر سر مزار شهید پلارک او را به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم می دهند که به برادرم بگو یه نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد.
خواهر شهید دل شکسته و چشم انتظار برادر شهید مفقود الاثر خودرا در خواب می بیند و او به خواهر می گوید نمی خواهی مرا ببینی،من که برای دیدار شما آمده ام.
خواهر می گوید کی،شهید به او می گوید در پارک نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند.قبر وسطی مربوط به من است خواهر از خواب بلند می شود و تعجب می کند که این چه خوابی است که بعد از 27 سال برادر شهیدش به خواب او می آید.
در شب بعد مجددا شهید به خواب خواهر می آید و می گوید نمی خواهی مرا ببینی من منتظرت هستم و مشخصات جنازه بی سر قبر وسط را به او می دهد خواهر صبح اقدام به پرس وجو میکند ومطلب را با سپاه پاسداران درمیان می گذارد و پس از بررسی ویافتن همرزمان شهید وجویای نحوه شهادت او قبر شهید مورد تایید واقع می شود واو شهید حمید رضا ملاحسنی است.
منبع : سایت فاتحان