وصیت نامه طلبه شهید سلمان خدادادی تیرکلائی
برادران و خواهران! ننگ است در موقعی که کل کفر در مقابل کل اسلام ایستاده، ]کسی[ خم به ابرو نیاورد و در بستر بمیرد و دل به مال و منال و زن و فرزند ببندد، در موقعی که اسلام تنها است و یار و مدد کار میخواهد دیگر نشستن بلکه زنده بودن معنا ندارد. این شهید است که یار و مدد کار اوست.
بسم الله الرحمن الرحیم
«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص.»(صف/۴)
«اشهد ان لاالهالاالله، و اشهد أن محمداً رسول الله واشهد أن علیاً ولی الله»
بنده حقیر سلمان خدادادی، فرزند نورالله خدادادی دارای شماره شناسنامه ۷۶۶ متولد۱۳۴۵ ساکن تیرکلا شهادت میدهم که خدای ما، معبود ما، معشوق ما، محبوب ما و مأنوس ما، یکتای بیهمتا است و حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) فرستاده اوست و حضرت علی(علیه السلام) با ۱۱ فرزندش امامان معصوم ما میباشند و شهادت میدهم به قیامت و روز رستاخیز و بهشت و جهنم و هر آنچه که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.
شما خانوادههای شهدا چشم و چراغ این ملتید (امام خمینی). شهدا شمع محفل بشریتند (استاد مطهری). شهید یعنی شاهد، یعنی گواه. آری، شهید همچون شمعی است که میسوزد و از سوختن خود جامعهای و اجتماعی را روشن میسازد، بلکه بالاتر از شمع، چرا که شمع بعد از سوختن از بین میرود ولی شهید هر چه بسوزد زندهتر میشود و هرگز خاموش نمیشود، چون خون اوجامعهای را به هیجان میآورد. . . شهید بعد از کشته شدن به سوی معبود خود در پرواز است و میرود تا به آرزوی خود دست یابد، شهید وقتی که عاشق معشوق خود شد، سر از پا نمیشناسد و همیشه زنده است، چنانکه خداوند در کتاب مقدسش فرمود: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بلاحیاء عند ربهم یرزقون»(آل عمران/۱۶۹)
برادران و خواهران! ننگ است در موقعی که کل کفر در مقابل کل اسلام ایستاده، ]کسی[ خم به ابرو نیاورد و در بستر بمیرد و دل به مال و منال و زن و فرزند ببندد، در موقعی که اسلام تنها است و یار و مدد کار میخواهد دیگر نشستن بلکه زنده بودن معنا ندارد. این شهید است که یار و مدد کار اوست. این شهید است که با نثارخون خود درخت اسلام را آبیاری مینماید؛ اسلامی که استعمار و ابرقدرتها و کافرین و مشرکین برای از بین بردن دست به هر جنایتی -که برای انسان قابل تحمل نیست- میزنند. ولی کور خواندند، تا زمانی که یک نفر مسلمان در کره زمین وجود دارد، اسلام زنده است. بنابر قول معصوم: «شرعُ محمد مستمرٌ الی یوم القیامة» اسلام دین جامعی است که حتی یهودیان گرایش به این دین مبین دارند، ولی این روبه صفتان همیشه در صدد تضعیف اسلام هستند، بیایید با هم دست به دست یکدیگر با تمام اقشار و تمام مسلمانهای روی زمین بدهیم و کفر را از بین ببریم، به امید آن روز.
اما شما ای پدر و مادر عزیزم! عزیز قلبم! سلام علیکم. سلامی به بلندای آسمان، سلامی که زبان قاصر از بیان او و قلمها را توان نوشتن او نیست. سلامی غم انگیز از اینکه فرزند شایستهای برای پدر و مادر خوبی همچون شما نبودم. شمایی که روزها و شبها زحمت خستگی و بیخوابی کشیدید تا این فرزند را به جایی برسانید، ولی آنچه وظیفه یک فرزند در قبال پدر و مادر میباشد را نتوانستم انجام بدهم و آن روزی که به این دنیای بیحاصل پای گذاشتم، باعث زحمات شما میشدم. امید آن دارم که اگر خداوند متعال اینجانب را جزء شهدا قرار دهند شما را شفاعت نمایم، انشاالله. امیدوارم بعد از شهادتم گریه و زاری ننمایید تا مرا آزرده و دشمنان اسلام را خوشحال بکنید. مبادا کاری بکنید که هر کس یک حرفی بزند و بگوید بیچاره ناکام، بلکه بیچاره من نیستم، آن اشخاصی هستند که در مقابل این همه گلهایی که پر پر میشوند خم به ابرو نمیآورند. ناکام نیستم، بلکه کام خودم را گرفتم و رفتم. مادر عزیزم! میدانستم که آرزو داشتی مرا داماد کنی و عروسم را در دستم تماشا کنی و خوشحال شوی، ولی من با عروسی بالاتر از این ازدواج نمودم و آن هم شهادت. بیا مادر که شادان میروم حجله بجای رخت دامادی لباس خون به تن دارم پدر و مادرم! دوست داشتید عصای دست شما شوم، ولی فرمان امام -که همان فرمان خدا است- مرا بر آن داشت که به جبهه روم. دیگر صبرم سر آمده بود، دیگر نتوانستم طاقت بیاورم.
پدر و مادرم! اگر شهید شدم سعی کنید خودتان را درپیش مردم معرفی نکنید که من پدر یا مادر شهیدم و هیچ منتی بر سر مردم نگذارید که من شهیددادم.برادرم ابوذر! امیدوارم درپناه حق درکارهای روزمره خودموفق ومؤید]باشید[وامیدوارم ازته قلب حلالم کنید. برادرم ابوذر!تمام چشم امیدم به شماست واگرمیخواهی روح مراشادکنی،درست رابخوان وقلم افتاده مرابرداروراه مرا ادامه بدهودرجوارعلم،تقواراسرلوحهزندگیخودقراربده که همچون دوبال کبوترهستند که اگریک بال اوازبین رود قابل پرواز نیست.شماای خواهرانم!درهرلحظه به یادخدا باشید وحجاب اسلامی رارعایت نمایید ودرسهای خود را بخوانید و برایمگریه وزاری نکنیدکه موجب سروردشمنان اسلام خواهد شد.
خواهران!برای آخرین بارازشماعذرمیخواهم،اگرازاوانکودکیتابهحالرنجومشقتیبرشمامتحملنمودممراببخشیداما سفارشی چند به شما امت حزبالله. اگرچه منکوچکتراز آنم که بتوانمسفارشی برای کسی بکنمآن همامتیکه ازجان ومالوفرزندان وعزیزان خودچشم پوشیدهاندودرراهخداانفاق نمودند،به عبارتی دیگر امتی که الهی شدند، بلکه به عنوان تذکر و یادآوری و بحکم آیه «و ذکِّرفانالذکریتنفع المؤمنین»(ذاریات/۵۵) همیشه گوش به فرمان امام باشید .در کارهایتان مشورت کنید ، درقلب یکدیگر جایکنید و به یکدیگر مهروعاطفه بهکار ببرید.
همیشهبهیادخداباشیدکهدرکارهایتانریانباشدوازهمینجاپیاممرامیشنویدکهمرا عفوکنید و مرا مورد بخشش قرار دهید.اگر پشتسرتانتهمتو غیبت زدمحلالمکنید.برایمن]دعاکنید[که¬خداوند مرا جزءشهدا ونمازگزاراندرگاه خودقراردهد.در دعاهایکمیلوتوسلومجالسعزاداریشرکتکنیدکهاینهااین انقلاب رابه پای خودمحکم واستوارنگه داشته است.همیشه درصحنهحضورداشتهباشیدودرنمازجمعههاشرکت-کنید.همیشهبهیادخداباشید.درضمن مرادرروستای«تیرکلا»ودرجوارقبر شهیدحبیب الله پرندک دفن نمایید تا اینکه در شب اول میهمان حبیب باشم و از فشار قبر در امان باشم.
و السلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
درباره شهید
نام:
سلمان خدادادی تیرکلائی
نام پدر:نورالله
شماره شناسنامه:766
محل تولد:تیرکلا(مازندران-ساری)
تاریخ تولد:1345/8/1
تاریخ شهادت:1365/4/12
محل شهادت:مهران
در اولين روز از آبان ماه سال 1345 در روستاي«تيركلا» از توابع شهرستان شهيد پرور ساري در خانوادهاي مذهبي، با اصالت و كشاورز به دنیا آمد. پس از گذراندن سالهاي كودكي، تحصيلات خود را در زادگاهش آغاز نمود و تا پايان مقطع راهنمايي با موفقيت ادامه داد. در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي، از جمله كساني بود كه در مقابل گروهاي الحادي و ضد انقلاب به مبارزه پرداخت به طوري كه چندين بار مورد آزار و اذيت و آنها قرار گرفت او با قلب پاك و روح بلندي كه داشت، حقيقت اين دنياي فاني را خوب شناخت و از همان ابتداي نوجواني، سعي ميكرد تا خود را به مظاهر فريبنده اين دنيا آلوده نكند؛ كم كم با چنين بينشي كه داشت، لياقت سربازي حضرب بقيه الله (ارواحناه فداه) را پيدا كرد. آري، يوسف فاطمه (سلام الله عليها) كمند صيد انداخت و سلمان در دام عشق آن حضرت گرفتار شد و قدم به اردوگاه سربازان حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) نهاد.
دروس حوزوي را سال 1361 در مدرسة علميه امام صادق (عليه السلام) كوتناي قائمشهر آغاز نمود پس از مدتي با لبيك به فرمان حضرت امام(رحمه الله عليه) مبني بر آمادگي نيروهاي بسيج در مقابل شرارتهاي ضد انقلاب، به منطقه كردستان شتافت و به عنوان نيروي رزمي-تبليغي در مريوان به جهاد با معاندان انقلاب اسلامي پرداخت. پس از پايان مأموريت به شهر مقدس قم رفت و تا پايان مقدمات علوم اسلامي در حوزة علميه اين شهر به كسب معارف الهي پرداخت. سر انجام با نواخته شدن شيپور جنگ، علم و عمل را در صحنة كار و زار در هم آميخت و آن هنگام كه نداي ملكوتي«الرحيل» شوق ديدار بر دلهاي بيقرار انداخت و جبهه اين ديار عشق بازي با معشوق؛ آغوش خود را به سوي دلدادگان وصال باز كرد، او نيز قدم در وادي عشق گذاشت. سرانجام اين سرباز فداكار و عاشق امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) در 12/4/1365 در منطقه عملياتي مهران (مرحله سوم عمليات كربلاي 1) در سالروز شهادت امام جعفر صادق (عليه السلام) در حالي كه با سلاح آر پي جي قلب دشمن را نشانه گرفته بود، نماز عشق را با سلام شهادت به پايان رساند و با لب تشنه همچون مولايش سيد الشهدا (عليه السلام) به عاشوراييان پيوست.
روح پاكش ميهمان امير قافلة عشق باد
منبع : سایت فاتحان