«مگر ميشود با سلطنت درافتاد!؟»
خيلى از مبارزين قديمى و افرادى كه دستشان تو كار مبارزه بود، زياد باورشان نمىآمد؛ نميتوانستند درست تصور كنند كه چطور ممكن است چنين چيزى! سلطنت را در اين كشور انسان از بين ببرد!؟
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب در بیاناتی در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه علم و صنعت( ۱۳۸۷.۹.۲۴) فرمودند:
بعد از هرج و مرجى كه در اوائل مشروطه به وجود آمد، به فاصلهى چند سال، همان دولت بيگانهى سلطهگر خارجى - يعنى انگليس - يك ديكتاتور خشن و بيرحم و بسيار خطرناكتر از سلاطين قبل از مشروطه - يعنى مظفرالدين شاه و ناصرالدين شاه - را بر سر كار آورد كه او رضا خان بود. ديكتاتورىِ رضا خان بمراتب از ديكتاتورى ناصرالدين شاه و مظفرالدين شاه براى كشور و ملت ما بدتر و خشنتر بود كه انگليسها او را سر كار آوردند.
در واقع ما از دوران استبداد، وارد دوران آزادى نشديم، بلكه وارد دوران استبداد ديگرى همراه با وابستگى شديم؛ يعنى ملت طعم آزادى را نچشيد. لذا وقتى نهضت اسلامى در ايران شروع شد و امام هدف از اين نهضت را ريشهكن كردنِ حكومت استبدادى و حكومت سلطه و قطع نفوذ بيگانگان اعلام كرد، خيلى از مبارزين قديمى و افرادى كه دستشان تو كار مبارزه بود، زياد باورشان نمىآمد؛ نميتوانستند درست تصور كنند كه چطور ممكن است چنين چيزى! سلطنت را در اين كشور انسان از بين ببرد!؟
من يادم است در همان سالهاى آخر مبارزه - كه امام بحثهاى اساسى مربوط به حكومت را كرده بودند و اين بحثها در بين مردم پخش شده بود و ايشان اعلام كرده بودند كه شاه خائن است و شاه بايد برود - بعضى از عناصر مبارز، فعال و خوب - كه بعد هم در انقلاب فعاليتهاى زيادى داشتند - حتّى آنها، ميگفتند: مگر ممكن است!؟ چطور امام مسئلهى سلطنت را مطرح ميكند؟ مگر ميشود با سلطنت درافتاد!؟ باورشان نمىآمد. علت اين بود كه دوران طولانى اختناق و استبداد در اين كشور همراه شده بود با نفوذ بيگانه، سلطهى بيگانه و حمايت بيگانگان از نظام سلطنت. ولى اين اتفاق افتاد.
منبع:khamenei.ir