قاسم خمینی می شوم ( از خاطرات شهید حسن یزدانی )
10 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته
بسم الله الرحمن الرحیم
گریه میکرد و اصرار داشت که به جبهه برود.
پدرش گفت: تو هنوز بچهای! جبهه هم جای بازی نیست که تو میخواهی بروی.
حسن گفت: مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم میشوم.
منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا
برای شادی روح شهیدان صلوات