شوش
به نام خدا
چون تازه جنگ آغاز شده بود براي جهت يابي و تعيين مسير، هيچ امكاناتي نداشتيم تنها ابزار ما در شب، ماه بود كه با توجه به آن جهت برگشت را تشخيص ميداديم. خيلي ترسناك بود چون تازه جنگ آغاز شده بود براي جهت يابي و تعيين مسير، هيچ امكاناتي نداشتيم تنها ابزار ما در شب، ماه بود كه با توجه به آن جهت برگشت را تشخيص ميداديم. خيلي ترسناك بود. تانكهاي دشمن بيخ گوش ما تا صبح غرّش ميكردند و با لُدِر و بلدوزر، خاكريز و سنگر ميساختند و ما با يك بيل دستي سربازي براي خود آلونكي تكنفري محیا می کردیم.
در جبهه شوش هيچ امكاناتي نبود حتي مكانی براي دستشويي وجود نداشت. روزی سهمية غذايي رزمندگان را كه آوردند يك گوني يك متر در يك متر پيدا كردم به مسؤولم گفتم اين گوني را ميخواهم. بعد به وسیلة آن گوني و چند تكّه چوب يك دستشويي صحرايي درست كردم تا رزمندهها مجبور نباشند آفتابه به دست در بيابان به دنبال جايي باشند كه كسي آنها را نبيند. آن دستشويي صحرايي بعد از مدّتي مگس و پشههاي زيادي را به دور خود جمع كرد و رزمندهها مجبور شدند براي رفتن به دستشويي تا آنجايي كه ممكن بود خودشان را نگه دارند تا وقتي به دستشويي ميروند در كمترين زمان، آنجا را ترك كنند.
استاد عابدینی