شهید محمد باقر رحمانی از شهرستان بیجار
بسم الله الرحمن الرحیم
شهید نمونه ورزشکار کشوری
خاطره ای از شهید
یک روز با چند تن از بچه ها ی سپاه با همان ماشین مزدای من جهت دستگیری عوامل زد انقلاب به روسنا های اطراف رفته بودیم هنگام
غروب که برگشتیم چون جاده ها خاکی بود وماشبن در خاک گم شده بود به طوری که شیشه های آن دیده نمی شد ند من ماشین را
داخل حیاط سپاه نزدیک شیر آب پارک کردم که مقداری آن را خصوصا شیشه هایش را بشویم ومشغول شستن شیشه های آن شدم
ناگهان دیدم شهید رحمانی در حالی که می دویدند و حالت مضطرب ونگرانی داشتند به طرف من می آمدند فریاد زدند که آقای سرکانی
فورا شیر آب را ببندید و بیایید که با شما کار دارم من نیز که فکر می کردم که مشگلی پیش آمده فورا شیر آب را بسته و پیش ایشان رفتم
سوأل کردم که باقر جان مشگلی پیش آمده ؟ایشان در جواب فرمودند(نه نگران نباشید فقط یک کار کوچک باشما داشتم )
گفتم بفرمایید وایشان باز هم با همان سخنان زیبا و دلنشین خود مصداق(آنچه از دل برآید لاجرم بردل نشیند) بود فرمودند :آقای سرکانی
که شیر آب را باز کرده اید که ماشین را بشویید آیا هیچ قکر کرده اید که همین حالا ممکن است که پیر زن یا یک بچه یا هر فرد دیگری
در یکی از نقاط پایین شهر آب را باز کند وآب نیاید ودلش بشکند .
آیا شما در قیامت جواب گو هستید
منبع:چراغ راه ص،12
ستاد برگزاری یادواره شهداء شهرستان بیجار
برای شادی روح شهیدان صلوات