سرتك نفوذی
تیپ 57 ابوالفضل ( ع ) با استعداد دو گردان انبیاء و ثاراله در ارتفاعات شاخ شمیران و اطراف آن مشغول پدافند بود که از جانب قرارگاه مأمور شد تا مقدمات یک عملیات نفوذی با هدف انهام تجهیزات دشمن و از کار انداختن ماشین جنگی عراق را در جبهه ی غرب کشور فراهم آورد .تیپ 57 ابوالفضل ( ع ) با استعداد دو گردان انبیاء و ثاراله در ارتفاعات شاخ شمیران و اطراف آن مشغول پدافند بود که از جانب قرارگاه مأمور شد تا مقدمات یک عملیات نفوذی با هدف انهام تجهیزات دشمن و از کار انداختن ماشین جنگی عراق را در جبهه ی غرب کشور فراهم آورد و بدین منظور در تاریخ پانزدهم دی ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و چهار ه.ش کار شناسایی منطقه شروع شد و در نهایت پس از گذشت چند روز از مأموریت شناسایی ، « تنگه –ی سرتک » شناسایی و آماده ی عملیات شد .
پس از فراهم نمودن مقدمات عملیات ، تیپ دو گردان پیاده ی ابوذر و محبین را از عقبه فرا خواند و در منطقه مستقر کرد . علاوه بر این دو گردان عناصری از گردان ثاراله نیز از پدافند آزاد و برای شرکت در این عملیات مهیا شدند .
عملیات در ساعت یک و سی دقیقه ی بامداد مورخ بیست و پنجم دی ماه همان سال با رمز ( یا زهراء « س » ) آغاز و دشمن را غافلگیر کردند .
در نتیجه ی این عملیات تمام امکانات و تجهیزات دو گردان دشمن که در آنجا مستقر بودند ، به آتش کشیده و منهدم شدند . بعضی از ادوات نیروهای کفر هم به غنیمت گرفته شد . اکثر سپاه دشمن کشته یا زخمی و یا اسیر شدند و بقیه هم پا به فرار گذاشتند . سپس نیروهای خودی مواضع ، سنگرها و تجهیزات باقیمانده ی دشمن را منهدم کردند و قبل از فرا رسیدن طلوع صبح به مواضع قبلی خود بازگشتند . » 1
____________________
1- منبع ؛ کتاب « روایت حماسه ها » ، مؤلف ؛ مراد حسین پاپی ، با حمایت مدیریت حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس تیپ 57 ابوالفضل ( ع ) ، ناشر ؛ انتشارات افلاک ، چاپ ؛ سال 1376- صص 101-100 .
« شناسايی محور عملياتی »
« بنابردستور فرماندهی تيپ، نيروهای مخلص و جان بركف واحد اطلاعات وعمليات به سه دسته تقسيم شده وهر دسته از يك جناحِ معین ، فعاليت های شبانه روزی خود را جهت شناسايی مواضع وتوانايی دشمن شروع كرد.
يك دسته ازاين نيروهای هميشه آماده ، ماموريت يافت تا ازجناح شمالی محور به شناسايی مواضع، استحكامات وتوانمنديهای دشمن در كنار تأسيسات وسد درياچه ی دربنديخان بپردازد . دراين جناح، فاصله ی زيادی بين مواضع خودی ونيروهای عراقی وجود داشت ، پيمودن وشناسايی آن با توجه به مواضع وسرمای بسيار زياد منطقه ، كار مشكلی بود.
دسته دوم نيروهای اطلاعات - عمليات تيپ، مأموريت يافت تا با هماهنگی يگان همجوار ، از جناح جنوبی محور، به شناسايی ارتفاعات مقابل روستای« اِزْگِلَه » ازتوابع شهرستان سرپل ذهاب بپردازد.
دسته سوم نيز ، ماموريت داشت تا جناح ميانی (جناح بين شمال وجنوب ) محوررا شناسايی كند كه اين جناح در مقابل يال بياروُك ، روی گردنه ی سرتك واز ارتفاعات مهم عراق بود.
دسته ی اول شناسايی، متشكل از پنج نفر از نيروهای واحد اطلاعات - عمليات، در قسمت شمال خطوط استقراری تيپ، در ارتفاعات شاخ شميران مقابل سد ودرياچه ی دربندی خان وشهر دربندی خان شروع به فعاليت كرد. از مجموع افراد آن دسته، سه نفرشان در طول جنگ تحميلی به شهادت رسيدند ودونفر ديگر آنها درحال خدمت به نظام مقدس اسلامی هستند.
در شروع شناسايی ، ابتدا بااستفاده از دوربين های ديده بانی دراندازه های مختلف به صورت مداوم ودقيق، مواضع عراقی ها را كاملاًزير نظر قرار داديم ومسير را شناسايی كرديم، در نتيجه توانستیم به مسير رفت وبرگشت آشنايی مناسب پيدا كنيم.
بعداز چند روز ديده بانی با پيش بينی های لازم براي اجرای يك شناسايی دقيق از مواضع دفاعی دشمن از كنار سد دربندی خان حركت، وتداركات لازم وقابل حمل انفرادی رابرای مدت چهل و هشت ساعت آماده وبا خود حمل كرديم. ازجمله آن تداركات ؛ اسلحه ، نارنجك، سرنيزه، كيسه خواب، مقداری نان ، تعدادی كنسرو وشكلات جنگی ، مقداری حلوا ، دو عدد دوربين ديد در شب وديد در روز بود ، كه در كوله پشتی جاسازی شده بود.
به علت فاصله ی نسبتاً طولانی مواضع خودی با نيروهای عراقی، می بايست در طول مسير، يك شب را استراحت كنيم.به همين خاطركيسه خواب را نيز به تداركات خود اضافه كرديم.
محل استقرار نيروهای خودی روی ارتفاعات شاخ شميران ، و مواضع عراقی ها دركنار سددربندی خان بود . بنابراين اختلافِ ارتفاعِ بسيار زياد و پايين رفتن از آن ارتفاعات صعب العبور وادامه مسير با وجود آن شيارهای بسيار تند وعميق، مشكل وواقعاً نفس گير بود و فايق آمدن بر آنها توان وقوه ی خاصی را می طلبيد.
پس از پشت سرنهادن مقداری از مسافت پيش بينی شده ، سعی كرديم منطقه ی مناسبی رابرای استراحت شبانه انتخاب نماييم. به همين منظور شيار مناسبی كه دارای آب وپوشش گياهی خوب وباغ ميوه ی اناری بود ، انتخاب شد . در آن موقع از فصل زمستان تمام ميوه های آن به دليل دوربودن از دسترس، به كلی روی شاخه های درختان خشك شده بود، ما نيز در فرصت مناسب از ميوه های آن استفاده می كرديم. اگرچه آن شيار فاصله چندانی با مواضع دشمن نداشت اما آنان هيچ گونه ترددی در آنجا نداشتند.
هوای سرد زمستانی باعث شده بود كه لباسهای گرم زيادی بپوشم تا به هنگام حركت و در زمان استراحت های شبانه، سرمای زمستان آزارم ندهد، ولی اين وضعيت تحركم را تحت تأثير قرار داده و کم کرده بود .
دريك شب بسيار سرد زمستانی همراه دسته ی شناسايی وارد مواضع نيروهای بعثی در جناح شرقی تأسيسات سد در ياچه ی دربنديخان شديم. سرمای سرد طاقت فرسای آن منطقه كوهستاني آنچنان بود كه بعثيون از پوشش كامل خطوط خودشان عاجز شده بودند . لذا با استفاده از غفلت دشمن با انتخاب مسيری كه كمترين مواضع مهندسی از قبيل مين و سيم خاردار را داشت وارد مواضع عراقی ها شديم.
ساعت حدود يك نيمه شب همراه گروه شناسايی ، داخل سنگر شديم و شهيد گرانقدر داريوش مرادی، در حالي كه سياهی كاملاً بر منطقه دامن گسترانيده بود ، وارد مواضع دشمن شد، سپس به انتظار طلوع ماه مانديم.
هنوز مدتی از ورود ما به مواضع نيروهای عراقی نگذشته بود كه انگار كسی ابرهای غضبناك و سيه فام را از روی آسمان برداشت و تمامی منطقه از نورافشانی خوش رنگ ماه روشن شد وسنگرهای تجمع، نگهبانی، مسيرهای تردد ومواضع مهندسی دشمن كاملاً نمايان شدند. با روشن شدن منطقه ، مسير حركت را شناسايی كرديم ، از سنگر بيرون آمده ومسافتی از مسير راباهم پيموديم. اما جهت انجام يك مأموريت دقيق وكامل تصميم گرفتيم كه از هم ديگر جدابشويم. شهيد گرانقدر داريوش مرادی از سمت راست مواضع عراقی ها ومن ازسمت چپ، ادامه ی مسير داديم وبعد از انجام شناسايی های لازم درنقطه ای كه وعده داده بوديم مجدداً به هم ملحق شديم.
برای احتياط، هردونفر ازيك نقطه ی سيم خاردار عبوركرديم ووارد مواضع شديم وسعی كرديم يكديگر را، در عبور از سيم خاردار های حلقوی كمك كنيم. وعده گاه ديدارمان را پس از بازگشت ازشناسايی ، نقطه ی ورودی به ميدان مين قرار داديم.
پس از جدا شدن از يكديگر هر نفر، يك اسلحه ، دونارنجك ويك سرنيزه همراه داشتيم، در بعضی مواقع به دليل حساسيت مسير ودقت عراقی ها در حفاظت ازموانع، برای جلوگيری از سروصدا، اسلحه ی كلاشينكف را با خود نمی بردم واز كلت كمری استفاده می كردم.
دركمال غفلت دشمن، حركت خود را به طرف اهداف از پيش تعيين شده در مواضع عراقیها ، شروع كردم، چون شخص ديگری همراهم نبود تا ضريب حفاظتی را تحت- الشعاع قرار دهد وآن راكمتر كند، موفقيت مأموريت به دقت خودم بستگی داشت. هرچه افراد نفوذی بيشتر باشنداحتمال خطای فردی به همان اندازه بيشتر است،ازنقطه ی جدايی از شهيدگرانقدر مرادی ،ديگر كسی همراهم نبود، لذا سعی می- كردم تا به مين های كاشته شده ضربه ای وارد نكنم تا انفجاری رخ ندهد. بنابراين با دقت تمام به مواضع اصلی سنگرهای تجمع واستراحت دشمن نزديك شدم .
دقت ، حساسيت وتلاش همه جانبه ی فكری وجسمی ، سرمای طاقت فرسای آن شب را درآن موقعيت از يادم برده بود و به چيزی كه فكر نمی كردم ويااصلاً جایی در مخيله ام پيدا نكرده بود، سرمای استخوان سوز آن شب بود.
چراغ سنگرها روشن بود. عراقی ها سرمست ازموانع كاشته شده ی خود ، برای در امان ماندن از سرما به سنگر پناه برده وكاملاً بی توجه به اطراف بودند. تنها مشكلی كه هرلحظه خودش رانمايانتر می كرد نورافشانی زياد ماه بود ، همين عامل باعث شد تامأموريت را در عرض كمترين وقت ممكن وبا دقت هرچه بيشتر وفراوان انجام داده ومواضع دشمن را ترك كنم.
همان طوريكه گفتم هوا بسيار سرد بود، وبه دليل نمناك بودن سطح زمين ، هوای شرجی كنار درياچه و سرمای زياد ، زمين كاملاً يخ زده بود . من هم برای جلوگيری از كوچكترين خطا و اشتباه ، سعی می كردم به رغم آن شرايط سخت( يخ زدگی زمين ) طبق روال معمول حركت درموانع ،يعني چهاردست و پا مسير را طی كنم. لذا دستها وزانوهايم خيس و به لرزش افتاده بودند. اما به دليل عشق و علاقه ومسئوليتی كه داشتم، هيچ ضعف ولرزشی یا خطر ومانعی نمی توانست من را از ادامهی كاربازدارد. با جود تمام سختی- ها وفشارهايی كه ازنظر شرايط اقليمی و مواضع سخت دشمن درمقابل داشتم، مأموريتم رابه خوبی انجام دادم وپس از اين كه سنگرها وراههای ترددوديگر مواضع دشمن را بادقت كامل شناسايی ، واحساس كردم كه ابهامی باقی نمانده است، با شكر گزاری ازخداوند تبارك وتعالی ، همزمان با تلاوت آيه- ی مبارك وجعلنا…. به منظور كوری چشم دشمن ،به سمت عقب و به طرف وعده گاه بازگشتم.
در نزديكی وعده گاه ،شهيد گرانقدر مرادی را ديدم كه او نيز با موفقيت تمام مأموريتش را انجام داده بود وهمزمان با هم به وعده گاه رسيديم. پس ازاين كه درلحظه ی كوتاهی يكديگر را ازموفقيت هايمان مطلع كرديم با بررسی كاملِ اطراف ، از مواضع دشمن خارج شديم وبه ديگر دوستان گروه ، كه در مكان استراحت اصلی بودند، يك روز را درهمان باغ انار استراحت كرديم وپس از فرارسيدن شب، با استفاده ازتاريكی به سمت مواضع خودی يعنی ارتفاعات شاخ شميران ،حركت كرديم.
مواضع عراقی ها هم سطح درياچه ومواضع نيروهای خودی در ارتفاعات شاخ شميران بود. هرچه قدر از خطوط مرزی دشمن دورتر وبه طرف خطوط پدافندی خودی نزديكتر می شديم به علت شيب زياد ارتفاعات خسته تر می شديم پس از آن همه تلاش وجنب وجوش تمام وقت،وعدم استراحت لازم، قدرت جسمی مان واقعاً تحليل رفته بود. تا اين كه به سنگرهای كمين دسته ای از گردان ثارالله رسيديم ، به علت خستگی زياد نزد بچه های بامحبت و صميمی آن گردان ، استراحتی كرديم وصبحانه وچای گرمی هم صرف كرديم و سپس به راه خود ادامه داديم، تا اين كه به مقر اصلی كه دربالا ترين نقطه ی ارتفاعات شاخ شميران بود، رسيديم . گزارشي از ماموريت خود، تهيه وبه مسئول اطلاعات - عمليات و فرماندهی تيپ ارائه كرديم آنها نيز با ملاحظه ی آن گزارش رضايت خود را از روند كار و نحوه ی شناسايی ابراز داشتند.
دودسته ديگر شناسايی نيز با لطف وعنايات پروردگار مأموريتشان را به نحو احسن وبا موفقيت هرچه بيشتر انجام داده بودند. پس از آن فعاليت شبانه روزی شناسايی همراه ديگر افراد دسته که نام آنها عبارت بود از ، 1- داريوش مرادی- توكل مصطفی زاده3- توكل حسنوند 4- علی گل ميرزايی. به استراحت پرداخيتم. در طول جنگ تحميلی سه تن از افراد ذكر شده به نامهای ؛ 1- شهيد گرانقدر داريوش مرادی 2- شهيدگرانقدر توكل مصطفی زاده 3- شهيد گرانقدر حسنوند ، در عملياتهای مختلف ودرمأموريتهای اطلاعاتی -عملياتی به شهادت رسيدند. يادشان گرامی وراهشان پررهرو باد. ان شاء الله.» 1
____________________
1- راوی ؛ حمید قبادی ، مورخ بیست و چنجم دی ماه سال یک هزار و سیصد و شصت و چهار ه.ش ، منطقه عملیاتی تنگه سرتک
« اعزام نيروها به محور عملياتی »
« منطقه ی دربنديخان ،منطقه ای كوهستانی باارتفاع حدود دو هزار متراست . دشمن به منظور حفاظت از منطقه، نيروهای زيادی با قوای نظامی چشمگير را دربين تنگه های ارتفاعات منطقه مستقرکرده بود و بدين وسيله تمام تنگه ها اعم از تنگه های ارتفاع بَموُو شاخ شِیک وتنگه ی سرتك ، تنگهی زيمْناكُو ، تنگهی كَرگَمَلْ و تنگه ی بَردَدْكان را با نيروهايش بسته بود. مأموريت عمليات دربنديخان ،به تصرف درآوردن تنگه ی بين ارتفاع بموو وشاخ شِیک بود.» 1
____________________
1- راوی ؛ سردار نوری ؛ مورخ بیست و پنجم دیماه سال یک هزار و سیصد و شصت و چهار ه.ش ، منطقه عملیاتی تنگه سرتک
« نيروهای شناسايی، منطقه را كاملاً شناسایی كرده بودند. مقدمات عمليات فراهم شد وتوجيهات لازم انجام گرفت. چون دو گردان انبياء وثارالله در خطوط پدافندی فعاليت داشتند ، دو گردان ديگر تيپ، با نام های گردان ابوذر ومحبين برای اجرای عمليات سازماندهی شدند. فرمانده گردان ابوذر شهيد گرانقدر نقيبی وفرماندهی گردان محبين شهيد گرانقدر علی مردان آزاد بخت بود، باپشتيبانی آتش توپخانه تيپ ،در حقيقت عمليات مستقل وبدون حمايت ديگر يگانها وتيپ ها ، فقط توسط نيروهای تيپ57 ابوالفضل (ع) انجام گرفت. » 1
« توپخانهی تيپ در بهار سال يك هزار و سيصد و شصت هـ . ش با تلاش وهمت شهيد گرانقدر كوشكی كه از بچه های ملاوی بود، تشكيل شد ودر آن عمليات، تيپ دو قبضه توپ داشت. اين دوقبضه توپ هم به نحو احسن توانستند آتش پشتيبانی آن عمليات را فراهم سازند.
با وجود شوروهيجان نيروها برای انجام عمليات، اما عمليات يك شب عقب افتاد . چون نيروهای تيپ مدتها يعنی حدود
____________________
1- راوی ؛ حمید قبادی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی
دوسال ، عمليات انجام نداده بودند، به همين خاطر در طول اين مدت بارها وبارها به مسئولين مراجعه می كردند ودرخواست انجام عمليات داشتند. پس ازاين كه نسبت به انجام عمليات سرتك مطلع شدند به محض عقب افتادن يك شبهی عمليات ، ازاين وضعيت ناراحت شدند و دلهرهی عجيبی سراپای آنها را گرفته بودكه نكند عمليات انجام نگيرد.
علت يك شب تأخير عمليات اين بود، كه برادران اطلاعات _عمليات را ابتدا فرستاديم تا منطقهی شناسايی شده را يك مرتبهی ديگر بازبینی كنند. در بازگشت اطلاع دادند كه دشمن در يكی از معابر نيرو گذاشته است تا گسترهی حفاظتش را توسعه ببخشد. در شب بعدی قرار شد تعدادی از نيروها وارد آن معبر شوند ونيروهای دشمن را بدون سروصدا يا منهدم ، يا دستگير نمایند و ديد ه بانی آنها را نيزاز بين ببرند. وقتی كه نيروها جهت انجام مأموريت به معبر مورد نظر می- رسند، می بينند كه به علت سرمای بسيار زياد منطقه، نيروهای دشمن معبررا ترك كرده اند وچون منطقه را برف پوشانده بود، ردپای دشمن را دنبال می كنند واطمينان حاصل می شود كه دشمن در آن معبر وجود نداردوهمگی معبر را به طرف خط خودشان ترك كرده اند. » 1
« به علت بارش بيش از حد برف در بعد از ظهر روز عمليات ، زمين كاملاً سفيد پوش شد. همين عامل باعث شد، تا مسير شناسايی نيروهای اطلاعات _عمليات قابل تشخيص نباشد وآنان نتوانند ميادين مين را كه زير برف سنگين پنهان شده بود ،بشناسند ونيروها را هدايت كنند واحتمال اشتباه وجود داشت . به همين خاطربين فرمانده قرارگاه نجف وفرمانده تيپ بحث شد ودرنهايت با توجه به اين كه ا عضای اطلاعات از ورزيده ترين نيروهاي يگان بودند، تصميم گرفته شد كه آنان با دقت تمام نيروهای عمل كننده را تا هدف، هدايت كنند تا عمليات درموعد مقرر انجام بگيرد.
نهايتاً درروز بيست و پنجم دی ماه سال يكهزار و سيصد و شصت چهار هـ.ش ساعت حدود هيجده و سی دقيقه عصر، با وجود هوای بارانی ، نيروهای عمل كننده راهی حد و مرزهای از پيش تعيين شده جهت انجام عمليات شدند . از
____________________
1- راوی ؛ سردار كشكولی، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی
اززمان حركت تا ساعت حدود نه الی ده صبح روز بعد زير برف وباران درآن هوای سرد كوهستانی با ستون نظامی پياده، كوهستانها ودره ها را بدون اينكه خم به ابرو بياورند، پشت سرگذاشتند.» 1
____________________
1- راوی؛ حميد قبادی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی
« بعضی از آنها چون کفش کتانی به پا داشتند وباآن كفشها نمی توانستند شيب ها را طی كنند، مجبور شدند تمام مسيررا با پای برهنه حركت كنند. اين مدت زياد دركوهستانهای سرد وبرف گرفته، راه رفتن ممكن نبود مگربه خاطر يك هدف ، آن هم هدفی بزرگ وبی مانند. آنان نيز برای رسيدن به هدف خويش كه چيزی جزء مبارزه وجهاد با كفار زمان خويش نبود آن همه مشقتها را بدون كوچكترين ناراحتی تحمل می كردند و با دیدن لبخندهای پرمهر و محبتی كه برلب داشتند، هيچ كس فكر نمی كرد كه چه خستگی برعضلات آنها سايه افكنده است،بلكه هربيننده ای با ديدن آن روحيه ی بسيار بالا فكر می كرد كه تازه از مقر خود حرکت را شروع كردهاند و نمی شد باور کرد که اين برادران بيش ا ز شش يا هفت كيلومتر را با پای برهنه طی کرده باشند. اين عشق و علاقه آنها ناشی از گفتار پر بار سروروسالار شهيدان ، حضرت سيد الشهداء امام حسين(ع) است كه می فرمايند: ’ زندگی انسان هدف او ومبارزه در راه آن است. ‘
آنان نيز مصداق حقيقی اين جمله ی انسان ساز سومين امام بزرگوارشان بودند . آنها پس از « شناخت، ايمان آوردند» وپس از اين كه ايمان آوردند برآن شدند تا تمام مراحل آن را تا رسيدن به هدف نهايی يعنی « قرب الهی » طی كنند. دراين مسير تلخ ترين مزه ها دركامشان شيرين بود وتمام سختيها ومصائب ومشكلات رابه جان می خريدند، وآن هم فقط به خاطررسيدن، رسيدن به ستيغ قله ی شرافت وانسانيت.
آنان ايمان آوردندگانی صديق بودندكه به دستورات پروردگارشان باورقلبی داشتند ودرمدت زمان حيات خويش نيز، سعی می كردند تا آن باورها را به عمل در آورند. مبارزانی نترس وجنگجويانی بی مانند بودند. به طوريكه با دست خالی به جنگ با سپاهی تا دندان مسلح شتافتند وبی هيچ دلهره ای تمام موانع طبيعی و غير طبيعی را، يكی پس از ديگری پشت سرگذاشتند وبا اتكای به ايمانشان كه ازهر اسلحه ای توانمندتر بود توانستند سپاه عراق را كه سهل بود بلكه تمام لشگريان الحاد وكفررابه زانو درآورند.
حدود ساعت بيست دقيقه نيمه شب بود كه به موانع كاشته شده ی عراقی ها رسيديم. گردانها را مقابل ميادين مين استتار کرده و منتظر مانديم . درآن هوای سرد وزمين يخ زده يك جا ماندن واقعاً مصيبت بود ولی نيروها به خاطر انقلاب و اسلام مشكلات راتحمل می كردند ولب به شكوه نگشودند . تخريب چی های شيردل مشغول بازكردن ميادين مين شدند. با فرماندهی گردان توافق كرديم تا همراه تخريب چی ها، چند نفر بسيجی ورزیده متشكل از تيربارچی وآرپی جی زن و يك بی سيم چی به داخل ميدان مين بروند كه اگر عراقی ها نيروها را ديدند با اجرای آتش آنها را سرگرم كنند تا برادران تخريب چی مأموريت شان را با موفقيت به انجام برسانند. برنامه برهمين اساس درحال پيشرفت بود، دونفر مشغول خنثی كردن مين ها ودونفر هم محدوده معبر باز شده را با طناب مشخص می كردند.
سروصدای عراقی هاكه درداخل سنگرنگهبانی بودند من را نگران كرد ، فكركردم كه متوجه حضور ما شده اند اما به خاطر سردی هوا وپوشش كلاه متوجه حركت بچه ها نشده بودند. دريك لحظه صدای انفجاری در داخل معبر، سكوت را شكست . يك نفر از بچه ها روی مين رفته وفريادش بلندشد، سريع روی او افتادم ودستم را جلوی دهنش گذاشتم تا فرياد نكشدوآه وناله نكند همزمان بيخ گوش او گفتم؛ اگر سروصدا كنی عراقی ها متوجه حضور بچه ها می شوند وهمه آنها را موردهدف خود قرار میدهندوعمليات لو می- رود. با شنيدن اين جملات درحالی كه درآن سرمای سرد واستخوان سوز براثر انفجار مين وتركش ، بدنش در آتش می سوخت ولی هيچ آه ونالهای نكرد. عراقيها هم به انفجار اهميت ندادند واز سنگرهايشان بيرون نيامدند. درحقيقت او با سوختن خودش جان بچه ها را نجات داد. درحالی كه آدم در شرایط عادی نمی تواند گرمای شعله يك كبريت را روی انگشتش تحمل كند اما او بااين كه تمام بدنش را تركش گرفته بود وخون از بدنش فوران می زد، ولی آنچنان سكوت كرده بود كه انگارنه انگار مجروح است. اورا روی پشتم گرفتم وبا احتياط ازميدان مين بيرون آوردم وبه طرف نيروهای گردان راهی شدم. پس از رسيدن به آنها اورا تحويل دونفرامدادگر دادم تا به سمت عقب وجای امنی برده و مداواهای اوليه را انجام بدهند.
در حال بازگشت وملحق شدن به پرسنل تخريب چی ، كه درحال نزديك شدن به سنگرهای عراقی بودند در حركت بودم ، چند قدمی مانده به آنها، صدای انفجار مين ضدنفرديگری عراقی ها را مشكوك كرد . يكی از عراقی ها با تير بار به سمت صدای انفجار تيراندازی كرد ، اما چون عكس العملی نديد ساكت شد. شايد فكر كرد كه انفجار به خاطربرخورد حيوانات منطقه با مين ها بوده است. بدی هوا، سردی بسيار زياد همراه با ريزش برف وگهگاه باران ،هرگز اين فكر وگمان را به ذهن دشمن خطور نمی داد كه كسی دراين شرایط بتواند به آنها حمله كند.
به پرسنل تخريب چی گفتم؛ ممكن است عراقی ها مشكوك شوند پس كارتان رابا سرعت بيشتری به انجام برسانيد. همچنين به فرمانده گروهان كه همراهم بود گفتم؛ آهسته با بی سيم به فرمانده گردان بگو نيروها را ازداخل معبر مشخص شده كه محدودهی آن را طناب كشيده ايم حركت دهد تا اززمان ، بيشترين استفاده را ببريم و زمان كمتری را تلف كنيم.
گزارش كار را هرلحظه با بی سيم به مقرفرماندهی گزارش می دادم ونگرانی ما ازاين بود، كه نكند قبل از بازكردن كامل ميدان مين معبرهای ديگر، عمليات را شروع كنند وعمليات ما لو برود، لذا حتی المقدور كارمان را باسرعت بيشتری انجام مي داديم.» 1
____________________
1- راوی ؛ حمید قبادی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی
« صحنه های واقعی از وقايع عمليات»
« با دقت وسرعت پيش می رفتيم تااين كه حدود ده متر تا رسيدن به كانال تردد وسنگرهای عراقی بيشتر فاصله نبود، در معبری كه فاصله ی نسبتاً زيادی با ما داشت درگيری بين نيروهای خودی وعراقی شروع شد.
نيروهای دشمن كه به علت انفجارهای قبلی مشكوك شده بودند، بلافاصله با آغاز درگيری در آن معبر،شروع به تيراندازی كردند. تعداد تيرهای رسام آنها آنقدر زياد بود كه گويا ما را ديده بودند. فرمانده گروهان كه بعداً شهيد شد بنام شهيد گرانقدر قلی، در يك عكس العمل سريع، آرپی جی را از دست يك نفر از نيروها گرفت وبه سمت سنگر تيربار دشمن شليك كرد. با لطف وعنايت پروردگار ، گلوله ی آرپی جی به هدف اصابت كرد وتيربار خاموش شد.سپس با سرعت هرچه تمامتر ده مترباقی مانده را با احتياط باز كرديم، نيروهای گردان كه قبلاً از معبر بالا كشيده شده بودند به همراه فرمانده گروهان به داخل كانال وسنگرها هدايت شدند. درنهايت عمليات بارمز « يازهرا(س) » شروع شد وچون با لطف خداوند گلوله ی شليك شده ی اولين آرپی جی توسط شهيد گرانقدر قلی تيربار عراق را از وسط دونصف كرده بود، مقاومت عراقی ها نيز دوامی نياورد. » 1
« نيروها به راحتی توانستند از معبر عبوركنند وارتفاع اول را كه نخستین پايگاه دشمن بود ، تسخير كنند. در سمتی ديگر دشمن يك دوشكا گذاشته بود كه جهت جلوگيری از حملات آن، برنامه ريزی شده و قراربود كه چند نفر از بچه- ها مأمور شوند وآن را از بين ببرند .قبل از اين كه آن برادران
____________________
1- راوی ؛ حمید قبادی ، مورخ بیست و پنجم دیماه سال یک هزار و سیصد و شصت و چهار ه.ش ، منطقه عملیاتی تنگه سرتک
وارد عمل شوند،دوشكا و نفری كه پشت آن بود( دو شكاچی ) با يك گلوله آرپی جی منهدم شدند وگلوله درست به وسط دوشكا اصابت وآن را به دونيم تقسيم كرده بود.
آمادگی و روحيه ی بالای نيروهای خودی مهمترين عامل موفقيت درعمليات بود به طوريكه كه كاملاً دشمن غافلگير شد.
يكی از استوارهای دشمن كه دراين عمليات اسير شد می گفت:, پيش بينی كرده بوديم كه همين روزها نيروهای ايرانی عمليات انجام می دهند اما مكان هنوز برايمان مشخص نبود وچون در منطقه برف زيادی باريده بود، ديگر فكر نمی- كرديم كه دراين جا عمليات شود به همين خاطر باخيالی راحت رفتيم وخوابيديم.،
اكثر اسراء از داخل سنگرهای اجتماعی بيرون كشيده شدند. تعداد زيادی از نيروهای دشمن كشته ومجروح شدند وتمام سنگرهای آنها منهدم شد.
منطقه ی عملياتی سرتك برای ما وعراق حائز اهميت بود چرا كه دشمن با قرارگرفتن در آن موضع می توانست با دوربين وديده بانها ئی كه داشت تمام حركات نيروهای ما را در قسمتهای شمال شرقی وجنوبی ارتفاع بمورا تحت كنترل درآورد. به همين جهت با نيروهاي زيادی كه در منطقه مستقر كرده بود هميشه سعی در حفاظت ازآن مواضع را داشت . با عمليات رعد آسای دليرمردان خطه ی لرستان مواضع آنها به دست نيروهای اسلام افتاد وغنايم زيادی از آنهانيز به غنيمت گرفته شد. » 1
« باارائه گزارش پيروزی رزمندگان كفر ستيز درعمليات به فرماندهی ، فرماندهی دستور ترك منطقه را با رعايت تمام اصول امنيتی وتاكتيكی صادر كرد ما نيز تمام نيروهای عمل كننده را با دقت جمع آوری واز مسير ديگری ، سرافرازانه به سمت مواضع حركت كرديم. » 2
« دربنديخان عراق از جاهای تقريباً خوش آب وهوا ی عراق است . قبل از جنگ افسران ارشد ارتش عراق برای تفريح تابستانه ی خودبه در ياچهی در بنديخان می آمدهاند. منطقه ای بسياز زيبا وجنگلی كه تقريباً دارای انواع ميوه های طبيعی است.
____________________
1- راوی ؛ ولی الله میر هاشمی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی
2- راوی ؛ حمید قبادی ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی
از لحاظ نظامی و سوق الجيشی هم دارای اهميت بسزايی بود به طوريكه با فتح سددربنديخان می توانستيم به گلوگاه عراق فشار بيارويم چون برق استان سليمانيه ازهمين سد تأمین می شد و با مانورهای تكنيكی هم می توانستیم استان بياده ی عراق رانيز زير فشار قرار داده وبا قطع آب آن استان روحيه دشمن را تضعيف می كرديم.
اين ازجمله مهمترين آزمون وتجربه ای بود كه در جبهه ی غرب انجام گرفت. چگونگی انجام ونتيجه ی بسيار مثبت عمليات ، توجه فرماندهان قرارگاه را به اين تيپ جلب كرد، وازآن پس تيپ به عنوان يك يگان توانمند در سازمان رزمی سپاه مورد توجه قرار گرفت.» 1
___________________
1- راوی ؛ سردار نوری ، همان تاریخ ، همان منطقه عملیاتی