سخنراني و ابتكار عجيب فرمانده تيپ امام حسين (ع) در روز حماسه
به نام خدا
حسين خرازي: اگر تا بصره هم پيش برويم، مردم خرمشهر را مي خواهند
با محاصره كامل خونين شهر و قطع ارتباط منطقه شلمچه با اين شهر، بيش از پانزده هزار سرباز عراقي در آستانه اسارت قرار گرفته بودند….
حسين خرازي در عمليات فتح المبين نيروهاي عراق را در جاده عين خوش حدود ۱۵ كيلومتر دور زد و آنها را غافلگير نمود. يگان او در عمليات بيت المقدس جزو اولين لشگرهايي بود كه از رود كارون عبور كرد و به جاده اهواز – خرمشهر رسيد و در آزادسازي خرمشهر سهم به سزايي داشت.
صبح روز سوم خرداد ارتباط مخابراتي فرماندهان عراقي بايگان هاي محاصره شده برقرار بود و به همين خاطر توسط هلي كوپترهاي نظامي از جناح جنوبي اروند رود تدارك مي شدند. همچنين يگان هاي زرهي دشمن از منطقه شلمچه براي شكستن محاصره فشار زيادي را به نيروهاي اسلام وارد مي كردند.
چندين مرتبه نيروهاي عراقي به خاكريز ها حمله كردند و هر بار توسط رزمندگان به رگبار بسته مي شدند. بايد تدبيري انديشيده مي شد تا وحدت نيروهاي محاصره شده دشمن از بين مي رفت و انگيزه مبارزه از آنها گرفته مي شد. زيرا درگير شدن ما با آنها براي ورود به شهر و گسترش جنگ شهري تلفات زيادي به همراه داشت.
حسين از اولين لحظات رسيدن نيروها به اروند رود، در خط مقدم مستقر شد و با يك دستگاه جيپ كه در اختيار داشت سر تا سر منطقه را كنترل مي كرد. وي قبل از شروع مرحله سوم عمليات، زماني كه گردان هاي خط كشن را براي اجراي طرح مانور توجيه مي كرد گفت:
«بايد هدف اصلي ما تصرف خرمشهر باشد اگر تا بصره هم پيش برويم، مردم در انتظار آزادي خرمشهر هستند…»
در ساعات اوليه روز يكي از افسران دشمن به اسارت ما درآمد، حسين با او صحبت كرد و اطلاعات لازم از وضع عراقي ها را در داخل شهر بدست آورد. در كنار خاكريز نشسته بوديم، حسين براي ورود به شهر در فكر بود پس از چند دقيقه دستور داد اسير عراقي را به خط بازگرداندند. اين بار حسين آقا او را بيشتر تحويل گرفت. كم كم از رفت و آمدي كه دور و بر او بود اسير عراقي فهميد كه فرد مهمي است اما باور نمي كرد كه فرمانده لشگر باشد.
حسين به افسر عراقي گفت:
«تو را به داخل شهر مي فرستيم. با سربازان عراقي صحبت كن و بگو ما مردم بدي نيستيم و با آنها بد رفتاري نخواهيم كرد. آنها را قانع كن كه نترسند و تسليم شوند وگرنه بسياري از آنها در زير آتش كشته خواهند شد.»
اسير عراقي تحت تاثير برخوردهاي خوب بچه ها قرار گرفته بود. خرمشهر زير آتش سنگين طرفين درگيري بود. او اكراه داشت دو مرتبه به ميان عراقي ها بازگردد اما وقتي به اهميت كار خود پي برد قبول كرد. از خاكريز بالا رفت و از مسيري كه در ديد نبود به طرف ساختمان چند طبقه سفيد رنگي كه در گمرك خرمشهر بود حركت كرد.
چند دقيقه قبل يك هلي كوپتر دشمن كه قصد داشت مهمات براي نيروهاي خود تخليه نمايد با آتش رزمندگان اسلام سقوط كرده و نيروهاي محاصره شده دشمن از لحاظ روحي در شرايط مناسبي نبودند. همه منتظر نتيجه مانديم. دقايقي گذشت. ناگهان در كمال تعجب مشاهده كرديم كه هزاران عراقي به طرف ما مي آيند. صداي الله اكبر و الموت لصدام آنها بلند بود، بيشتر آنان پارچه اي سفيد به علامت تسليم در دست داشتند. عده آنها آنقدر زياد بود كه مي ترسيديم حتي بدون اسلحه بر ما غلبه كنند.
از آن نقطه حدود پانزده هزار نفر از سربازان دشمن به اسارت درآمدند. اسراي عراقي را در حال دويدن به طرف جاده اهواز هدايت كرديم. آن صحنه يكي از عجيب ترين رويدادهاي دوران دفاع مقدس بود.
ابتكار جالب حسين آقا، به نتيجه رسيد و با حداقل تلفات ممكن و محاصره يك روزه خرمشهر به دست ياران امام باز پس گرفته شد.
در حالي كه در روزهاي اول جنگ، مدافعان مظلوم اين شهر بدون در اختيار داشتن سلاح هاي مورد نياز، سي و پنج روز مقاومت كرده بودند.
نوید شاهد