فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

روایتی از زنده به گور شدن رزمنده ۱۵ ساله

10 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

صدامی‌ها مرا تا گردن زیر خاک کردند؛ آن روز باران هم می‌بارید و 4 ساعت اسیر گِل بودم؛ بعثی‌ها مشروب می‌خوردند، سر مرا نشانه می‌گرفتند و می‌خندید.
 

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، بارها از شکنجه‌های نیروهای صدام در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شنیده‌ایم؛ از بریدن گوش و بستن دست و پای رزمنده‌ها تا زنده به گور کردن آنها.

وقتی پای حرف‌های از معراج برگشتگان می‌نشینیم، روایت‌هایی می‌کنند که در باورمان نمی‌گنجد برخی از انسان‌نماها به قدری قلب‌هایشان از حقیقت دور می‌شود که یک رزمنده 15 ساله را به هر نحوی که می‌خواهند، شکنجه می‌دهند؛ «محمدرضا آذرفر» یکی از جانبازان دفاع مقدس است که در 15 سالگی شکنجه بعثی‌ها را می‌بیند، در رزمی مردانه دچار موج‌گرفتگی می‌شود و امروز بعد از سال‌ها آثار آن ضربه‌ها او را به آسایشگاه نیایش کشانده است.

                                                           ***

بنده در 15 سالگی عازم جبهه شدم؛ رزمنده بسیجی بودم؛ اول فروردین 67 یعنی یک ساعت و نیم از تحویل سال نو گذشته بود؛ در منطقه مریوان سه شبانه روز جنگیدم؛ سپس از شدت خستگی به پایگاه عراقی‌ها رفتم و خوابیدم؛ در مدتی که من خواب بودم، پایگاه عراقی‌ها از دست ما رفت؛ یک موقع از خواب بیدار شدم و دیدم یکی از پشت، گردنم گرفته و بلندم کرده است؛ او را که نگاه کردم خیلی ترسیده بودم؛ از نیروهای گارد ریاست‌ جمهوری صدام بود و مانند هیولا؛ یک لگد به کمرم زد و هنوزم جای آن محل ضربه درد می‌کند.

صدامی‌ها مرا تا گردن زیر خاک کردند؛ آن روز باران هم می‌بارید و 4 ساعت اسیر گِل بودم؛ صدامی‌ها مشروب می‌خوردند و سر مرا نشانه می‌گرفتند و می‌خندید؛ خدا خواست بچه‌های ما که از آن طرف شکست خورده بودند، صحنه را دیدند و صدامی‌ها را زدند؛ بچه‌ها مرا از زیر گِل بیرون کشیدند.

رزمنده‌ای آذری‌زبان مرا روی دوشش گرفته بود تا از منطقه خارج کند؛ آن موقع در پایگاه عراقی‌ها درگیری شد و او در همانجا به شهادت رسید. بعد از درگیری، من هم داخل دره‌ای عمیق افتادم و بعد از مدتی مرا از آن جا بیرون آوردند که در ابتدا مانند جنازه بودم که بعد از مدت طولانی درمان توانستیم روی پا بایستم.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: خاطرات دفاع مقدس لینک ثابت

نظر از: مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل [عضو] 
  • مدرسه علمیه حضرت فاطمه الزّهراء سلام الله علیها شهرستان آمل

آقا سلام ماه محرم شروع شد
آمد بهار زخم دل ما و مرهمت
خون می شود دل همه عالم ز قصه ی
آن لحظه های آخر و گودال و آن غمت …

فرا رسیدن ماه محرم و ایام شهادت آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام و اصحاب گران قدرشان تسلیت باد!

1395/07/11 @ 09:22


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • زفاک
  • نورفشان

آمار

  • امروز: 52
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1319
  • 1 ماه قبل: 4709
  • کل بازدیدها: 232644

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس