رزمنده ای شوخ طبع که روی تخت جراحی هم مزاح می کرد
به نام خدا
یکی از زنان امدادگر در دفاع مقدس از رزمنده ای سخن می گوید که شوخ طبعی خود را حتی روی تخت جراحی فراموش نکرده بود.
برخی از رزمندگان اسلام برای حفظ روحیه در جبهه و شاد کردن فضای جنگ به شوخی با یکدیگر می پرداختند و در این راستا حتی اقدام به نوشتن تابلوهایی در میدان نبرد می کردند که حال و هوای فضای همراه با خون و آتش آنجا را تلطیف می کرد.
از جمله این نوشته ها درج جملات زیر بود:
*مادرم گفته، ترکش نباید وارد شکمت شود، لطفا اطاعت کنید.
*ورود ترکش های خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع.
* ورود گلوله های کوچکتر از آرپی چی به اینجا ممنوع (پشت کلاه کاسک نوشته بود)
یکی از این رزمندگان شوخ طبع، جوانی حاضر جواب بود که حتی روی تخت جراحی نیز شوخی می کرد.
ˈرقیه شکوییˈیکی از زنان حاضر در جبهه درباره خاطره خود از این جوان می گوید: در جریان عملیات ˈمرصادˈ در اسلام آباد غرب، رزمنده ای را به اتاق عمل آوردند که 14 سال بیشتر نداشت، منافقین دست او را هدف گلوله قرار داده بودند.
زمانی که وی را روی تخت اتاق عمل خواباندند با همه شوخی می کرد و دستش را که غرق خون بود و اصلا انگشت نداشت به بچه های اتاق عمل نشان می داد و می گفت، با این دستم به طرف منافقین سنگ پرتاب کردم و گفتم: مرگ بر منافقین! آنها هم که عصبانی شده بودند با گلوله توپ انگشت هایم را قطع کردند.
حالا هم می گویم: مرگ بر منافق.
شکویی می افزاید: وی را بیهوش کردیم و دست او جراحی شد اما وقتی از اتاق عمل بیرون آمد، رنگ پوستش سیاه شد و انقباض عضلات تنفسی وی، باعث مختل شدن نفسش شد.
بسیار ترسیده بودم، همان زمان نذر کردم، اگر این جوان نجات پیدا کند، دو هزار رکعت نماز بخوانم که با تلاش زیاد او به هوش آمد.
روز بعد وقتی به دیدن او رفتم، دیدم با همان روحیه شاد در حال خوردن بیسکویت است.
ایرنا