فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

دعای توسل در تنگه چزابه

04 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

وضعیت بسیار نگران کننده بود، تلفات سنگینی بر ما متحمل شده و نیرویی که بخواهد جایگزین این برادران اعم از ارتشی و سپاهی بشود، وجود نداشت. شاید به خاطر زیر آتش بودن در آن محور، ما بیشتر از 1800 نفر شهید دادیم فقط برای اینکه خط را نگه داریم
خاطره یک «دعای توسل» از زبان شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

سپهبد علی صیاد شیرازی در خاطره‌ای از برپایی دعای توسل برای خروج از بن‌بست یک عملیات می‌گفت : در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش اولین عملیاتی که انجام دادیم «عملیات طریق‌القدس بود». هدف هم این بود که بتوانیم در تنگ چزابه، بین نیروی دشمن در خاک خودش و بخشی از نیروهایش که در داخل سرزمین ما بود، شکاف بیاندازیم.

عملیات به یاری خداوند متعال و همت رزمندگان اسلام به خوبی انجام شد و بخش عمده‌ای از منطقه در همان شب اول آزاد شد. اما وضعیت بسیار نگران کننده بود، تلفات سنگینی بر ما متحمل شده و نیرویی که بخواهد جایگزین این برادران اعم از ارتشی و سپاهی بشود، وجود نداشت. شاید به خاطر زیر آتش بودن در آن محور، ما بیشتر از 1800 نفر شهید دادیم فقط برای اینکه خط را نگه داریم. برای رهایی از این بن بست، شب قرار گذاشتیم که یک جلسه فوق‌العاده بین ارتش و سپاه یعنی قرارگاه خودمان در سوسنگرد داشته باشیم.

بیش از سه چهار ساعت بحث ادامه پیدا کرد ولی هیچ نتیجه مثبتی از بحث‌ها گرفته نشد. شهید غیرتمندی داشتیم که طلبه جوانی بود به نام «مصطفی ردانی پور». او گفت: برادرها، شما حرف‌هایتان را زدید، دیگر فکر نمی‌کنم چیز جدیدی داشته باشید اگر موافق باشید به یک دعای توسل بنشینیم. باز هم همان کسانی که در نزد خدا آبرویی و عزتی دارند مثل ائمه اطهار(ع) هستند که باید دستمان را بگیرند.

چراغ‌ها خاموش شد، خود شهید ردانی‌پور دعا را شروع کرد، همه به شدت برانگیخته شده بودند و دلشان شکسته بود. متوجه شدم پشت سرم یکی بیشتر از همه با شدت گریه می‌کند. سرتیپ شهید نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی ارتش بود…

چراغ‌ها خاموش شد، خود شهید ردانی‌پور دعا را شروع کرد، همه به شدت برانگیخته شده بودند و دلشان شکسته بود. متوجه شدم پشت سرم یکی بیشتر از همه با شدت گریه می‌کند. سرتیپ شهید نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی ارتش بود که 54 سال داشت. آن موقع چند سال اضافه بر خدمت متعارف 30 ساله، خدمت کرده و به خوبی پا بر جا مانده بود. دیدم دستمال بزرگی را روی صورتش گذاشته و چنان گریه می‌کند که من در خودم احساس حقارت کردم. به خودم گفتم: خوش به حال این افراد. اینها وضعشان خیلی بهتر از ماست! خاطره این دعای توسل در ذهنم مانده بود. مدتی بعد به تهران آمدم، فرصت شد که به طور خصوصی در خدمت امام(ره) برسم، این خاطره را به محضر ایشان تعریف کردم. امام(ره) حرف بنده را قطع کردند و مطلبی فرمودند که هیچ وقت از ذهن و قلبم پاک نمی‌شود. فرمودند: ” این اصل رجعت انسان است به فطرتش. “

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: وصیت نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 698
  • دیروز: 2223
  • 7 روز قبل: 3264
  • 1 ماه قبل: 9646
  • کل بازدیدها: 241077

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید محمد رضا دهقان (5.00)
  • وصیتنامه دسته‌ جمعی 50 غواص در شب عملیات کربلای 4 +عکس (5.00)
  • اگه میخوای مارو ببینی اربعین کربلا باش ( از خاطرات شهید ابوحامد) (5.00)
  • مهربان (5.00)
  • گوشه ای از ، ازدواج شهید حمید ایرانمنش (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس