خاطره به یاد ماندنی ز آموزنده از شهید حا ج ناصر کا ظمی
31 خرداد 1395 توسط مادر پهلو شکسته
به نام خدای که شهیدان را آفرید
موضوع:سنگ تمام
یک آینه کوچک خریدیم،یک حلقه هزار تومانی ویک انگشتر سه هزار تزمانی به اصرار مادرشان ،وسراغ چیز دیگری نرفتیم واین شد خرید من!ا
اما ناصر هرکاری کردیم نیامد گفت:من خریدی ندارم کت و شلوار که هیچ وقت نمی پوشم. حلقه که دسنم نمی کنم پس دیگر خریدی نداریم !
ولی ما دست بردار نبودیم،بابرادرم رفتیم برایش یک بلوز وشلوار ویک پلیور خریدیم،چیز های که میدانستم می پوشد.
سردار شهید ناصر کاظمی
نیمه پنهان ماه 7،ص37