خاطره ای کوتاه از سرهنگ پاسدارخیر الله علوی تبار درباره سردارشهید عنایت الله بازگیر
به نام خدا
فشار گرما و تنگی نفس ناشی از شرجی بودن هوا و نوجوانی او و نشاط و شادابی آشکار در چهره ایشان که همه و همه نشأت گرفته از خلوص ایشان بود ، باعث جذابیتی شد که همه محافل کارگری و بنه های دیگر نیز به ما توجه می کردند.
تابستان 1357 که خود جوانی 20 ساله بودم به علت مشکلات مالی برای کارگری به شهر ماهشهر و بندرشاهپور ( بندر امام خمینی (ره) فعلی رفتم از بهبهان به وسیله دوستان با نوجوانی آشنا شدم که عنایت اله بازگیر نام داشت او نیز همچو ما برای کار و کارگری آمده بود .
پس از آشنا شدن و آگاهی از اوصاف قابل تحسین ایشان خصوصاً توجه و التفات به نماز و الفت و انس با قرآن بویژه حسن قرائت شبانه اش در حقیقت مجذوب وی شدم و به عنوان رفیق عازم شدیم.
در شهر ماهشهرکه منزل نداشتیم، توفیقی حاصل شد به مسجدی رفتیم و پس از مذاکره و مشورت با اولیاء و امناء مسجد رضایت آنها را برای سکنی گزیدن در اتاق کنار مسجد جلب کردیم. ماه رمضان آن دوران در فصل گرما و وضعیت کارگری و نداشتن منزل و غذا و استقلالی که داشتیم از یک سو و حالات و شخصیت عنایت الله از سوی دیگر برای من بسیار جذابیت داشت.
فشار گرما و تنگی نفس ناشی از شرجی بودن هوا و نوجوانی او و نشاط و شادابی آشکار در چهره ایشان که همه و همه نشأت گرفته از خلوص ایشان بود ، باعث جذابیتی شد که همه محافل کارگری و بنه های دیگر نیز به ما توجه کرده و سعی می کردند که بر ما میهمان شوند و یا اینکه ما به میهمان آنها برویم و یا به هر شکلی با هم همنشین و هم صحبت شوند
از مهمترین آثار عملکرد و تقید آن بزگوار این بود که هم روزه داران خوشحال می شدند و هم روزه خواران تحقیر شده و سعی در اختفاء این خطای خود را داشتند و اصلاً به توجیه و یا پاسخگویی بر نمی خواستند
نا گفته نماند آنچه که برای همیشه توجهات حقیر را به آن دوران جلب می کند عبارتند از :
1- راه خلوص آن بزرگوار
2- تقید به احکام و تسلط براین امر
3- احساس مسئولیت در امر مهم امر به معروف و نهی از منکر
4- صراحت لهجه ایشان
که معتقدم یا می توان گفت مدعی ام که صحت ادب ایشان یا سعادت مبتنی بر خلقت پر ودیعه ایشان زمینه را برای کمال یابی در صفوف حق و باطل در وجودش مهیا کرد و یا آنکه مقام شهادت این زمینه ها را تأمین نمود
به امید شفاعت آن شهید بزرگوار
خیراله علوی تبار
نگارنده : fatehan1