حاج علی فرزند خوزستان بود،
به نام خدا
محسن رضایی از شهید هاشمی می گوید : حاج علی فرزند خوزستان بود، همان خاکی که به قول امام دینش را به اسلام ادا کرد و فرزندانش هم. کسی چه می داند از این راز سر به مهر؛ آنها که دینشان را ادا کنند گرد فراموشی گمنام شان می کند.
قسمت اول
حاج علی فرزند خوزستان بود، همان خاکی که به قول امام دینش را به اسلام ادا کرد و فرزندانش هم. کسی چه می داند از این راز سر به مهر؛ آنها که دینشان را ادا کنند گرد فراموشی گمنام شان می کند. حاج علی فرمانده قرارگاه سری نصرت بود که در ماموریت های شناسایی، راهنمای فرماندهان بزرگ جنگ مثل همت و باکری بود، او که خاک جنوب را مثل کف دست می شناخت سال ها در نیزارها یا جایی دورتر از ما گم شده بود، یا شاید هم ما او را گم کرده بودیم …
حالا پیدایش کردیم، مسافت ها کم شد حاج علی آمد تا ببینیم فاصله ما با او و دوستانش چقدر شده. تا ببینیم از آن چه که بودیم چند فرسنگ دور شدیم. این حکایت دوری و نزدیکی حکایت آشفتگی روح ما است.
گفته اند محسن رضایی تنها کسی است که او را خوب می شناسد. رضایی برای تبیان از علی هاشمی گفت؛ یاری که تازه از سفر بازگشته. این گفتگو هر چند کوتاه است اما کلید اسراری است که برای همیشه سر به مهر نمی ماند.
• سابقه ی آشنایی شما با شهید هاشمی به چه زمانی باز می گردد ؟
تقریبا دو ماه بعد از شروع جنگ تحمیلی بود که از اهواز به حمیدیه رفتم در آن زمان ایشان فرمانده سپاه حمیدیه بودند و باب آشنایی با ایشان از آن زمان باز شد .
• با توجه به اینکه قرارگاه نصرت ، یک قرارگاه سری بود چه ویژگی هایی باعث شد که شهید هاشمی بعنوان فرمانده این قرارگاه حساس و استراتژیک انتخاب شوند ؟
ایشان در سمت فرماندهی سپاه حمیدیه ،با وجود مسائل خاصی که این شهر داشت مثل مقابله با ضد انقلاب ، سازماندهی نیروهای متعهد از نظر نظامی .. استعدادهای منحصر به فردی از خود بروز داد و بعنوان فرمانده تیپ ۳۷ نور انتخاب شد.
ماموریت این بود که تیپ ۳۷ نور نور تشکیل شود برای محور حمیدیه – سوسنگرد که مردم این مناطق عرب زبان بودند . حساسیت این مناطق با توجه به تبلیغات صدام شدید بود چرا که صدام تبلیغ می کرد که می خواهد اعراب را نجات دهد و آن ها را آزاد کند . ما هم برای اثبات دروغ بودن این ادعا دست به ابتکار تشکیل این تیپ زدیم که اهمیت زیادی از نظر اعضاء تشکیل دهنده ی آن که همه عرب زبان بودند و محلی ، داشت و در واقع هم نشانی بود برای واهی جلوه دادن تبلیغات صدام و اثبات اینکه هیچ کدام از اقوام ملت ایران به صدام روی خوش نشان نداده اند .
فعالیت های قرارگاه نصرت بصورت کاملا سری بود و از تشکیل چنین قرارگاهی غیر از حضرت امام و من و چند نفر از مسولین کشور ، کس دیگری اطلاع نداشت .
در واقع به خاطر سابقه ی خوبی که ایشان در تیپ ۳۷ نور از خود به جای گذاشت که مهمترین آن ها ، حضور موثر در آزادسازی خرمشهر بود و استعداد عالی در اداره ی این تیپ ، مدتی بعد از عملیات والفجر مقدماتی قرارگاهی به نام قرارگاه نصرت تشکیل شد و شهید هاشمی بعنوان فرمانده آن مشغول شد و بد نیست این را بدانید که هر قرارگاه ۵-۶ تیپ را هدایت می کرد.
• چرا در اخبار و اسناد جنگ چندان نشان روشنی از این قرارگاه در دست نیست؟
فعالیت های این قرارگاه بصورت کاملا سری بود و از تشکیل چنین قرارگاهی غیر از حضرت امام و من و چند نفر از مسولین کشور ، کس دیگری اطلاع نداشت .
• کدام ویژگی این قرارگاه باعث شد که قرارگاه نصرت در اسناد کمتر از آن صحبت بشود و کسی از وجود آن مطلع نشود؟
این قرارگاه برای ما خیلی حیاتی بود، آشنایی کامل شهید علی هاشمی و یارانشان به منطقه باعث می شد که فرماندهانی چون شهید همت ، شهید باکری ، شهید زین الدین ، شهید خرازی ، شهید باقری ، شهید احمد کاظمی ، حاج احمد متوسلیان و…، آقای قالیباف و حتی خود من نیز با ایشان برای شناسایی در منطقه ای مثل هور العظیم که آب گرفتگی بود با لباس های محلی ، سوار بر بلم به دل دشمن می رفتیم . و واقعا سپاه در این شناسایی ها به افراد خلاق و سازمان دهنده چون او نیاز داشت چرا که در آن شرایط فقط کافی بود یکی از فرماندهان اسیر شود .
این زحمات او در شناسایی ها مقدمه ای بود برای عملیات های موفقی چون خیبر و بد .
• ویژگی های بارز شهید هاشمی را معرفی کنید ؟
ایشان از نظر عملیاتی و اطلاعاتی فردی صاحب نظر بودند با ۲-۳ نفر از یارانشان خلاء حضور ۳۰ نیرو را برای سپاه پر می کردند . انسانی شجاع و شریف بودند و از ابتدا تا انتهای جنگ تمام مسائل سری جنگ را چون مرواریدی در صدف سینه ی خود نگه داری کردند.
ابتدا تصور می شد اسیر شده اند ولی بعد از مبادله ی اسرا و پیگیری وضعیت اردوگاه فکر کردیم صدام ایشان را کشته و در جایی در عراق دفن کرده است .
• از نحوه ی شهادت ایشان برایمان بگویید ؟
در هور العظیم ، هنگام مبارزه با رژیم بعث عراق وقتی حمله شدید تر شد ، در حال عقب نشینی بودند که توسط نیروهای دشمن محاصره شدند و به معنای واقعی ،تا آخرین فشنگ خود جنگیدند. ظاهرا در همین زمان زخمی شده و خود را در میان نیزارها پنهان می کنند و در اثر خون ریزی شهید می شوند .
• چه تلاش هایی برای یافتن ایشان انجام شد ؟
ابتدا تصور می شد اسیر شده اند ولی بعد از مبادله ی اسرا و پیگیری وضعیت اردوگاه فکر کردیم صدام ایشان را کشته و در جایی در عراق دفن کرده است .
• با توجه به الگو قرار دادن شهدا در زندگی ، اگر شهید هاشمی در زمان حال حضور داشتند آیا وارد مقوله ی سیاست می شدند و چگونه عمل می کردند؟
جنگ ما برای دفاع از نظام بود ، برای دفاع از اسلام بود و این خود امری سیاسی است و امروز هم دفاع از اسلام و قران و منافع ملی و منافع مردم مهم ترین مساله ی سیاسی است . معتقدم ایشان هم مثل قبل فردی سیاسی می بودند ولی جناحی عمل نمی کردند بلکه دفاع از اسلام و نظام را سرلوحه فعالیت های خویش قرار می دادند .