فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

جشن انقلاب در اسارت

03 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

پذیرایی در اسارتگاه با یک نوع شیرینی من‌درآوردی که به «بیجی» معروف بود، انجام می‌شد. بچه‌ها این شیرینی را در ایام خاص درست می‌کردند. یک شیرینی‌پز اصفهانی هم داشتیم که با خمیرنان، کیک خامه‌ای درست می‌کرد که حرف نداشت.

در سال 66 آسایشگاه 16 به اتاق شماره 9 که تعداد زیادی از بچه‌های رمادی در آن بودند، منتقل شدم. در این سال‌ها جابه‌جایی‌های زیادی اتفاق می‌افتاد، ولی بحمدالله دوستان زیادی داشتیم و با تعداد زیادی از آنها تا آخر اسارت، هم اتاق بودیم. یک ماه به «دهه فجر» مانده بود و بچه‌ها در فکر برنامه‌های فرهنگی آن بودند.

اجرای تئاتر هم یکی از برنامه‌ها بود که من هم در این بخش مشغول آماده‌سازی آن بودم. یکی از بچه‌ها نمایشنامه‌ای را که بسیار طولانی بود، می‌نوشت. تئاتر نسبتاً پربازیگری بود و افراد زیادی در آن نقش داشتند. تعدادی هم در حال نوشتن بودند.

خلاصه داستان این نمایش این بود که چند نفر در نقش آلمانی‌ها بودند و البته از این جهت مشکلی نداشتیم. بعضی از بچه‌ها به زبان‌های مختلف تسلط داشتند و می‌شود گفت، همه نوع زبانی در آسایشگاه وجود داشت، عربی، انگلیسی، آلمانی و فرانسوی و از این لحاظ آسایشگاه کاملاً غنی بود.

دهه فجر فرا رسید و نمایش آماده شده بود. برنامه‌های مختلف اجرا شد و نوبت به اجرای نمایش رسید. به محض اینکه شروع کردیم، نگهبان عراقی سر رسید و اجرای نمایش با اعلام وضعیت قرمز از سوی نگهبان خودی قطع شد.

دهه فجر فرا رسید و نمایش آماده شده بود. برنامه‌های مختلف اجرا شد و نوبت به اجرای نمایش رسید. به محض اینکه شروع کردیم، نگهبان عراقی سر رسید و اجرای نمایش با اعلام وضعیت قرمز از سوی نگهبان خودی قطع شد

این وضعیت چند بار تکرار شد و پشت سر هم وضعیت قرمز و عادی اعلام شد. این طور که معلوم بود، نگهبان عراقی کاملاً در جریان برنامه‌های ما قرار گرفته بود و متأسفانه با اینکه بچه‌ها یک ماه تلاش کرده بودند، نتوانستیم آن را اجرا کنیم. البته خوشمزه‌تر از همه برنامه‌ها، قسمت پذیرایی آن بود که معمولاً بچه‌ها سنگ تمام می‌گذاشتند.

پذیرایی با یک نوع شیرینی من‌درآوردی که به «بیجی» معروف بود، انجام می‌شد. بچه‌ها این شیرینی را در ایام خاص درست می‌کردند. یک قناد اصفهانی هم داشتیم که با خمیرنان، چنان کیک خامه‌ای درست می‌کرد که حرف نداشت. یک دستگاه کیک‌پز خیلی جالب هم با قوطی یا حلب روغن، آن هم در چند طبقه ساخته بود. این وسیله را روی چراغ نفتی قرار می‌داد و کم‌کم کیک‌ها آماده می‌شد. خوردن این شیرینی‌ها معمولاً در ایام عید، دهه فجر و صبح‌های جمعه بعد از دعای ندبه واقعاً می‌چسبید، جای همه خالی!

روای: عبدالرحمان آغازی
منبع : فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: وصیت نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < شهریور 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • گروه جهادی بنت الهدی
  • نویسنده محمدی

آمار

  • امروز: 480
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1460
  • 1 ماه قبل: 5028
  • کل بازدیدها: 259535

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس