تنهاترین سردار ( جانباز شهید احمد پاریاب )
07 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته
بسم الله الرحمن الرحیم
ساله بود که “آمد” به سوی میعادگاه عشاق.
زیرک بود و چابک، فرمانده گردان شد.
در اکثر عملیاتها حضور داشت.
با “همت” جبهه ها دمخور بود.
یادگاری های زیادی از جنگ داشت.
از تیر و ترکش تا شیمیایی!
غریبانه جنگید و غریبانه زندگی کرد و غریبانه پرید؛
“تنها"ترین سردار بود، اما سردار نبود سر “دار” بود.
سر و سرّی هم با “آقا” داشت. می گفت نباشم آن روزی که زبانم لال “آقا” نباشد.
با غربتش نشان داد که می شود سردار بود اما در قرچک ورامین زندگی کرد،
می توان سردار بود اما کسی در اطرافت پرسه نزند،
می توان سردار بود اما تنهایت بگذارند،
می توان سردار بود و کنج خانه ات جان بدهی و جنازه ات هم سه روز توی خانه ات بماند و مأموران دلسور آتش نشانی به دادش برسند…..!
منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا
برای شادی روح شهیدان صلوات