بی سیم چی می گفت سوختم/آن روز همچنان از تشنگی رنج می بردند
بسم الله الرحمن الرحیم.
بیسیم چی از گرما فریاد می زد که قنبری سوختم! … جنس فلزی بیسیم موجب می شد که پشت کمر بیسیمچی ها بد جوری بسوزد.
خاطره ای از یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات «رحیم قنبری»، وی در همین عملیات روز 24 خردادماه به اسارت ارتش بعث عراق در می آید.
28 فروردین ماه سال 1367 مقارن با اول ماه مبارک رمضان عراقی ها با کمک گرفتن از آمریکا و با در اختیار داشتن جزیره بوبیان کویت و استفاده از سلاحهای شیمیایی از فرصت استفاد کرده و شبه جزیره فاو را از ما پس گرفتند.
در تاریخ چهارم خرداد 67 دشمن شلمچه را نیز از ما پس گرفت و ما به اهواز فرا خوانده شدیم در آن زمان گردان ما در خاک عراق در شهر حلبچه در حال پدافند بود و عقبه گردان ثارالله در تنگه چهار زبر کرمانشاه مستقر بودند.
گردان ما برای حضور در عملیات آینده در خاک دشمن اعلام آمادگی کرده بود بعداز شناسایی داخلی منطقه عملیاتی و چندین بار جلسه در قرارگاه کل لشکر ما برای یک عملیات بزرگ در خاک دشمن آماده شدند. عمدتا بیشترین عملیات های ما بسیجی ها شبانه بود ما از اصل غافلگیری استفاده می کردیم و تا صبح کار دشمن را تمام می کردیم خورشید که طلوع می کرد پا تکهای سنگین دشمن شروع می شد.
در تاریخ 21/3/67 نزدیک پادگان حمید کنار جاده اهواز به خرمشهر مستقر شدیم . روز بعد ساعت 22 وارد منطقه عملیاتی شلمچه شدیم. بامداد روز 23 خرداد عملیات آغاز شد حدودا ساعت ۷صبح دشمن روی نیروهای خط شکن پاتک کرد. من داخل سنگر فرماندهی لشکر نشسته بودم که فرمانده لشکر گفت: رحیم سریع گردان ثارالله را وارد کن که پاتک دشمن سنگین شده است دارند بطرف ما پیشروی می کنند.
سریعا گردان را حرکت دادم. همینکه از پاسگاه بوبیان عراق رد شدیم با تانک های پیشرفته دشمن درگیر شدیم. گردانهای خط شکن در حالی که تعدادی شهید و مجروح داده بودند در حال عقب نشینی بودند.
اما بچه های ما تاز نفس بودند حالا تنها گردان ما جلو تانک های پیشرفته دشمن ایستاده بود و ایستادگی می کرد. درگیری سختی بین بچه ها گردان ثارالله و نیروهای زرهی دشمن در گرفته بود آنروز ما با دو نیروی قدر و آزار دهنده می جنگیدیم یکی دشمن بعثی متکی به سلاح های پیشرفته و دیگری گرمای شدید و طاقت فرسای منطقه جنوب در خرما پزان خردادماه.
بیسیم چی از گرما فریاد می زد که قنبری سوختم! … جنس فلزی بیسیم موجب می شد که پشت کمر بیسیمچی ها بد جوری بسوزد. هرچند بچه ها سعی می کردند که با ریختن آب قمقمه هایشان به پشت آن ها کمی آن ها را آرام کنند اما چند دقیقه ای نمی گذشت که دوباره فریادشان بلند می شد و می گفتند سوختیم سوختیم. چون می دیدم خیلی زجر می کشند، گفتم که بیسیم ها را از پشتتان باز کنید و بر زمین بگذارید. در این هنگامه خبر رسید که «محمد پیروزی» بهترین آر پی جی زن گردان به شهادت رسید نحوه شهادت محمد پیروزی به این صورت بود که ترکش گلوله خمپاره به کوله پشتی وی که حاوی خرج موشک آر پی جی بوده اصابت می کند و باعث سوختن محمد می شود.
درگیری بسیار شدید بود بطوریکه دستور عقب نشینی از قرار گاه صادر شد. تیپ ۱۸ الغدیر که بچه های یزد بودند، از جناح راست ما عقب نشینی کرد و لشکر۴۱ ثارلله از جناح چپ ما و این در حالی بود که گردان ثارلله داشت از دشمن زمان می گرفت تا یگان های هم جوار بتوانند با مجروحین و شهدا عقب نشینی کنند. در حالی که تنها ما در کنار کانال پرورش ماهی در شلمچه با دشمن درگیر هستیم.
بچه ها تقاضای آب می کردند. تعدادی رفتند آب بیاورند. چند نفر از آن ها در مسیر آوردن آب به شهادت رسیدند. در کل دو کلمن آب بدست رزمنده ها رسید به هر حال این آب بین همه تقسیم شد. اما بچه ها آن روز همچنان از تشنگی رنج می بردند…
منبع:سایت فاتحان
برای شادی روح شهیدان صلوات