به وزیر بگویید من "علیرضا نوری" آنقدر در بیابانها میمانم تا شهید شوم
ابسم الله الرحمن الرحیم
و را به سنگر فرا خواندند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و رئیس راه آهن کشور را به وی ابلاغ کنند. ولی سردار نوری نگاهی به کوثری (فرستاده وزیر) کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا، سپس حکم وزیر را پاره کرد.
با شروع جنگ تحمیلی شهید علیرضا نوری که پیش از این مسئولیت نگهداری از تاسیسات راه آهن را برعهده داشت گروه هفتاد و دو نفره ای از پرسنل راه آهن را آموزش نظامی داد و راهی جبهه های جنوب شد و در محور سوسنگرد و بستان تا پایان شکست حصر سوسنگرد استقرار یافت.
یکی از همرزمان شهید علیرضا نوری روایت می کند: «او قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و مسئول حراست راه آهن کل کشور و از فرماندهان اولیه جنگ بود. در عملیات کربلای پنج که بسیار سخت بود روزی او را به سنگر فرا خواندند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و رئیس راه آهن کشور را به وی ابلاغ کنند ولی سردار نوری نگاهی به کوثری (فرستاده وزیر) کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا و سپس حکم وزیر را پاره پاره کرد و گفت:« آقای کوثری! به وزیر بگویید من علی رضا نوری ساروی آنقدر در این بیابانها میمانم تا شهید شوم.»
علیرضا نوری سرانجام در ۹ بهمن ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی جنوب شلمچه در حالی که نیروهای بسیجی را در عملیات کربلای ۵ فرماندهی و هدایت می کرد، بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و سینه به شهادت رسید.
منبع:سایت فاتحان
برای شادی روح شهیدان صلوات
نام کاربری :
کلمه عبور :
عضویت در سایت
بازیابی کلمه عبور
خاطرات دفاع مقدس
به وزیر بگویید من “علیرضا نوری” آنقدر در بیابانها میمانم تا شهید شوم
او را به سنگر فرا خواندند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و رئیس راه آهن کشور را به وی ابلاغ کنند. ولی سردار نوری نگاهی به کوثری (فرستاده وزیر) کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا، سپس حکم وزیر را پاره کرد.
با شروع جنگ تحمیلی شهید علیرضا نوری که پیش از این مسئولیت نگهداری از تاسیسات راه آهن را برعهده داشت گروه هفتاد و دو نفره ای از پرسنل راه آهن را آموزش نظامی داد و راهی جبهه های جنوب شد و در محور سوسنگرد و بستان تا پایان شکست حصر سوسنگرد استقرار یافت.
یکی از همرزمان شهید علیرضا نوری روایت می کند: «او قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و مسئول حراست راه آهن کل کشور و از فرماندهان اولیه جنگ بود. در عملیات کربلای پنج که بسیار سخت بود روزی او را به سنگر فرا خواندند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و رئیس راه آهن کشور را به وی ابلاغ کنند ولی سردار نوری نگاهی به کوثری (فرستاده وزیر) کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا و سپس حکم وزیر را پاره پاره کرد و گفت:« آقای کوثری! به وزیر بگویید من علی رضا نوری ساروی آنقدر در این بیابانها میمانم تا شهید شوم.»