فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

اولین سحری زندگی در جبهه

28 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

اولین شب ماه مبارک رمضان، فرمانده گردان ما را جمع کرد و پس از قرائت دعا و سخن گفتن درباره فضیلت ماه مبارک رمضان خطاب به رزمندگان گفت:آن‌هایی که مسوولیت‌های حساسی در منطقه دارند و یا توانایی جسمی مناسبی ندارند

حجت کردی جانباز شیمیایی 30 درصد اعصاب و روان با نقل خاطراتی از ماه مبارک رمضان در جبهه گفت:

- اولین شب ماه مبارک رمضان، فرمانده گردان ما را جمع کرد و پس از قرائت دعا و سخن گفتن درباره فضیلت ماه مبارک رمضان خطاب به رزمندگان گفت:آن‌هایی که مسوولیت‌های حساسی در منطقه دارند و یا توانایی جسمی مناسبی ندارند از روزه گرفتن خودداری کنند تا احیاناً در جریان انجام وظیفه دچار مشکل و بیماری نشوند چرا که وظیفه ما دفاع از وطن است و برای انجام درست این وظیفه لازم است شرایط را در نظر بگیریم.

در آن زمان به خاطر اینکه با سن پایین وارد جبهه شده بودم و جثه کوچکی داشتم در اول صف نشسته بودم که در این هنگام فرمانده در حین صحبت کردن نگاهی به من انداخت. در این لحظه احساس بدی داشتم و گویی که چیزی در درونم بشکند، متأثر شدم. در همین افکار غوطه‌ور بودم و با گلایه به خدا می‌گفتم خدایا اینجا هم … که ناگهان فرمانده که هنوز در حال سخنرانی بود گفت مگر کسانی که مانند حجت قوی و با اراده باشند. در همین لحظه که اسم خودم را از فرمانده شنیدم گویی سوار بر ابرها شده بودم. از اینکه مانند یک مرد از من سخنی گفته شد احساس شادی به من دست داد و همان شب با همان شور و حال نامه‌ای به مادرم نوشتم و موضوع را توضیح دادم.

اولین سالی که روزه گرفتم همین سال بود و با اینکه سنم از همه کمتر بود معمولاً داوطلبانه برای تهیه بساط سحری بیدار می‌شدم و اکنون که سال‌ها از آن زمان می‌گذرد هنوز هم در حسرت آن روزها می‌سوزم چرا که در جبهه شیمیایی شده‌ام و امروز توان روزه گرفتن ندارم

- در همان شب، اولین سحری زندگی‌ام را با صدای شلیک توپ‌ها و موشک‌اندازها برای دفاع از میهن آغاز کردم. سحری‌مان شامل یک کنسرو، یک تکه نان خشک و یک لیوان چای بود. معمولاً در طول روز مجال گرسنگی و تشنگی نمی‌یافتیم به گونه‌ای که روزهایی متمادی پیش می‌آمد که به خاطر قرار گرفتن در شرایط سخت مجبور بودیم یکی دو ساعت بعد از اذان مغرب افطار کنیم چون دشمن به این علت که فکر می‌کرد ما در وقت اذان برای افطار کنار هم جمع می‌شویم بیشترین حملات را به مواضع ما می‌کرد.

- اولین سالی که روزه گرفتم همین سال بود و با اینکه سنم از همه کمتر بود معمولاً داوطلبانه برای تهیه بساط سحری بیدار می‌شدم و اکنون که سال‌ها از آن زمان می‌گذرد هنوز هم در حسرت آن روزها می‌سوزم چرا که در جبهه شیمیایی شده‌ام و امروز توان روزه گرفتن ندارم.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: وصیت نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < شهریور 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی

آمار

  • امروز: 769
  • دیروز: 2688
  • 7 روز قبل: 4148
  • 1 ماه قبل: 7716
  • کل بازدیدها: 262223

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس