اعزام
به نام خدا
….اکنون که این تامه را می نویسم ساعت 4بعدازظهر روز جمعه 14/08/1365می باشدکه در اینجا مختصری از برنامه یک هفته ای که گذشت را می نویسم.
….اکنون که این تامه را می نویسم ساعت 4بعدازظهر روز جمعه 14/08/1365می باشدکه در اینجا مختصری از برنامه یک هفته ای که گذشت را می نویسم.
همانطور که آگاه هستید،روز یکشنبه 09/09/1365 ساعت 4 از یزد به سوی باغ خان {پادگان شهید بهشتی}حرکت کردیم وحدوداً ساعت 5به باغ خان رسیدیم وشب را در آنجا خوابیدیم.تا اینکه فردا شب آن ،ساعت 8از باغ خان به تهران حرکت کردیم وروز سه شنبه ساعت 4به تهران رسیدیم ودر جایگاه یزدی ها اسکان یافتیم.فردای آن روز ساعت 3بامداد از خواب بیدار شده وبرای رفتن به ورزشگاه آزادی وحضور در مراسم رژخ،نوبت گرفتیم وبالاخره به درزشگاه آزادی رفتیم و پس از سخترانی رئیس مجلس شورای اسلامی حجه السلام رفسنجانی ورئیس جمهور آقای خامنه ای ،مراسم رژه صد هزار نفری سپاه محمد به جایگاهمان یعنی شهرک اکباتان در اتوبان تهران-کرج نزدیک پارک ارم برگشتیم جای شما خالی آن شب هواپیماهای عراقی قصد بمباران را داشتند که به شکر خدا نتوانستند .فردا صبح ساعت8 به سمت اهواز خرکت کردیم وشکر خدا بدون اینکه بنا به احتمال خطر هوایی حادثه ای ساعت 2 نصف شب به شوشتر رسیدیم وبه اهواز نرفتیم وفعلاً در اینجا سازماندهی شده واسکان یافته ایم .همانطوری که در ابتدای نامه نوشتم امروز شاید قریب 10بار هواپیماهای دشمن برای بمباران آمده اند والان که نامه را می نویسم ،یکی از ه.اپیماهای عراقی در این منطقه است وضد هوایی خا مرتب کار می کند؛ولی شکر خدا تا به حال هیچ حادثه ای اتفاق نیافتاده است…..