فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

اسرای شهید در غربت

05 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

خاطرات اسارت در کنار همه سختی‌ها و عذاب‌هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه‌ای بود که آخرش خوش درآمد. 
در بخشی از خاطرات آزاده حسین تریاکچی می‌خوانیم:

 

نیمه‌های مرداد ماه کم کم فرا می‌رسید. آن روز صبح قرار بود اسرا به اردوگاه موصل منتقل شوند. وقتی به نزدیکی اردوگاه رسیدیم همه بر این باور بودیم که سهمیه چوب و کابل‌مان را دریافت کرده‌ایم و از این پس رفتارها عادی خواهد شد؛ ولی وقتی آن سوی در ورودی اردوگاه از ماشین‌ها پیاده شدیم؛ با تعجب همان صف کابل و چماق‌ها در ابتدای راه انتظارمان را می‌کشید.

 

 

یک بار دیگر و این بار با تجربه قبلی از دیوار مرگ گذشتیم. دیواری که تا دم آسایشگاه موصل آب وجود داشت ولی ما برای همیشه تصور یک آب شیرین را از ذهن بیرون برده بودیم. یک چیزی که بتوان تشنگی را فریب داد، فرقی نمی‌کرد، آب زنگدار، آب شور، آب زرد؛ موصل هم آب داشت … آب داغ! … قوطی‌هایی داشتیم مخصوص ادرار. آب‌شان زدیم، بعد، از آب داغ موصل پرشان کردیم و گذاشتیم کناری تا سرد شود و پس از سرد شدن باید می‌خوردیم…

 

در موصل چوب و کابل امری بسیار بسیار عادی و روزمره بود. به هر بهانه‌ای کتک می‌خوردیم؛ برای نماز جماعت. برای نماز فرادای… از جمله شکنجه‌هایی که برای آرام کردن بچه‌ها به کار می‌رفت وجود یک صندلی آهنی بود با گیره‌های مخصوص که به نقاط مختلف بدن متصل می‌شد و بعد به جریان برق وصل می‌شد و شخصی که روی صندلی می‌نشست 10 دقیقه می‌لرزید، بعد تا پنج روز منگ و خمار بود. ولی از این هم بدتر بود: توی خود زندان اتاقی وجود داشت که اسیر را وادار می‌کردند روی یک توپ بایستد و بعد در حالی که اسیر به زحمت کنترل خود را حفظ می‌کرد، توپ را می‌زدند و غالبا بیضه‌ها صدمه می‌دید. این دردناکترین شکنجه‌ای بود که در موصل انجام می‌شد.

 

اسارت1

 

برخورد با عراقی‌ها متفاوت بود، گاهی درگیری، گاهی اعتراض و گاهی کوتاه می آمدیم ولی در مناسبت‌های خاص، به ویژه بعد از تک های ایران، عراقی‌ها پی فرصتی بودند که درگیری درست کنند. آن وقت ما آنجا که می‌شد احتیاط می‌کردیم و از درگیری پرهیز می کردیم. گاهی هم می‌شد که کارد به استخوان‌مان می‌رسید و می‌زدیم به سیم آخر.

 

چند روز به دومین سالگرد آزادی بستان، مانده، جو اردوگاه تب دار بود. از صورت‌ها و نگاه‌های عراقی‌ها پیدا بود که پی بهانه‌ای می‌گردند. تا آن روز ما از کمترین امکانات محروم بودیم. پتو نداشتیم. حتی با پا برهنه. اینها یک کار بزرگ می‌خواست، یک درگیری و شاید دادن چند شهید و مسلما چندین مجروح.

 

چند روز به سالگرد آزادی بستان وضع را از آنچه که بود بدتر کردند. هفت روز در آسایشگاه را بستند از آب و غذا منع کردند. دستشویی‌ها را تعطیل کردند. جنب و جوش افراد در آسایشگاه بالا گرفت. زمانی رسید که عراقی‌ها تمام راه‌های صلح را بر ما بستند. باید در و پنجره‌ها را می‌شکستیم دیوارها را خراب می‌کردیم، صبر همه لبریز شده بود. ناچار داخل آسایشگاه ادرار می‌کردیم. اسرای قاطع ۲ و ۵ درها را شکستند و به حیاط ریختند. عراقی‌ها ابتدا اسرا را به بازگشت فراخواندند اما هیچ کسی نپذیرفت و بعد چنانکه برنامه‌ریزی شده بود، یک گردان از نیروهای ارتش را به میان اسرا ریختند و به ضرب و شتم آنها پرداختند.

 

بچه‌ها گرسنه، تشنه و بی‌دفاع، دور هم جمع شدند و به گوشه یک دیوار پناه بردند. آنقدر به دیوار فشار آوردند که فرو ریخت و عده‌ای زیر آوار ماندند. نتیجه این درگیری پنج شهید و۲۵۰ مجروح بود. شش ماه با این وضع در اردوگاه موصل ماندیم. اردوگاه موصل در حقیقت اردوگاه آموزشی بود. هر اسیری را چهار یا پنج ماه به آنجا می‌آوردند و آنقدر آنها را می‌زدند تا آموخته شوند. تا بفهمند اسارت یعنی چه؟ عراق با اسرا چطور معامله می‌کند…؟

 

وقتی دوره آموزشی چهار ماهه تمام شد، باید به اردوگاه دیگری منتقل می‌شدیم. ولی باز هم ماندیم تا بچه‌های عملیات «والفجر۴» را هم دیدیم… .

 
ایسنا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: وصیت نامه شهدا لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

 << < شهریور 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • نویسنده محمدی

آمار

  • امروز: 191
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1059
  • 1 ماه قبل: 4733
  • کل بازدیدها: 258987

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس