اسارت و نماز
به نام خدا
وقتی چشمش به من خورد، چنان لگدی به سرم زدکه نتوانستم خودم را کنترل کنم وپهن شدم روی زمین.
کتک ونماز
تصمیم گرفتیم نمازجماعت بخوانیم. با شنیدن این خبر،با کابل، سیمخارداروچوب افتادند به جانمان. چنان کتکی خوردیم که تا دوهفته، درجا یمان افتادیم!
کیومرث طهماسبی -خرم آباد
**********
قرآن خوانی
تنها مونس آرامبخش درآن دخمه های تاریک و پرازظلم، قرآن بود. علاقة همه به خواندن قرآن و تعداد کم قرآنها باعث شده بود که آنها را دست به دست گرداند. بعضی ازبرادران حتی در شب که بیدار ماندن ممنوع بود، درزیر پتو، قرآن تلاوت می کردند. این عشق، دراردوگاه ما ۴۰۰ حافظ قرآن تربیت کرد.
راوی:محمد علی کاظم تبار- بابل
**********
قرآن به زبان ما است
سرهنگ عزاقی، اصرار اسرا راک هدید، گفت:قرآن به زبان ما است، شما را چه به قرآن؟
قوم نژادپرست بعث، همین استدلال را دربارة امام حسین هم داشتند. چون معتقدبودندکه اوعرب بوده است وازنژادآنان.
راوی:اسماعیل امیدی
*********
قرآن
داشت تفتیشم می کرد که دستش یک قرآن کوچک جیبی را کشید بیرون. باعصبانیت آن را زد زمین. قرآن ورق به ورق شد. با اینکه دستهایم از پشت بسته بود، شروع کردم به جمع کردن ورقهای جدا شده. وقتی چشمش به من خورد، چنان لگدی به سرم زدکه نتوانستم خودم را کنترل کنم وپهن شدم روی زمین.
راوی: سیداحمد حافظی- خلخال