آدم صفای جبهه را رها می کند، می رود پشت میز!( از خاطرات شهید علیر ضا نوری )
18 مرداد 1395 توسط مادر پهلو شکسته
همیشه دست های من را می بوسید، من سرش را می بوسیدم و می بوئیدم. وقتی که رفت جبهه، دلم را با خودش برده بود….
می گفتند: بیا رئیس راه آهن باش، قبول نکرد، می گفت:
در این شرایط که بچه های مردم دارند به جبهه می روند، پیشنهاد مسئولیت برای من امتحان الهی است،
که کدام را انتخاب کنم،« من جبهه را می پذیرم»
یک بار هم گفته بودند:« بیا بشو وزیر راه.»
گفته بود: «آدم صفای جبهه را رها می کند، می رود پشت میز!؟»
“علی رضا"در نهم بهمن 1365 در حین فرماندهی عملیات «کربلای پنج» در شلمچه در حالی که «قائم مقامی لشکر 27 محمد رسول الله را که داشت، پرکشید…»
منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا
برای شادی روح شهیدان صلوات