دام آموزشی ( خاطره ای از شهید مسعود علیمحمدی )
بسم الله الرحمن ارحیم
خلاصه کلاسمون خیلی شلوغ بود. بین صندلیهای کلاس تا ته کلاس صندلی تک نفره آهنی خیلی داغون هم چیده میشد.
دکتر مثل همیشه کلاسور زرد رنگش را در میآورد و درس هر جلسه را جدا میکرد و پای تخته میرفت.
گاهی از گوشه تخته شروع به نوشتن میکرد. مینوشت و توضیح میداد و جلو میرفت.
گرم درس گفتن میشد تا اینکه چندبار نزدیک بود از روی سکوی تخته سقوط آزاد کند!
هر وقت این اتفاق میافتاد دکتر میخندید و میگفت ” این کلاس دام آموزشی داره!
آدم گرم درس دادن میشه، تختش 50 متر از سکوش جلوتره وقتی که داری مینویسی یه دفعه زیر پات خالی میشه". (یکی از دانشجویان)
منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا
برای شادی روح شهیدان صلوات