فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصيتنامه شهيد ابراهیم خباز

11 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحيم

… به نام او، به نام خدايي كه از اوييم، براي اوييم، هستيم براي اوست، رفتنم براي اوست و بازگشتم به سوي اوست… بار ديگر طاق نصرت حقوق بشر را با استخوانهاي شكسته و اندام آذين بستند، آن گاه سقف شب را شكافتند بر اين اميد كه نور را در زير آوارهاي سنگين سياهي و ظلمت بشكنند؛ اما ستاره هاي آسمان سرخ شهادت، شهاب وار، جوشن شب را دريدند و تا فتح كامل دروازه هاي صبح ركاب زدند و به لقاءالله پيوستند و همچنان در سراشيبي و فراز تاريخ زندگي ملل مختلف به لقاءاله مي پيوندد. اين چنين توطئه هاي جهان خواران بين المللي، براي نابودي، اميد و جرقه اي كه در اين آسمان سياه زندگي مستضعف اندر رنج نگه داشته شده، پيدا شده است، آغاز مي شود؛ اما ديري نمي گذرد كه اين جرقه فتيله را در عرض چند ماه  مي پيمايد و به انبار باروت خشم انسانهاي خسته از سلطه بيگانگان مي رسد و انفجار آغاز مي شود… انفجاري كه شراره هاي آتش آن، دامان خصم را گرفته مي رود تا دودمان پليد بعث و بعثيان را در هم پيچد…

مادر عزيز!
بيدار باش كه شهادت من، تو را از هدف باز نايستاند… زينب وار، كوله بار مصيبت را بر دوش بكش و رسالت شهيدان را به هر كوي و برزن بانگ بزن و برسان
و تو پدرم! ثابت قدم و استوار پيش برو و گمان مبر كه شهيدان مرده اند كه شهيد شاهد است و جاودانه، شاهدي بر ظلم ابرقدرتها كه هر روزه بر مردم سرخپوست آمريكايي، سياه پوستان آفريقايي، عرب مستضعف، مسلمانان در ضعف نگه داشته شده و ستمديده فلسطين مي رود، است و شما خواهرم! تو در تمام سختيها و مشكلات راهگشاي من بودي؛ از تو مي خواهم كه زينب وار با ناملايمات دست و پنجه نرم كني و شما اي برادرانم! از شما مي خواهم كه صبر داشته باشيد و اميدوارم كه همگي بر خط اسلام و پيرو ولايت فقيه باشيد. در شهادتم گريه نكنيد كه نشانه سستي و ضعف است و دشمن شادكن است. شاد باشيدكه من با عروس زيباي شهادت ازدواج كرده ام و به آرزوي ديرينه خود رسيده ام. اميدوارم كه خداوند اين قرباني را از ما قبول كند.

والسلام

ابراهيم خباز 6/4/1362


درباره شهید

شهید: ابراهیم خباز
نام پدر: مسلم
عضویت: بسیج
تاریخ و محل تولد: 1345- خرامه
تاریخ و محل شهادت: 6/6/1362- جبهه زبیدات
آرامگاه: گلزار شهدای امامزاده اسحاق(ع) خرامه
 

شهادت حضور عاشقانه، عارفانه، آگاهانه و مخلصانه كساني است كه خداوند آنها را براي شهادت و كشته شدن در راهش خلق كرده و چه زيباست اين حضور و چه عاشقانه است اين وصال.

شهيد ابراهيم خباز، در خانه اي محقر و مستضعف به دنيا آمد. در تمام دوران كودكي و مقاطع تحصيلي كه تا سال دوم دبيرستان ادامه داشت در خرامه زندگي مي كرد و در حين تحصيل در ايام فراغت از درس و فصل تعطيلي به كارگري و دامداري مي پرداخت. در سال دوم دبيرستان بود كه براي اولين بار به جبهه رفت و در تاريخ30/11/1361در جبهه جنوب با تركش خمپاره مجروح شد و مدتي در يكي از بيمارستانهاي اصفهان بستري بود. پس از بهبودي نسبي، براي ديدن خانواده به خرامه آمد و پس از چند روز سريعا به جبهه برگشت. اين بار وعده اي داشت كه نمي توانست، بماند. با آن كه مجروح بود؛ بلي، وعده اي داشت؛ وعده وصال با معشوق؛ آري، براي بار دوم عازم جبهه شد و سرانجام در تاريخ 5/6/1362 ساعت 5/9 شب در جبهه زبيدات به وصال معشوق رسيد.

ابراهيم، جوانمردي بزرگ، مهربان، با صداقت و متواضع بود و خانواده و دوستاني كه با ايشان در تماس بودند، صفا و صميميت و شادابي ايشان در برخوردهايش را هرگز فراموش نخواهند كرد. ايشان، انساني معتقد و بسيار فعال در مراسم مذهبي بود و در تنهايي به راز و نياز با خدا مي پرداخت.

ايشان خانواده را به دوري از انحراف و نيكي به مردم و راه سالم و صداقت سفارش مي كردند. به جبهه و جنگ علاقه زيادي داشت و مي گفت: اين مأموريتي از جانب خداوند است و خداوند اين سعادت را نصيب من كرده است و من قدم در آن راه گذاشتم. در آخرين اعزامش خوشحال تر از دفعات قبل به جبهه رفت و اين شوق وصالي بود كه ايشان را به وجد آورده بود و او سرانجام به وسيله تركش كه به گردن وي اصابت كرده بود به شهادت رسيد.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

وصیتنامه شهید بشير قنبري

11 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم رب الشهداء و الصديقين

با سلام به رهبر انقلاب، به فرمانده همرزم مهدي، به تمام شهدا از صدر اسلام تاكنون، به تمامي  خانواده هاي شهدا كه با صبرشان مشت بر دهان دشمن مي كوبند و با سلام به تمامي رزمندگان، جهادگران و تمامي كساني كه پشت جبهه ها با مال و منال و قلم خود عليه دشمن اصلي ما مي رزمند. پدر و مادرم خواهر و برادرم! چه بسيار لحظاتي را كه با شما در كمال لذت گذراندم، چه بسيار اوقاتي را در كمال(خوشي) با هم بوديم ولي چه كنم كه لذت با سربازان مهدي بودن حتي قابل قياس با لذت بودن با شما نيست، چه بسيار ناراحتي هايي كه در جوار شما بودم و با هم بر آن مصائب صبر كرديم، ولي قابل تحمل برايم نيست كه از ياران مهدي دور باشم و قدرت آن را ندارم كه صبور باشم در اين دوري.
والدين عزيزم! اميدوارم كه در اين راه محكم و پر صلابت و پايدار چونان سنگ خارا باشيد و در عبادت به حضرت علي(ع) اقتداكنيد.
مادرم!
از تو مي خواهم كه مانند شير زن صدر اسلام كه وقتي سر فرزندش را از جبهه نبرد برايش آوردند، سر را به طرف ميدان پرت كرد و گفت چيزي را كه در راه خدا داده ام، پس نمي گيرم. همانند او باش و اگر جسدم به دست شما نرسيد هيچ ناراحت نشويد و صبوري پيشه كنيد كه(ان الله مع الصابرين) از شما خواهانم كه بسيار برايم آمرزش بخواهيد، شبهاي جمعه سنگر مرشد و مراد شيراز، دستغيب عزيز را ترك نكنيد و هر شب جمعه برايم طلب آمرزش و مغفرت كنيد. شكيبايي پيشه كنيد تا دشمن از اين هم كه هست ناراحت تر شود.

مادرم!  
مادراني را براي خودت ملاك قرار ده كه تا به حال شش شهيد داده اند و خم به ابر و نياورده اند. حضرت زينب(س) را مقتدا قرار بده كه غم پدر و مادر و برادران(حسنين)، پسران برادر و باقي مصائبي را كه در اسارت برايش پيش آمد به نحو احسن تحمل كرد… و اين را بدانيد اگر خداوند اين سعادت را به من عطا كند شما نيز از اين سعادت بهره مند مي شويد. برايم بسيار دعا كنيد، اميدوارم شهادت فرزند، ايمانتان را صد چندان  قوي تر كند. به مردان اين پيام را مي دهم كه مردان ما چون حضرت زين العابدين(ع) پس از شهادت پدر رعايت اسلام كنند و زنان ما چون حضرت زينب(س).                                   

والسلام

بشير قنبري


درباره شهید

شهید: بشیر قنبری
نام پدر: قربانعلی
عضویت: پاسدار وظیفه
تاریخ و محل تولد: 1344- خرامه
تاریخ و محل شهادت: 14/12/1364 – اروندرود- خور عبدالله
آرامگاه: جاویدالاثر 

شهيد بشير قنبري در خانواده اي مذهبي متولد شد، در كودكي به اتفاق خانواده به شيراز رفت و تحصيلات ابتدايي خود را در شيراز آغاز كرد و مقطع ابتدايي را هم بلافاصله با موفقيت پشت سرگذاشت. شهيد قنبري پيوسته قبل و بعد از انقلاب در راهپيمايي ها و تظاهرات ها شركت مي نمود. ضمن تحصيل، اوقات فراغت خود را با پيوستن به تيم فوتبال برق شيراز مي گذراند. با شروع جنگ تحميلي در سال سوم و چهارم دبيرستان به مدت هفت ماه به جبهه اعزام شد و پس از اخذ ديپلم به عنوان پاسدار وظيفه به ماهشهر اعزام گرديد و در تيپ كوثر به خدمت مشغول شد كه پس از مدتي خدمت در يكي از ماموريت هاي شناسايي سكوي «البكر» در حالي كه به اتفاق پنج قايق ديگر رزمندگان اسلام از ماموريت باز مي گشتند توسط هواپيماهاي عراقي مورد اصابت موشك قرار گرفت و در دهانه خورعبدالله به فيض شهادت نايل آمد و به خیل جاویدالاثرهای هشت سال دفاع مقدس پیوست.

بشير فردي حقيقتا مومن، آرام، متواضع، خوش اخلاق و متبسم بود، براي والدين احترام زیادي قايل بود و با آنها با نرمي برخورد مي كرد و در كارها به آنها كمك مي كرد. به صله رحم اهميت زيادي مي داد و با اخلاق و رفتار نيكويش در شاد كردن كساني كه بواسطه مشكلات اندوهگين و پريشان بودند، تلاش
مي كرد. شهيد قنبري هر صبح و عصر به صورت مداوم قرآن را با صداي زيبا و دلنشين تلاوت  مي نمود و در جلسات سخنراني آيت الله شهيد دستغيب شركت فعالي داشت. تابستانها به پدرش در كار بنايي كمك مي كرد و خود در اين حرفه تجربه لازم را بدست آورده بود. به ورزش اهميت زيادي مي داد و دوستانش را به ورزش كردن تشويق مي كرد. شهيد قنبري جبهه و جنگ و دفاع از سرزمين اسلامي را تكليف خود مي دانست و قبل از شهادتش يكبار بر اثر تركش مجروح شد و يكبار هم پايش سوخته بود. او عاشق شهادت بود و چه زيبا به آن دست يافت.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

فرازی از وصیت نامه دانشجوی شهید “حسن آجرلو”

11 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

خدایا !

یاری ام کن تا در عشق تو بسوزم و مانند یک عاشق دل باخته در راه تو فانی شوم و چه گوارا و شیرین است در راه دوست فدا شدن ، همان دوستی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است .

حال که کوله بار سفر برداشته و به لطف خداوند به عملیات می روم تا راهی کربلا و قدس شوم ، باشد تا با شجاعت رزمندگان اسلام و به لطف خداوند مهربان و دعای خانواده های شهدا به آن چیزی که فرزندانشان برای آن شهید شدند ، نزدیک شویم و به امامت امام عزیزمان در کربلا نماز جمعه بخوانیم .

ای کسانی که در خواب غفلت به سر می برید ! هر چه زود تر از خواب بیدار شده و این قدر به فکر دنیای مادی نباشید.

منبع:سایت  فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 799
  • 800
  • 801
  • ...
  • 802
  • ...
  • 803
  • 804
  • 805
  • ...
  • 806
  • ...
  • 807
  • 808
  • 809
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • سیده زهرا موسوی

آمار

  • امروز: 1268
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت‌نامه شهید شهید حمید احدی (5.00)
  • اولین شهید دهه هفتادی ایران ( از خاطرات شهید حامد جوانی ) (5.00)
  • وصیت نامه شهید محمد حسین یاوری (5.00)
  • شهید اقتداری که با اصرار جواز شهادت گرفت (5.00)
  • بعثی ها با دست های بسته پاهای ما را به پنکه سقفی می بستند (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس