فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت نامه شهيد سيد جلال دره شيري پور

11 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

نماهنگ زیبای عروسکهای پرپر
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
نام کاربری :

کلمه عبور :

  عضویت در سایت
  بازیابی کلمه عبور
 
 
 
 
 
 
 
وصیت نامه های شهدا
 
 
وصیت نامه شهيد سيد جلال دره شيري پور

  خداوندا تو خود ميداني تنها براي رضاي تو از همه چيز اين زندگي دست كشيدم و براي ياري دين تو به جبهه آمدم تو خود ياريم كن تا دين خود را به اسلام ادا کنم شهيد سيد جلال دره شيري پور

 بسم الله الرحمن الرحيم

« يا ايها الذين امنوا مالكم اذا قيل لكم انفروافي سبيل الله اثاقلته الي

الارض ارضيتم بالحيوه الدنيا من الاخرة فما متاع الحيوة الدنيا في الاخرة

الا قليل . الا تنفروا يعذبكم عذاباً اليماً و يستبدل قوماً غيركم ولا نصروه

شياً والله علي كل شي قدير.اي كسانيكه ايمان آورديد جهت چيست

كه چون بشما امر شود که براي جهاد در راه دين بيدرنگ خارج شويد به خاك زمين دل بسته ايد آيا راضي به زندگاني دنيا عوض حيات ابدي آخرت شديد متاع دنيا در پيش عالم آخرت اندك و ناچيز است بدانيد كه اگر در راه خدا براي جهاد بيرون نشويد خدا شما را به عذابي دردناك معذب خواهد كرد و قومي ديگر براي جهاد بجاي شما بر مي گمارد و شما بخدا زياني نرسانده ايد و خدا بر هر چيز تواناست » . « آيات 37 تا 39 »

بنام خداوندي كه زندگي را و مردن را آفريد و حيات دنيا را محل آزمايش خلق قرار داد و سلام بر حضرت مهدي (عج) كه فرماندهي رزمندگان اسلام را عهده دار است و باسلام به رهبر انقلاب امام خميني و با سلام به شهداي انقلاب اسلامي وصيتنامه خود را در حاليكه به حمله زمان كمي باقي است مينويسم . خداوندا تو خود ميداني تنها براي رضاي تو از همه چيز اين زندگي دست كشيدم و براي ياري دين تو به جبهه آمدم تو خود ياريم كن تا دين خود را به اسلام ادا کنم اين اسلام كه براي آن خونها ريخته شده است و براي آن چه ايثارگريهايي شده اگر در اين زمان ياري نشود در برابر خدا چه جوابي داريم . عاشقانه در عشق الله ميسوزم و شهادت را در نزديكي خويش احساس ميكنم آيا بعد از من راهم را ادامه خواهيد داد خدايا تو خود ميداني گناهان من بسيار سنگين است و تو خود گفتي كه كسانيكه در راه تو جهادكنند وكشته شوند از بديهاي آنان در ميگذري و آنان را در رحمت خود داخل ميكني پس اكنون خدايا در اين چندروزي كه از عمر من باقي است زندگيم را در بدي گذرانده ام مغفرت خود را شامل حالم كن.من از همه بازماندگان ميخواهم راه مرا ادامه دهند و شما ملت وظيفه داريد كه پيرو ولايت فقيه باشيد و امام امت را تنها نگذاريد آيا آمريكا دلش بحال اين ملت رنج ديده ميسوزد آيا او طالب سعادت اين ملت است؟آيا او براي اسلام دلش ميسوزد ؟مگرجز روحانيت كسي ديگر ياور دين خدا بوده است و مگر جز روحانيت مردم را رهبري كرده اند ؟ شما ملت همه وظيفه داريد براي حفظ اسلام حافظ حرمت روحانيت باشيد و هرگز به منافقين اجازه هيچ اهانتي ندهيد منافقين دشمن خدا و دين خدا هستند و اگر در برابر آنها نايستيد فرداي قيامت چه جوابي بخدا و خون شهدا ميدهيد . از همه ميخواهم و عاجزانه

تقاضا ميكنم سنگر مساجد را حفظ كنند و به نماز اهميت دهند و نمازهاي جمعه را هرچه باشكوهتر بجا آوريد فرياد مرگ بر آمريكا از لبهاي شما نيفتد شبهاي جمعه دعاي كميل بخوانيد و براي پيروزي نهايي اسلام و سلامتي امام امت دعا كنيد از بازماندگان ميخواهم هرگز بخاطر شهادتم لباس مشكي برتن نكنند مادر و باباي عزيز ميدانم خيلي براي من زحمت و سختي كشيده ايد از لطف خود مرا حلال كنيد و صبور باشيد در سختيها . و از برادرانم ميخواهم راهم را ادامه دهند هرچه شما كرديد خون شهدا پايمال نشود و اقوام همه بدانند در برابر اين خونها بايد حركت كنند و دين خدا را فراموش نكنند . من به زندگي دنيا دلبستگي نداشتم و اطاعت از حكم خدا را بر همه خوشيها و لذتهاي اين دنياي فاني ترجيح دادم شما از اينكه داماد نشدم ناراحت نباشيد ازدواج من در لحظه شهادتم است و شب زفاف شب حمله به كافران و منافقان و دشمنان دين خدا است . و از اين لحظه بدانيد در فكر آن و اين دنيا بيرون رفته ام و هرگز سعادت ابدي آخرت را به زندگي چند روزه دنيا كه جز بازي و بازيچه نيست نمي فروشم شما افتخار كنيد به اينكه شهيد شوم و مادر و پدرم از رفتن فرزندتان بسوي سعادت و بسوي زندگي جاويد با نعمتهاي و خوشيهاي وصف نشدني ناراحت نبايد بشويد  شما اگر خوشحالي مرا ميخواستيد من اين راه را بهترين خوشبختي ميدانم . برادرانم اگر سنگر من خالي شد شما جاي مرا پركنيد راه برادرتان را ادامه دهيد و اين خون اگرچه كم ارزش است اما هم اكنون در جوش و خروش است و لحظه شهادت با ريخته شدن پيرو ميخواهد ، كسي ميخواهد آنرا بيهوده پايمال نكند و من مطمئنم برادرانم راه مرا ادامه خواهند داد و همچنين امت حزب الله در آخر از همه دوستان و آشنايان خداحافظي ميكنم . از ننه بزرگ ، دائي محمد و دائي احمد و دائي محمود حلال بودي ميطلبم همچنين از زن دائي هاي خود از عموها خود عمو حاجي ، عمو عباس ، عمو عبدالله و پسر عمو محمد رضا و جليل و محمد علي ميخواهم كه امام را تنها نگذارند و مرا حلال كنند . همچنين عمه ها را به اطاعت از خدا تشويق ميكنم و از دوستان خصوصاً علي سبيلك (دائحوك)ميخواهم براي آمرزش گناهانم دعا كند . از همگي همسايه ها و آشنايان طلب عفو ميكنم . اين وصيتنامه در تاريخ 24/10/61 نوشته شده و از شما طلب مغفرت ميكنم خداحافظ راهم را ادامه دهيد .

وصيتنامه خصوصي (سيد جلال دره شيري پور) :

1ـ در مورد زمين ساخته شده در امامشهر حاجي علي اكبر ارسلاني مبلغ ده هزار تومان و خانم معين حيدري مبلغ ده هزار تومان و 45000 هزار تومان از پدرم قرض گرفته ام .

2ـ امير برادرم هرچه خرج خانه كرده است بردارد و حاجي نقيبي كه آهن از وي دريافت كرده ايم حساب كنيد هرچه شد به او بدهيد و هركس از جمله خواهرم كه چهار هزار تومان از من ميخواهد كسي ديگر پول از من طلب دارد به او بدهيد .

3ـ زكي زاده كه برق كشي خانه كرده هرچه حساب كرديد و براي او شد به او بدهيد .

4ـ اختيار كامل خانه بدست پدرم ميباشد و از برادرم امير ميخواهم آقا را دركار حساب و كتاب خانه كمك كند و خانه تحت اختيار خودتانم هرچه مصلحت مي دانيد .

5ـ از لحاظ شرعي از عالمي مسئله كنيد و اگر خمس و زكات به خانه تعلق گرفت آنرا بپردازيد .

6ـ هزار تومان پول دفترچه را به حساب صد امام واريز كنيد .

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته

24/10/1361سيد جلال دره شيري پور

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید عباس دهقان نیری

11 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحيم

« اللهم محيای محيا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد » .

به نام خداوند بخشنده مهربانی که آدمی را آفريد و او را عقل و هوش و معرفت داد و او را راهنمائی کرد تا در پيچ و خمهای زندگی راه راست و درست را يابد و در اين طريق سير کند و با سلام خدمت ائمه هدی اين راهيان وادی عشق و هاديان طريق عشق و همچنين با عرض ادب به محضر والا و اعلی مهدی موعود قائم منصور (عج) . خدايا ظهور اين منجی بشريت را نزديک بگردان و همچنين درودی بيکران به محضر پاک امام عصرمان خمينی بت شکن . و با صلواتی نثار ارواح طيبه شهداء . پروردگارا روح شهيدان را پر فتوح گردان . شهادت حجاب جان را می درد و مرغ روح با خيالی آسوده آغازيدن پروازی و تولدی دوباره در اعلی عليون را می آزمايد جهان ماده و زندگی دنيايي در واقع حجاب و بستري است که مانع از ديدن و روشن شدن باطن و حقيقت انسان است اما همين که انسان از دنيا رفت باطن او آشکار می گردد . شهادت والاترين معراج است پيام خونين و خونبار من به دوستان ،والدين ، ياران و آشنايان اين است که شهيد رهرو مي طلبد و گريه براي شهيد معني ندارد .
اي پدر و مادر گرامي :
ای مادرم ای کسي که شبها و روزهاي زيادی در پرورشم ديده از خواب بستي و در بسترم لالائي عشق و اميد سرودی و در گوشم اذان حب الله نوا دادی از من از اين فرزند ناشکر و بي سپاس درگذر و چون ابراهيم کارد بران بر گردن اسماعيل خود ببين و صبر را پيشه ساز و بدان که در بهترين حالات روحی در حالی که سوز کشنده مجنون وار مرا و قلبم را می سوزاند جامه شهادت را بر تن پوشيدم و چه خلعت رعنا و مدهوش کننده ای است . واما شما پدر محترم ای مردی که وارث خون شهيد مي شوی که جان را هديه محبوبش قرار داده و آن را نثار مقدم وليعصر (عج) ساخته اگر از اين پسر گنهکار درگذري و ناراحتيها و مصائبي را که به تو رسانيده ببخشي روح و روان من را بسيار شاد ساخته اي .
و ای دوستان و آشنايان اگر از اين حقير سرا پا تقصير اذيتی به شما رسيده به بزرگی و کرم خود ببخشيد و حلالم کنيد . و اما پيام من به امت مسلمان ايران اين وارثان خون شهيدان در عزم خود که همانا اتصال انقلاب ايران به قيام مهدی موعود (عج) می باشد ثابت قدم گرديد که ان تنصر الله ينصرکم و يثبت اقدامکم . خدايا تو را شکر و سپاس بيکران ، ای رود خروشان کرامتها رزمندگان را نصرت عطا کن . معلولن و مجروحين شفاء عنايت فرما و اسيران حزب الله را آزادشان بگردان خدايا خورشيد تابان اسلام و سرزمين مقدس ما اين اميد زمان و مستضعفان عصر را در پناه خود نگهدار .

وصيتنامه خصوصی :

ای پدر و مادر گرامی و عزيزم مرا حلال کنيد و 700 تومان به علی خليفه بدهيد و 300تومان به سيد حسن دهقان فرزند سيد حسين سيد اسماعيل بدهيد در آخر سلام مرا به تمام اقوام و خويشاوندان برسانيد . نماز و روزه قرضی مرا به جا بياوريد . خدا نگهدار .

والسلام

عباس دهقان نيری 2/12/1365

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

وصیتنامه شهید جابر کشاورز

11 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

خدايا! قلممان را از نفاق و عملمان را از ريا، زبانمان را از دروغ و چشمهايمان را از نگاه كردن به چيزهاي غيرشرعي و علممان را از خيانت پاك بگردان كه تو به راستي آمرزنده هستي و تو ستارالعيوب همه گناهان هستي. اي تنها معبود ما!

… اينك كه عازم جبهه هاي حق عليه باطل هستم، مي خواهم چند كلمه با برادران و خواهرانم كه
مي خواهند براي ادامه دادن راهمان كوشا باشند صحبت كنم. برادران! خواهران! اسلام اينك در خطر است و ما بايد سنگری مقاوم و محكم براي محافظت كردن از اسلام باشيم. اينك اسلام به خون احتياج دارد. اينك ما بايد به  نداي هميشه بلند حسين(ع) جواب بدهيم. ما بايد براي حراست از خون حسين(ع) كوشا باشيم. اي آزادگان اسلام! بياييد كه با خون شهيدان انقلاب وضوي شهادت بگيريم. اي برادران! اگر چه مردن سخت است، بهتر است كه ما بميريم. از كربلاي جانسوز تا انقلاب امروز هميشه آيد اين ندا به به چه نواي زيبايي!

اي حسين جان!  ما امروز به نداي ینصرنی تو پاسخ مثبت مي گوييم و به سوی كربلاي ايران مي شتابيم تا به نداي ينصرني  تو پاسخ گفته باشيم و شما اي خانواده من! اگر من در جبهه حق شهيد شدم، شما نبايد اصلا ناراحت بشويد و شما اي پدر و مادر! من نزد شما امانتي بودم كه اين امانت از طرف خدا به شما داده شده بود و هر لحظه احتمال اين است كه خدا اين امانت خويش را پس بگيرد و شما نبايد براي اين كه اين امانت از شما گرفته شده ناراحت باشيد و اصلا براي من گريه نكنيد و اگر مي خواهيد گريه كنيد، براي مظلوميت امام حسين(ع) و يارانش در روز عاشورا گريه كنيد. شما براي مظلوميت بهشتي، باهنر، رجايي و ديگر ياران امام كه به شهادت رسيدند گريه كنيد… در ضمن برادران! دشمن بيكار نمي نشيند؛ هر روز با نقشه اي با شما روبرو مي شود. يك روز در پوشش مجاهد، يك روز پيمان خويشي، يك روز هم در پوشش انقلابي… و من و تو بايد با اتحاد خودمان نقشه آنها را خنثي كنيم. 

ما را برادر! بیمی از زخم برون نیست        گر هست بیمار جز از زخم درون نیست



درباره شهید
 

شهید: جابر کشاورزی

 

نام پدر: احمدعلی

 

عضویت: بسیج

 

تاریخ و محل تولد: 1344- خرامه

 

تاریخ و محل شهادت: 5/1/1361- جبهه شوش- عملیات فتح المبین

 

آرامگاه: گلزار شهدای امامزاده اسحاق(ع) خرامه

 

 وَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ الَّذِينَ آوَواْ وَّ نَصَرُواْ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ « انفال، 74»

 

شهید جابر کشاورز در سال 1344 در یک خانواده مذهبی متولدشد. در شش سالگي وارد مدرسه شد و تا كلاس سوم دبيرستان به تحصيل خود ادامه داد. او ضمن حضور در مدرسه در فعالیتهای بسیج هم شرکت می کرد. در اوقات فراغت و در شبها در بسیج و منزل امام جمعه، نگهبانی می داد. سپس از طريق بسيج، راهي جبهه شد. چندين مرحله به جبهه رفت و در جبهه هاي شوش و جنوب، مدتي خدمت كرد. یک بار نیز به همراه تعدادی از رزمندگان در جبهه های غرب با اتومبیل به دره سقوط می کنند که تعدادی از دوستانشان به شهادت می رسند. دست ایشان نیز در این حادثه می شکند؛ بعد از بستری شدن در بیمارستان، دوباره به منطقه بر می گردند و با پایان یافتن مأموریتشان به منزل بر می گردند. پس از این مرحله، دوباره به مدرسه می روند؛ اما آرام و قرار از وجود او رخت بر می بندد؛ لذا با راضی کردن پدر و مادرش در اواخر سال1360 راهی جبهه های جنوب می شود و در تاريخ 5/1/61 در عملیات فتح المبین بر اثر اصابت تركش خمپاره در جبهه شوش به شهادت می رسد. جابر در سن 12 سالگي با عده اي از دوستانش، گروه ارشادي «وحي» را تأسيس كردند و كتابهايی را خريداري مي كردند و از حجه الاسلام سيد عليمحمد دستغيب نيز كمك
مي گرفتند و در روستاها كتابخانه تأسيس مي كردند. با شروع جنگ تحميلي يك روز جابر به مادرش گفت: ما در خمس چند به يك است؟ مادر گفت: پنج به يك. و جابر گفت: پس از پنج فرزندت يكي خمس است كه بايد بدهيد. اگر مهياي فرایض ديني هستيد من براي خمس آماده ام.

 

جابر با اخلاقش و مهرباني اش، پدر و مادر را راضي كرد و به جبهه رفت.

 

جابر از زمانی که خود را شناخت، نماز و فرایض دینی خود را بجا می آورد، در نمازهای جمعه و جماعت شرکت فعال داشت. خنده رو و شوخ طبع بود؛ اما در کارهایش بسیار جدی بود. ساده پوشی، عدم تکبر، تواضع و تقید از ویژگیهای اخلاقی او بود. از روحانیت پیرو خط امام حمایت می کرد. هر گاه يك روحاني از قم
مي آمد بلافاصله با آنها ديدار مي كرد و ارتباط داشت و اينك نيز روحانيوني كه وي را
مي شناختند هر گاه كسي از شهادت جابر حرف مي زند اشك شوق مي ريزند و مي گويند بايستي او شهيد مي شد. همرزمانش از دلاوريهاي او در جبهه زياد نقل كرده اند و مي گفتند: جابر طاقت شنيدن هيچ حرف لغوی را نداشت.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 798
  • 799
  • 800
  • ...
  • 801
  • ...
  • 802
  • 803
  • 804
  • ...
  • 805
  • ...
  • 806
  • 807
  • 808
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • سیده زهرا موسوی

آمار

  • امروز: 1262
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید یوسف راسخ (5.00)
  • کوه خضرنبی ( از خاطرات شهید مهدی طهماسبی (5.00)
  • یا حسین(ع) (5.00)
  • کفاره گناه ( از خاطرات شهید مهدی باکری ) (5.00)
  • وصیت نامه شهید عباس بنایی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس