فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

سردار شهید مهدی زین‌الدین؛فرماندهی عمل‌گرا

26 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

اگرچه شهید زین‌الدین سخت‌گیر بود اما بسیار به وضع نیروهایش توجه اشت. مثلا وقتی که غذا می‌آوردند منتظر می‌ماند که دیگر نیروهایش غذا داشته باشند و بعد خودش سیر بشود… 
 

علی جلال فراهانی مدیر کل پیشین بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان مرکزی که در دوران دفاع مقدس مدتی کوتاه پیک شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر 17 علی‌ابن‌ابی‌طالب استان قم بوده است در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس «فرهنگ‌حماسه» ایسنا، درباره شاخصه‌های مدیریتی و فرماندهی شهید زین‌الدینی می‌گوید: بارزترین شاخصه فرماندهی شهید زین‌الدین این بود که پیش از انجام کاری همه جوانب را می‌سنجید و پس از آن برای انجام طرح یا نقشه مورد نظر اقدام می‌کرد.: همین شاخصه از او یک فرمانده عملگرا ساخته بود و به همیتن خاطر دستورهایی را که ابلاغ می‌کرد به خوبی و با نتیجه مثبت به پایان می‌رسید. علاوه بر این شهید زین‌الدین حساسیت و سخت‌گیری ویژه‌ای در مورد فرماندهان گردان و محور داشت. منشأ این سختی‌گیری‌ها نظم، انضباط و دانش نظامی بود چرا که معتقد بود برای دست‌یابی به پیروزی باید همه ارکان با هم درست کار کنند.

 

یادم می‌آید یکی از فرماندهان گردان‌ها برای انجام کاری تصمیم داشت که به مرخصی برود. زمانی که نزد شهید زین‌الدین آمد با مخالفت او مواجه شد. این فرمانده گردان برای وساطت پیش چند فرمانده دیگر رفت تا نظر شهید زین‌الدین را برگرداند اما شهید زین‌الدین مخالفت ورزید. پس از چند هفته شهید زین‌الدین به این فرمانده مرخصی داد. وقتی که از او پرسیدند چرا آن زمان که خودش درخواست مرخصی کرد به او اجازه ندادید تا برود؟ پاسخ داد که می‌خواستم فرمانده گردانم را ارزیابی کنم تا ببینم چه مقدار می‌تواند در شرایط سخت دوام بیاورد و از سوی دیگر خودم نیز تا چه میزان بر تصمیمی که گرفته‌ام می‌توانم بمانم.

 

شهید زین‌الدین به بیت‌المال حساسیت خاصی داشت و در لشکر به گونه‌ای رفتار می‌کرد که وسایل بیت‌المال درست مصرف شود. یک مصداق ساده این رفتار را می‌توان خودکارهایی که در اختیار داشت عنوان کرد چرا که خودکار شخصی‌اش با خودکاری که مسائل جنگ را می‌نوشت تفاوت داشت. اگرچه شهید زین‌الدین سخت‌گیر بود اما بسیار به وضع نیروهایش توجه اشت. مثلا وقتی که غذا می‌آوردند منتظر می‌ماند که دیگر نیروهایش غذا داشته باشند و بعد خودش سیر بشود.

 

از دیگر خاطراتم درباره شهید زین‌الدین این بود که روزی از خط مقدم به عقب بازگشته بود و متوجه شده بود که نگهبان سر پست خوابش برده است. نگهبان را پیدا می‌کند و از او دلیل خوابش را می‌پرسد. نگهبان در جواب می‌گوید که در طول روز با دیگر همرزمانش سنگر درست می‌کردند و بسیار خسته شده است. شهید زین‌الدین به او می‌گوید که برود استراحت کند و بعد نام نگهبان بعدی را می‌پرسد. چون نگهبانان صبح از خواب بیدار می‌شوند و متوجه می‌شوند که کسی برای پست به نگهبانی نرفته است با عجله به محل پشت نگهبانی می‌روند و متوجه می‌شوند که خود شهید زین‌الدین تا صبح بیدار نگهبانی می‌داده است. چند نفر که او را می‌شناختند دلیل این کار را جویا می‌شوند که شهید زین‌الدین در پاسخ به آن‌ها گفته بود شما روز قبل سنگر ساختید و بیشترتان خسته بوده‌اید. من چون خسته نبودم به نگهبان گفتم برود تا خودم نگهبانی بدهم.

 

جلالی فراهانی در پایان درباره شعار «ای فرمانده آزاده آماده‌ایم، آماده» توضیح داد: روزی به همراه شهید زین‌الدین به اندیمشک رفتیم. او قرار بود برای نیروها سخنرانی کند. حدود دو ساعت صحبت کرد. محیط بسیار آرام بود بعد از پایان صحبت‌هایش به دلیل محبوبیتی که میان نیروها داشت، رزمندگان شعار دادند که ای فرمانده آزاده آماده‌ایم، آماده احساس می‌کنم که برای نخستین بار در جنگ این شعار را برای شهید زین‌الدین سردادند.

 

 

سایت فاتحان

 نظر دهید »

قبری که محل مناجات یک فرمانده بود

26 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

شهید “علی عابدینی” فرمانده گردان خط شکن غواص از لشکر 41 ثارالله در سال 1342 در روستای لاهیجان رفسنجان متولد شد و در سال 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به شهادت رسید. . 


همیشه جلوی گردان حرکت می‌کرد 


گفتم: شما که جلوی نیروها‌ حرکت می‌کنید؛ اگه اتفاقی براتون بیفته بقیه‌ی نیروها‌ باید چه کار کنند؟ 


گفت: اگر فرمانده جلوی نیروهاش حرکت نکنه، ممکنه یک بسیجی با خودش فکر کنه چرا فرمانده جلوتر از من حرکت نمی‌کنه. من باید همیشه جلوتر از نیروها‌م حرکت کنم تا چنین مسئله‌ای پیش نیاد. 


اینجا، جای ابدی ماست 


محل استقرار گردان تغییر کرد. وقتی وارد منطقه جدید شدیم، رفت یک گوشه‌ی خلوت و یک چاله کند. شبیه یک قبر. شب‌ها‌ می‌رفت توی آن و مناجات می‌کرد. شب، هر موقع از کنار آن قبر رد می‌شدیم. صدای گریه و زاریش را می‌شنیدیم. بچه‌ها‌ که می‌پرسیدند موضوع قبر چیه؟ می‌گفت: این جا، جای ابدی ماست. دنیا می‌گذره و ما باید چنین جایی برای خودمون انتخاب کنیم؛ پس چه بهتر که از حالا این مکان رو حس کنیم. 


اگر می‌خواهی به من محبت کنی، آب رو بده به مجروح‌ها 


قمقه‌اش را در آورده بود و به طرف علی گرفته بود. می‌گفت: شما خسته‌اید؛ مدام در حال فعالیت بودی و کار می‌کردی؛ تازه خودم دیدم که قمقمه‌ی آب خودت رو به بچه‌ها‌ دادی. حالا این قمقمه رو بگیر و از این آب بخور. علی آقا نگاهی بهش انداخت و گفت: برادر، بچه‌های دیگه واجب‌تر از من هستند. اگر می‌خواهی به من محبت کنی، آب رو بده به مجروح‌ها. 


دعا می‌خواند و گریه می‌کرد 


بچه‌ها‌ می‌آمدند و هر چه دیده بودند، برای هم تعریف می‌کردند. یکی می‌گفت: دیشب علی آقا رو گوشه‌ی نخلستان دیدم. نور یک چراغ قوه کوچک را روی کتاب دعا انداخته بود؛ دعا می‌خواند و گریه می‌کرد. دیگری می‌گفت: کنار نخلستان بودم که علی آقا را دیدم. بین نخل‌ها‌ ایستاده بود و نماز می‌خواند. هر کدام از بچه‌ها‌ در حالتی دیده بودش. 


اصلاً کسی به نام فرمانده گردان ندیدند 


معلم بودند. چند روز بود که آمده بودند توی گردان و از این که کسی به نام فرمانده گردان توی این مدت به آنها امر و نهی نکرده بود و اصلاً کسی به این نام ندیده‌اند، تعجب کرده بودند. تعجبشان وقتی بیشتر شد که فهمیدند علی آقا فرمانده گردان است. هر روز یکی از بچه‌ها‌ را انتخاب می‌کند تا بهشان دستور بدهد به خط شان کند. خودش هم بیش‌تر در مورد مسائل معنوی باهاشان صحبت می‌کرد. 


هدف‌مان وظیفه‌ای است که رهبر به ما گفته انجام بدهیم 


بارها‌ شنیدم که می‌گفت: ما به جبهه احتیاج داریم، جبهه یک دانشگاه است که محصل می‌آید آن جا و مدرکش را می‌گیرد. هدف این نیست یک منطقه از خاک عراق را بگیریم، هدف‌مان وظیفه‌ای است که رهبر به ما گفته انجام بدهیم، وظیفه‌ی ما جنگیدن است تا زمانی که زنده هستیم. ما چه بکشیم و چه کشته شویم، پیروزیم. 


اومدیم اینجا تا شهید بشیم 


حاج احمد امینی –فرمانده گردان 410 غواص شهید شده بود. چند تا از بیسیم چی‌ها‌ کنار جنازه‌اش نشسته بودند و گریه می‌کردند. علی آقا که آمد کنارشان، گفت: ما اومدیم این جا تا شهید بشیم، اونوقت شما گریه می‌کنید که حاج احمد شهید شده. این سعادتی است که نصیب همه‌ی ما نمی‌شه. شما هم باید بروید دنبال شهادت. 


حتی در مرخصی آرام نمی‌گرفت 


آرام نمی‌گرفت؛ حتی اگر مرخصی‌اش یک روزه بود. ماشین پدرش را برمی‌داشت و می‌رفت دنبال چند تا از بچه‌ها. برشان می‌داشت و با هم راه می‌افتادند توی گلزارهای شهدا و دیدار با خانواده‌های شهدا. 


هیچ کس اعتراض نکرد 


قبل از عملیات کربلای چهار، در رودخانه‌ی بهمن شیر تمرین می‌کردیم. بعد از ظهر از آب خارج شدیم. لباس‌های غواصی را بیرون آوردیم و به طرف ساختمان‌ها دویدیم. هوا خیلی سرد بود. با کلاه و اورکت زیر پتو رفتیم. نیمه شب پیک فرمانده گردان رسید و گفت: برادر عابدینی می‌گوید بچه ها را بیدار کنید تا وارد آب شوند. تعجب کردم. در آن هوای سرد چرا باید وارد آب می‌شدیم!؟ 


از اتاق بیرون آمدم. باد سردی به صورتم خورد. به طرف اتاق فرمانده گردان رفتم. حاج آقا سلیمانی را آن جا دیدم. بعد از سلام و احوال پرسی گفتم: هوا سرد است. من با اورکت خوابیده بودم، دلم نیامد در این هوا بچه‌ها را بیدار کنم. 


عابدینی گفت: “دستوری را که پیک گردان آورده، اجرا کنید." 


تابع سلسله مراتب بودم. بنابراین بچه‌ها را بیدار کردم. کسی اعتراض نکرد. به طرف آب رفتیم لباس‌ها را بیرون آوردیم. لباس‌های خیس غواصی در آن هوا، حسابی سرد و خنک شده بود؛ با وجود این، آنها را پوشیدیم. قبل از ورود به آب پرسیدم: چقدر در آب بمانیم؟ 


عابدینی گفت: تا وقتی که خسته بشویم. وارد آب شدیم. اطاعت پذیری بچه‌های گردان 410 به قدری بود که در آن نیمه شب سرد حتی یک نفر هم اعتراض نکرد. بچه‌ها تا جایی که توان داشتند، در آب کار کردند و حاج قاسم سلیمانی آمادگی آنها را کنترل کرد. 


از آب که بیرون آمدم، میر قاسم میر حسینی کنار آب ایستاده بود. دستش را به طرفم دراز کرد و گفت: دستم را بگیر و فشار بده ببینم اگر شب عملیات با سرباز عراقی رو به رو شدی، توان خفه کردنش را داری؟ دستم را به طرفش بردم. انگشتانم از سرما باز و بسته نمی‌شد.
 



نام منبع: سایت ساجد

 نظر دهید »

امضاء وصیت‌نامه دستجمعی رزمندگان سورک

25 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چهارم دی ماه 65 مردم سورک منتظر لاله‌های عاشورایی خود بودند تا آنان را با جان و دل بپذیرند و به نیت شهدای دشت کربلا آنان را بر سر دستان خود با احترام و عزت هرچه تمام‌تر تا بهشت جاویدان بدرقه نمایند.

مدت‌ها قبل برای عبور از اروند آموزش‌های سخت و طاقت فرسایی را در عجب شیر گذراندن تا همچنان خود را پیرو مکتب راه خمینی عزیز بدانند.

آموزش‌های سخت و نفس‌گیری که هر کدام‌شان شاید در شرایط عادی کسی قادر به انجام دادن آن نبود و سعی می کرد به نوعی از زیر آن فشارها شانه خالی کند اما در این بین اراده‌ای پولادین ایمان و اعتقاد فرزندان خمینی کبیر را استوارتر می‌کرد و آن هم تأسی از مکتب عاشورا بود، مکتبی که در آن پیر و جوان تمام وجودشان را با بصیرت کامل در کف دست می‌گیرند و برای رضای او به قربان‌گاهی می‌روند که می‌دانند راهی برای بازگشت نی


اینجا سخن از عملیاتی است که در آن نیروهای پاک و رزمنده‌ای از دل یک روستا، عاشورایی قریب به 50 نفر پای وصیت نامه‌ای را امضا می‌کنند که نمی‌دانند تا ساعتی دیگر قرار است آسمان آنها را برای پیوستن به خود فرا خواهد خواند، چرا که گنجایش ایمان و اعتقادشان آن‌قدری بالا رفت که این دنیا خاکی دیگر پذیرا آنان نیست و باید کوچ کنند.

اینجا سخن از مردان عاشورایی سورک در عملیات کربلای چهار گردان عاشورا، گروهان حضرت فاطمه(س) از لشکر ویژه و خط شکن 25 کربلا است که در آن می‌توانی از جوان 14 ساله دانش‌آموز تا پیرمرد 54 ساله بنا، از معلم گرفته تا کارگر، از پدر و فرزند در کنار هم تا برادر در کنار برادر، بیابی.

 

در پشت جبهه در آن روزها شور و حال عجیبی در دل مردم به راه افتاده بود، شور و حالی که از طرفی مظهر غیرت و اخلاص و اعتقاد مردان یک روستا و از طرفی هم حضور بیش از 40 نفر در یک گروهان در یک عملیات، اضطرابی خاص در دل مردم به راه انداخته بود و حتی برخی از فرماندهان جنگ از حضور این تعداد از یک روستا را در یک گروهان آن هم به‌عنوان خط شکن و غواص بسیار خطرناک دانسته و تبعات آن را سخت می‌دانستند اما مردان حاضر در جبهه جنگ تصمیم خود را گرفته بودند و آن‌هم حضور همه جانبه در میدان نبرد با فریاد الله اکبر بود.

اطلاعات رسیده حاکی از آن بود که ستون پنجم دشمن یا به قولی دشمنان خودی نما، روز و ساعت و حتی گستردگی عملیات را به گوش دشمن رسانده بود، اما چه می‌شد کرد؟ دستور امام و مشیت الهی این بود که با قدم‌های استوار عرض اروند رود را طی کنند و به دشمن بعثی مجال ندهند تا ثابت کنند هیچ‌گاه پشت به جبهه و امام نخواهیم کرد و جان ناقابل تقدیم امام باد.

 

همه منتظر دستور عملیات، ناگهان ظلمات شب به یک‌باره ترکید و همه جا روشن و صدای توپ و خمپاره همه را غافلگیر کرد.

عملیات کربلای چهار هیچ‌گاه مظلومیت و شجاعت رزمندگان را فراموش نمی‌کند، عملیاتی که رادارهای آمریکایی به جبران قضیه مک فارلین، تمام جزئیات عملیات را به عراقی‌ها داده بودند.

گرچه کربلای 4 به ظاهر عملیاتی ناموفق بود اما سرآغازی بود بر وقوع عملیاتی غرورآمیز و عجیب به نام کربلای 5، همان عملیاتی که رهبر انقلاب از آن به عنوان شب‌های قدر انقلاب اسلامی یاد می‌کنند، رزمندگان دل به آب سرد و وحشی اروند زدند تا نسل‌ها بعد آنها را به خاطر پشت نکردن به امام‌شان بستایند و الگویی باشند برای این روزهای ما تا با جان و دل و با تمام وجود گوش‌مان به ندای مسیحایی رهبرمان باشد تا خدایی نکرده در زرق و برق دنیا و در غبار فتنه راه هدایت را گم نکنیم.

 

آنان قدم در راهی نهادن که می‌دانستند بازگشتی در آن نیست و حتی شاید پلاک و استخوانی هم از آنان برای خانواده نیاید اما تردید در دل‌شان جایی نداشت چرا که بصیرت و اخلاص در عمل با آنها کاری کرد که با شور و عشقی وصف ناشدنی برای رسیدن به لقاءالله سر بر سجده می‌نهادند و اشک می‌ریختند تا شاید خداوند آنان را به وعده‌ای که پیش‌تر داده بود فراخواند.

اما این روز بیادماندنی سند افتخار، قدرشناسی، مردانگی، ولی شناسی، غیرت مردان دیار علویان بود تا در مظلومیت تاریخ به گواه فرماندهان بزرگ جنگ در عملیاتی نابرابر بدرخشند و امروز برای ما چهارم دی ماه روزی باید باشد به وسعت یک شهرستان.

 

یادآور می‌شود از مجموع 50 نفر حاضر در عملیات کربلای چهار از سورک 8 تن به شهادت و 30 نفر به درجه جانبازی رسیدند.

ست.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 666
  • 667
  • 668
  • ...
  • 669
  • ...
  • 670
  • 671
  • 672
  • ...
  • 673
  • ...
  • 674
  • 675
  • 676
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 197
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 973
  • 1 ماه قبل: 7289
  • کل بازدیدها: 238614

مطالب با رتبه بالا

  • لحضه از ازدواج شهید سید علی حسینی (5.00)
  • وصیت نامه شهید حسین دهقان موری آبادی (5.00)
  • وصیت نامه شیرین يك شهید به چهار فرزندش (5.00)
  • هفته شهادت برشما مبارک (5.00)
  • وصیت نامه شهید درویشعلی شکارچی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس