از بس به جبهه رفت، حقوق او را قطع كردند!
بسم الله الرحمن الرحیم
کارش را هم در بانک رها کرد. از سپاه نامه دادند تا ایشان به آنجا مأمور شوند؛ اما بانک نپذیرفت و مدتی هم حقوقش را قطع کردند؛ اما حبیب گفت: «من رو اخراج کنید، اما من میرم جبهه».
سردار شهيد حبيب الله شمايلي، قائم مقام فرماندهي لشکر7ولی عصر(عج) از شهرستان مؤمن بهبهان برخاسته بود.
از نخسین روز تجاوز دشمن بعثی به سرزمین مقدس ایران اسلامی تا روزی که به شهادت رسید، لحظه ای آرام نگرفت.
او در جبهه ماند تا اين كه شلمچه شد قربانگاه او؛ شلمچهاي كه كربلاي جنوب ناميده شده است.
نگاهي به زندگي و خاطرات او ما را واميدارد تا به ايمان و اخلاص اين شهيد و شهداي دفاع مقدس سر تعظيم فرود بياوريم.
حبيبالله شير جبههها بود
با توجه به تجاربی که در دوره خدمت سربازی به دست آورده بود، در آغاز جنگ شش ماه در کنار نیروهای ارتش به عنوان نیروی احتیاط بود و پس از آن به رزمندگان بسیج و سپاه پیوست.
هر نقطه از جبهههای جنگ که کار مشکل میشد یا نیاز به از خودگذشتگی داشت، او آنجا حاضر بود؛ از جبهه شوش که همرزمی توانا برای سردار شهید دکتر مجید بقایی و همرزم شهیدش، درویش و بهروزی بود و سختیها و جراحتهایی که به جان خرید و یا درعملیات طریق القدس، فتح المبین، بیتالمقدس، رمضان، والفجر مقدماتی، کربلای ۴و ۵ که همه گویای رزم بیامان آن سردار ملی و شیر جبههها بود.
در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس فرمانده محور عملیاتی بود و در عملیات رمضان معاون فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع)، پس از آن مسئولیت فرماندهی طرح و عملیات و قائم مقام فرماندهی تیپ امام حسن (ع) را پذیرفت.
در خیبر داغدار برادر شد
از دست دادن دوستان و برادرانی که از آغاز جنگ با وی به مصاف با دشمن آمده بودند، از یک طرف و تلاش دوچندان وی برای سازماندهی و رفع مشکلات رزمندگان بهبهان و نیروهای تیپ ۱۵ آبی ـ خاکی امام حسن مجتبی (ع) که از شهرهای گوناگون رهسپار آنجا شده بودند، بر شانههای حبیب سنگینی میکرد و این فشارها با شهادت سرداران شهید غلامی، بهروزی، درویش دوچندان شد.
پس از عملیات خیبر به شدت داغدار شد، نه تنها داغ شهادت برادرش حمید شمایلی را دید که یاران حماسهسازی چون خداداد اندامی، مجید آبرومند و سعید موسویان نیز او را تنها گذاشتند. این مشکلات کمترین خللی در اراده او پدید نیاورد و با عزمی جدیتر در راه پاسداری از اسلام ناب محمدی، تلاشش را دوچندان کرد.
با عصا به جبهه ميرفت
سردار شمایلی، زندگی در کنار بسیجیان و در سختیها را دوست داشت. او از بلاجویان عاشقی بود که بارها با پیکری مجروح، دلی بزرگ و دریایی، بستر آرام شهر را رها میکرد و عصا زنان در منطقه جنگی حضور مییافت تا آرامش واقعی خود را در جمع بهترین بندگان خدا در جبههها بیابد.
او سنگ صبور رزمندگان بود
با توجه به این که همه مراجعات برادران رزمنده در هنگام اوج و شدت سختیها رو به سوی سردار شمایلی بود، از جانب سردار فرماندهی کل سپاه، دکتر محسن رضایی لقب سنگ صبور گرفته بود.
پس از عملیات کربلای یک در مهران، نیروهای قدیمی تیپ ۱۵ امام حسن (ع) به فرماندهی حبیب الله شمایلی، نخست به ناو تیپ کوثر و پس از آن به لشکر ۷ ولی عصر (عج) با نام محور ۲ یا محور امام حسن (ع) پیوستند که در این زمان، سردار شمایلی مسئولیت معاونت لشکر ۷ ولی عصر (عج) را به عهده داشت.
هدایت نیروها در عملیات کربلای ۴و۵ و ابتکارات فرماندهی وی در عبور نیروهای رزمنده از رودخانه اروند و استقرار بر جاده فاو ـ البحار و همچنین محاصره شهرک دوعیجی و تصرف این شهرک با گرفتن اسرای فراوان از دشمن، برگ زرینی از تلاشهای این سردار فداکار و بیادعا به شمار میرود.
همسر شهيد با اين خاطرات او را به ما معرفي ميكند:
نخست: از بس به جبهه رفت، حقوق او را قطع كردند!
سال ۵۹ عقد کردیم. آن موقع ۲۳ سالم بود. پس از عقد ما بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. ایشان منقضی خدمت ۵۶ بودند و به جبهه رفتند و ماندگار شدند. پس از عقد من اصلا ایشان را ندیدم. خیلی کم به خانه میآمد اما هرچه بخواهی خوب و مهربان بود.
کارش را هم در بانک رها کرد. از سپاه نامه دادند تا ایشان به آنجا مأمور شوند؛ اما بانک نپذیرفت و مدتی هم حقوقش را قطع کردند، ولی حبیب گفت: من رو اخراج کنید اما من میرم جبهه.
در آن روزها من همیشه نگران بودم و دلهره شهادتش را داشتم. همیشه به من میگفت: تحمل کن، تموم میشه این جنگ، جبران میکنم برات.
تا اینکه آبان ماه ۱۳۶۰ ازدواج کردیم. تا آن روز در تمام عملیاتها شرکت داشت و مجروح میشد.
زمان ازدواج هم یک انگشتش قطع شده بود. مراسم سادهای برگزار شد.
دوم: ميگفت: من يك بسيجي ساده هستم.
همیشه میگفت، من یک بسیجی ساده هستم و مثل بقیه کار میکنم. ما با هم چهار سال زندگی کردیم، اما چهار ماه هم با هم نبودیم. گاهی خودم از رفتوآمدها و تماسهایی که با ایشان گرفته میشد، میفهمیدم که مسئولیتش زیاد است.
سوم: آرزو داشتم مجروح شود و به خانه بيايد؛ اما…
همیشه در جبهه بود.
من آرزو داشتم که ایشان کنارم باشد، همیشه ۴۸ ساعت میماند و میرفت.
تنها یک بار که در عملیات بدر مجروحیت سنگینی پیدا کرد، یک ماه در خانه ماند. پس از مجروحیت از منطقه او را به بیمارستان اصفهان برده بودند و بعد به تهران منتقل کردند. در آنجا روی پایش که ترکش خورده بود، عمل انجام دادند و پساز آن به بهبهان منتقل شد.
با هم از تهران به سمت بهبهان میآمدیم که در اهواز ایشان گفت که اول بروم و به بچهها سر بزنم. ما به بهبهان رفتیم و ایشان در حالی که عصا میزد به جبهه رفت و پس از مدتی آمد.
آن روزها، بهترین دوران زندگیام بود که حبیب را بیشتر در خانه میدیدم؛ اما در خانه هم که بود، مدام بیقرار جبهه و دوستانش بود و اخبار نگاه میکرد. با وجود این من میگفتم: خداکنه ترکش بخوری، بیای بمونی. حبیب فقط لبخند میزد.
… حبيب به محبوب رسيد
سرانجام سردار حبیب شمایلی در منطقه پنج ضلعی در شلمچه و در میانه نبرد سخت کربلای ۵ در تاریخ ۸ / ۱۲ / ۶۵ به شهادت رسید تا پس از سالها تلاش و مجاهدت، پاداش زحماتش را از معبودش بگیرد و مهمان دوستان و برادر شهیدش حمید شود.
فرازی از وصیتنامه سردار شهید حبیب الله شمایلی:
چون هدف بزرگ و مسئولیتی که به دوش امت ما افتاده و انتظاری که محرومان دنیا از انقلاب ما دارند، عظیم میباشد، سختی، دوری، کمبود، نارسایی و سایر عوامل، طبیعی بوده و ما باید صبر و استقامت را از رسول الله و امامان معصوم آموخته، زیرا آنان به وعده خداوند ایمان و یقین کامل داشتهاند.
خداوندا انقلاب ما را تا پیوند آن با انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) مستدام بدار.
منبع:سایت فاتحان
برای شادی روح شهیدان صلوات