فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

روایتی از شهادت رزمنده فرانسوی در لشگر بدر

04 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

ژوان جوان فرانسوی اولین بار با خواندن سخنرانی های امام(ره) با اسلام آشنا می‌شود و به دنبال این دلدادگی به ایران مهاجرت می‌کند.
 



روزی در نماز جمعه اهل سنت پاریس، سخنرانی های حضرت امام را با ترجمۀ فرانسوی، بین نمازگزاران پخش می کنند. ژوان گوشه خلوتی می یابد و شروع به خواندن می کند. بعد از مدتی با دانشجویان ایرانی صمیمی تر می شود و یکی از دوستانش به نام مسعود او را به مراسم دعای کمیل می برد.


از آنجایی که پدرش اهل مراکش است، عربی را خوب می داند. روزی دوستانش او را در حالی که دستانش را روی هم نگذاشته و با مهر نماز می خواند، می بینند و شیعه شدنش را جشن می گیرند. وقتی از او دلیل شیعه شدنش را سوال می کنند، می گوید: توسط دعای کمیل حضرت علی(ع). ابتدا تصمیم می گیرد، نام خود را علی بگذارد؛ اما مسعود از او می خواهد تا شیعه شدنش یک رازی باشد بین او و امیرالمومنین(ع).


از آن به بعد نامش را کمال می گذارد و برای برطرف شدن نگرانی مادرش از بابت دوستانی که دارد، او را به کانون می برد تا فضای آنجا را از نزدیک ببیند. کمال در آنجا به مطالعه کتب، به خصوص کتابهای شهید مطهری می پردازد.
 
مهاجرت به ایران
 
روزی به مسعود می گوید که تصمیم دارد درس خود را در دبیرستان رها کند، به ایران برود تا طلبه شود. سرانجام در مدرسه حجتیه قم پذیرفته می شود و شروع به تمرین زبان فارسی می کند. او کتاب چهل حدیث و مساله حجاب را نیز به فرانسه ترجمه می کند.
 
کمال از دوستانش می خواهد تا او را ابوحیدر خطاب کنند و می گوید: این همان رمز بین من و حضرت علی(ع) است. یک بار زمانی که هنوز درسش نیمه کاره است، تماس می گیرد و می گوید: زنی می خواهد با این مشخصات: طلبه، سیده، فرزند روحانی و خوشگل. ابتدا هرچه اصرار می کنند تا صبر کند و بعد از اتمام درسش اقدام کند، زیر بار نمی رود.


مسعود کتابی از امام را برایش می آورد و صفحه ای که امام به طلبه ها توصیه می فرمایند تا چند سال اول تحصیل وارد فضای خانوادگی نشوند را نشان او می دهد. کمال به سبب ارادتی که به ایشان دارد و معتقد است، فرامین ولی فقیه همان دستورات اهل بیت(ع) است، قبول می کند.
 
کمال در ایام عملیات مرصاد ۲۴ ساله است که وارد لشگر بدر می شود و بعد از یک هفته خبر شهادتش را می آورند.
 
یکی از دانشجویان مقیم فرانسه می گوید: اگر کمال شهید نمی شد، امروز با یک دانشمند روبرو بودیم. شاید با روژه گارودی دیگر. کمال عزیز! ریشه باورت در ضمیر ما تا همیشه سبز باد.

نگارنده : fatehan1

 نظر دهید »

شهیدی که از دانشگاه انگلستان فرار کرد

04 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

این شهید که از دانشجویان پیرو خط امام(ره) و ساکن شهر رشت بود در دوران جنگ تحمیلی برای دفاع از آرمان های امام(ره) و دفاع از ارزش های اسلامی از دانشگاه بیرمنگام انگلستان به میهن بازگشت

غرب و زندگی در غرب برای بسیاری  به شکل یک آرمان شهر دست نیافتی تجلی پیدا می کند و برای رسیدن به این آرمان شهر رویایی حاضرند هر خطری و هزینه ای را به جان بخرند تا به طور مثال نام یک تحصیل کرده غربی را در کارنامه زندگی خود ثبت کنند.زندگی و تحصیل در یک کشور اروپایی برای بعضی افراد به قدری اهمیت پیدا می کند که حاضرند تمام هویت و پیشنه خود را آنچنان برباد دهند که گویی هیچ نام و نشانی از خاک وطن در پشت سر این افراد وجود ندارد.

اما کسانی هم هستند که با پشت پا زدن به موقعیت های که  بسیاری آرزوی آن را دارند،  نشان دادند که هویت دین و شرف یک انسان را نمی توان با هیچ چیز عوض کرد.کسانی که حضور در کشورهای غربی و استفاده از رفاه برایشان یک سراب خنده دار و تمسخری کودکانه قلمداد می شد.کسانی که می توانستند با اندکی ترسو و بی هویت بودن از بهترین وسایل و امکانات زندگی استفاده کنند و کاملا بی تفاوت باشند نسبت به هم وطنانی که برای دفاع از خاک وطن هر روز جان می بازند و شهید می شوند اما زندگی با شرافت و با شجاعت تنها انتخابی بود که این افراد کردند.

شهید «سید مهدی سید جوادی» یکی از این دسته قهرمانانی است که ماجرای زندگی او برای بسیاری غیر قابل باور است. شهید «سید مهدی سید جوادی» که دانشجوی مهندسی الکترونیک از دانشگاه بیرمنگام انگلستان بود در سال 1340 در دزفول متولد شد. این شهید که از دانشجویان پیرو خط امام(ره) و ساکن شهر رشت بود در دوران جنگ تحمیلی برای دفاع از آرمان های امام(ره) و دفاع از ارزش های اسلامی از دانشگاه بیرمنگام انگلستان به میهن بازگشت و با حضور در جبهه های حق علیه باطل جان خود را در سن 27 سالگی در عملیات مرصاد، نثار اسلام و ایران کرد.

سید مهدی نماد یک اسطوره است، اسطوره ای که به همه ثابت کرد که می توان ثروت و رفاهی بالا داشت اما راه غرور و افتخار را انتخاب کرد. به طور قطع اگر می ماند و مهندسی خود را ادامه می داد در دنیای امروز زندگی راحتی داشت اما زندگی راحت به چه قیمتی، بودن در نقطه ای امن با چه هزینه ای، آبا باید نشست و از رفتن یکی یکی برادران خود را نگریست و چشم فرو بست. این عشق بود که راه را برای سلوک آنها هموارتر ساخت و بهترین فرصت ها را برایشان به وجود آورد و باعث شد که از خود و خویشتن فارغ شوند و به قرب الهی برسند.

من نمی دانم چرا امروزه اسمی از این اسطوره ها در میان نیست،چرا این قهرمانان از هر زمانی در زندگی ما خاموشند و سکوت اختیار کرده اند.مگر نه این است که خانواده های زیادی حاضرند تمام آنچه را دارند هزینه کنند تا مثلا فرزندشان در جایی قرار گیرد که سید مهدی قرار گرفت اما این سید مهدی بود که نشان داد با شرف بودن بهتر از ترسو و زبون بودن در این دنیاست.

کتابی که «به رنگ ایمان» نام دارد به افرادی توصیه می شود که این روزها تمام فکر و ذکرشان شده است “تحصیل در خارج” و برای اینکه بیشتر با این سراب آشنا شوند و مزه زندگی با غرور و افتخار را درک کنند باید حتما این کتاب را مطالعه کنند.

کتاب زندگی نامه شهید سید مهدی جوادی با عنوان «به رنگ ایمان» همزمان با برگزاری دوازدهمین جشنواره جهاد علمی بسیج دانشجویی گیلان رونمایی در 14 اسفند 93 رونمایی شد. در فراز کوتاهی از وصیت نامه این شهید امده است” برشما باد پیروی از خط ولایت فقیه! بر شما باد خود شناسی و سپس خود سازی! بر شما باد قرآن، قرآن قرآن! و مبادا دیگران در علم و عمل به آن برشماپیشی گیرند!”

منبع:پایگاه خبری شهدای ایران

 نظر دهید »

فرمانده‌ای که کفش نیروهایش را واکس میزد

04 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

وقتی هوا روشن می‌شد رزمنده‌هایی که به بیرون چادر می‌رفتند متوجه می‌شدند یکی در تاریکی شب کفش‌های آنان را واکس می‌زند، اما نمی‌دانستند این شخص کیست.

وقتی هوا روشن می‌شد رزمنده‌هایی که به بیرون چادر می‌رفتند متوجه می‌شدند یکی در تاریکی شب کفش‌های آنان را واکس می‌زند، اما نمی‌دانستند این شخص کیست.

 

جانباز سید رضا کاظمی تحلیلگر مسائل عراق و رزمنده 8 سال دفاع مقدس، اظهار کرد: از سال 1366 تا 1382 در جبهه جنوب و غرب کشور حضور داشتم که در این چند سال طی حملات شیمیایی مجروح شدم.

 

جانباز کاظمی تصریح کرد: زمان جنگ رزمندگان که شب ها برای استراحت به چادر می آمدند، زمانی که هوا روشن می شد وقتی که به بیرون چادر می رفتند متوجه می شدند یکی در تاریکی شب کفش های آنان را واکس می زند اما نمی دانستند این شخص کیست.

 

وی ادامه داد: یک شب تصمیم گرفتیم یکی از بچه ها نگهبانی بدهد تا متوجه شویم چه کسی این کار را انجام می دهد. صدای خش خشی می آمد سرم را بیرون چادر کردم دیدم یک نفر بر روی زمین نشسته و کفش ها را دورش جمع کرده است و آن ها را واکس می زند؛ نزد او رفتم و دیدم شهید اسمائیل دقایقی است.

 

وی افزود: این شهید بزرگوار با اینکه فرمانده لشکر بود اما شبها این کار را انجام می داد زیرا او دوست داشت شهید شود اما نمی شد آن شب از من خواست تا این موضوع را تا قبل از شهادتش به کسی نگویم چون می خواست گمنام باشد. از اسماعیل پرسیدم چرا این کار را انجام می دهی؟ گفت شاید خدا به خاطر این کارم من را در روز قیامت شفاعت کرد.

 

این جانباز 8 سال جنگ تحمیلی در پایان گفت: زمانی که اسماعیل شهید شد من و همرزمانش به مراسمش رفتیم. تازه در مراسم این شهید بزرگوار بود که متوجه شدیم، خانواده او نمی دانند او فرمانده لشکر است. او در خانواده و نزد دوستان خود را به عنوان یک بسیجی ساده معرفی کرده بود.

حیات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 588
  • 589
  • 590
  • ...
  • 591
  • ...
  • 592
  • 593
  • 594
  • ...
  • 595
  • ...
  • 596
  • 597
  • 598
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • avije danesh
  • فائزه ابوالقاسمی

آمار

  • امروز: 27
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 1496
  • 1 ماه قبل: 7146
  • کل بازدیدها: 238383

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس