فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

تانک ها روی بدن شهدا رژه رفتند!

04 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

شهر هویزه را به سهام خیام هم می شناسند، دختری که ۸ مهر ۵۹ با عراقی ها درگیر شد. سهام به عراقی هایی که موقع برداشتن آب مزاحمش شدند، گفت مگر شمر هستید که نمی گذارید آب برداریم؟ آن ها هم گلوله ای به پیشانیش زدند و شهیدش کردند. مردم خشمگین شدند، راه پیمایی کردند، به عراقی ها حمله کردند و شهر را آزاد کردند. هویزه از آن روز تا دی ماه ۵۹ آزاد بود و دی ماه دوباره اشغال شد.
هشت سال دفاع مقدس به عنوان یک درس و تجربه بسیار گران قیمت، که به قیمت خون صدها هزار شهید و خسارات فراوان به دست آمده است، می تواند در زمینه های گوناگونی مورد استفاده قرار گیرد.

شهر هویزه را به سهام خیام هم می شناسند، دختری که ۸ مهر ۵۹ با عراقی ها درگیر شد. سهام به عراقی هایی که موقع برداشتن آب مزاحمش شدند، گفت مگر شمر هستید که نمی گذارید آب برداریم؟ آن ها هم گلوله ای به پیشانیش زدند و شهیدش کردند. مردم خشمگین شدند، راه پیمایی کردند، به عراقی ها حمله کردند و شهر را آزاد کردند. هویزه از آن روز تا دی ماه ۵۹ آزاد بود و دی ماه دوباره اشغال شد.



عملیات هویزه که در نتیجه نا هماهنگی و عدم تجربه نیروهای خودی پس از پیروزی اولیه به شکست انجامید، می تواند عبرتی باشد برای عبرت گیران. در این عملیات علیرغم فداکاری و از خود گذشتگی شهید سید محمد حسین علم الهدی و نیروهایش در نهایت هویزه به دست اشغالگران بعثی افتاد.

عمليات نصر (هويزه) صبح روز ۱۵ دي ماه ۱۳۵۹ با حمله هماهنگ شده نیروهای ایرانی به مواضع دشمن آغاز شد. نيروهاي عمل كننده توانستند مناطق جنوبي كرخه كور را آزاد ساخته و ضربات محكمي بر نيروي دشمن وارد آورند. نيروهاي عراقي كه شديداً غافلگير شده بودند با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو كيلومتري جنوب كرخه كور عقب‌نشيني كردند و در حدود ۸۰۰۰ نفر از افراد آنها به اسارت در آمدند. ليكن به دليل تأخير نيروهاي محور كارون در عبور از اين رودخانه و برخورد آنها به ميدان مين پادگان حميد و منطقه جفير كه عقبه دشمن محسوب مي‌شدند و از اهداف مرحله اول بودند دست نخورده در اختيار دشمن باقي ماندند.

طبق طرح عمليات مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت ۸ صبح شروع شد. نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و منطقه جفير اقدام به پيشروي كردند. در مقابل تعدادي از تانك‌هاي دشمن با آرايش نظامي جناح جنوبي لشكر زرهي ۱۶ را مورد تهديد قرار دادند. يگانهاي عراقي با وجود ضربات سختي كه روز قبل متحمل شده بودند با در دست داشتن پادگان حميد از توان پشتيباني و تحرك بالايي برخوردار بودند.


زندگی و شهادت شهید سید محمد حسین علم الهدی+ بخشی از وصیتنامه | دانلود فیلم

نيروهاي خودي سرمست از پيروزي اوليه، دشمن را دست كم گرفته و از تثبيت مواضع جديد غافل شده و تلاشي در تحكيم موقعيت بدست آمده به عمل نياوردند، سنگري ايجاد نكرده و خاكريزي بر پا نداشتند. از روز قبل تانك‌هاي عراقي در صحنه باقي مانده و برخي افراد به جمع‌آوري غنائم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضد حمله و كمبود مهمات و ضعف تداركات دست در دست هم داده و موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نيروهاي خودي دگرگون ساخت.

در ساعت ۱۱ كل نيروهاي لشكر ۱۶ زير آتش شديد توپخانه دشمن قرار گرفت و در غرب سوسنگرد نيروهاي دشمن به حركت در آمدند حضور هواپيماهاي دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نيروهاي خودي اوضاع را برآشفت. تانك‌هاي عراق به هزار متري محل استقرار تيپ رسيدند. شديدترين جنگ تانك‌ها در طول جنگ بين لشكر ۱۶ زرهي و لشكر ۹ زرهي دشمن درگرفت و تا ساعت۴ بعدازظهر ادامه يافت. در اين ساعت فرمانده گردان زرهي جهت تجديد قوا و اقدام مجدد، دستور يك خيز عقب‌نشيني را صادر كرد كه با رسيدن دستور به گردان تمام نيروهاي زرهي مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترك كرده و به جاي يك گام چندين گام عقب نشستند. در اين موقع كه نظم نيروها به هم ريخته بود هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش در‌آسمان منطقه ظاهر شده و اشتباهاً به جاي مواضع دشمن نيروهاي خودي را بمباران كردند كه اوضاع را بدتر كرد.

نيروهاي پياده سپاه كه حدود ۵/۱ كيلومتر جلوتر از تانك‌ها مشغول جنگ بودند از اين دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل ديگر هم در عدم آگاهي آنها موثر بود يكي گردو غبار صحنه نبرد كه ديد نيروهاي پياده را بسيار كاهش داده بود و ديگري عقب‌نشيني نيروهاي زرهي با به جا گذاشتن تانك‌ها در صحنه نبرد كه از دور نشان مي‌داد. آنها هنوز در حال مقاومت هستند. به اين ترتيب با اين عقب‌نشيني نيروهاي سپاهي در منطقه جامانده وبه محاصره تانك‌هاي دشمن در آمدند.

مسعود انصاري يك از بازماندگان اين حمله مي‌نويسد:

«تعدادي از تانك‌هاي چيفين در صحنه بودند و ما خيال مي‌كرديم كه ارتش هنوز دارد مقاومت مي‌كند… يكي از تانك‌هاي عراقي در جاده به بيست سي‌متري ما رسيد، حسين[علم‌الهدي] با اشاره به من گفت: «برج تانك را بزن». من هم زدم و خود حسين هم زد. دو تا تانك ديگر نيز با آرپي‌چي زده شد و براي چند دقيقه پيشروي آنها متوقف گرديد. در اين عمليات با وجود اينكه ما بي‌سيم داشتيم ارتش عقب‌نشيني‌اش را به ما خبر نداد. من خودم چندين بار معرف لشكر را صدا زدم كه جريان چيست؟ گفت «به گوش باش» چند بار ديگر صدا زدم گفت: «تيپ ۱ دارد تغيير موضع مي‌دهد.» بعد از چند دقيقه ديگر ارتباط با قطع شده بود تا اينكه محاصره شديم. همه بچه‌ها مقاومت كردند. چنانكه در كانال كوچكي كانال كوچكي كنار جاده بيش از ۵۰ نفر شهيد شدند.»

محمدرضا باستي يكي ديگر از بازماندگان حماسه هويزه در خاطرات خود در مورد حوادث اين محاصره و خروج از آن مي‌نويسد:
«حسين و محسن به من گفتند: شما آر‌پي‌جي نداريد، برويد كه كشته مي‌شويد. درست يادم نيست حسين خودش آر‌پي‌جي داشت يا نه. خلاصه او ما را روانه كرد كه در آنجا نمائيم ما حدود ۱۰۰ متر بيشتر نرفته بوديم كه برگشتيم پشت سربچه‌ها را ببينيم. ديديم حسين يك گلوله آر.‌پي‌.جي به طرف تانك عراقي شليك كرد كه حدود يك متر از بالاي تانك رد شد. تانك‌ها همچنان جلو مي‌آمدند كه بچه‌ها يكي از آنها را زدند و بقيه سرجايشان متوقف شدند ما حدود ۳۰۰ متر عقب آمده بوديم كه يك مرتبه ديديم تانك‌هاي عراقي از طرف راست جاده (سمت هويزه) به سوي مواضع ما مي‌آيند… ما محاصره شده بوديم. رگبار تانك‌ها قطع نمي‌شد. بچه‌ها يكي ‌يكي‌ داستند تير مي‌خورد. خون از بدن آنها سرازير بود. بچه‌ها سينه‌خيز جلو مي‌آمدند. در اين حال مسعود انصاري هم داشت خودش را جو مي‌كشيد. از او سراغ حسين، محسن و جمال را گرفتن و او گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهيد شدند.»

دانشجوهای پیرو خط امام به فرماندهی سید محمد حسین علم الهدی خون تازه ای بودند که در ابتدای جنگ به نیروی نظامی تزریق شدند. آن ها در عملیات نصر، ۱۵ دی ماه ۵۹، شرکت کردند و برای اوّلین بار تعداد زیادی از عراقی ها را اسیر کردند.

یاران حسین آن قدر در دل دشمن پیش رفتند که حمایت و پشتیبانی از آن ها سخت شد. عراقی ها آن ها را محاصره و شهید کردند و تانک های عراقی از روی جنازه شان رد شدند و همان جا شد مزارشان.

در اين حماسه حدود ۱۴۰ نفر از نيروهاي مومن، متعهد، تحصيل كرده و انقلابي از اعضاي سپاه و بسيج كه تعدادي از آنها از دانشجويان پيرو خط اما بودند به شهادت رسيده و تعدادي نيز با تن مجروح و با استفاده از تاريكي شب خود را به نيروهاي خودي رساندند تا به عنوان پيام‌آوران حماسه هويزه رسالت سنگين‌تري را بر دوش بگيرند.

هویزه در مرحله ی دوم عملیات بیت المقدس، آزاد شد. آن هایی که توانسته بودند در جریان محاصره عقب بیایند، محل درگیری ها را مشخص کردند و به یاد شهیدان پرچم هایی آن جا نصب کردند و بقایای جنازه ی مطهر شهدا را همان جا به خاک سپردند.

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.

منبع: سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

فرمانده ای متین و با وقار

04 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

حسين در روز دوازدهم ارديبهشت ماه سال 1341 در خانواده‌اي پارسا و مستضعف از اهالي جنوب تهران به دنيا آمد و دوران تحصيل را با هوش و استعداد فراوان و حسن خلقي مثال زدني، طي كرد.
در دوره مبارزات مردمي بر ضد شاه و استعمارگران، او كه نوجواني بيش نبود با شور و اشتياقي وصف ناپذير، وارد صحنه‌هاي انقلاب شد و در روز 22 بهمن سال1357 از اولين كساني بود كه با تصرف پادگان تسليحاتي خيابان پيروزي، به مردم كمك كرد.

پس از پيروزي انقلاب، مدتي در كميته انقلاب اسلامي به حراست از آرمان‌هاي مردم پرداخت و پس از آن به عضويت رسمي سپاه در گردان 7 پادگان امام حسين (ع) درآمد.

با شروع جنگ تحميلي راهي جبهه‌ها شد و در سمت‌هايي چون معاونت گردان حنين، عضو شوراي فرماندهي سپاه سر پل ذهاب، مسئول بسيج سپاه غرب و فرمانده گردان‌هاي مسلمان، زهير و علي‌اصغر (ع) به دفاع از ميهن اسلامي پرداخت كه در اين مدت چندين بار نيز مجروح و شيميايي شد و در روز 12 ارديبهشت 1365 درعمليات سيد الشهدا (ع) منطقه فكه بر اثر اصابت گلوله مستقيم دوشكا دوباره متولد شد.



سردار شهید حاج حسین اسکندرلو در روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۱ در خانواده‌ای متوسط در جنوب تهران به دنیا و مانند تمامی بزرگان جنگ دوران کودکی و نوجوانی عادی را سپری کرد و پس از انقلاب مدتی در کمیته انقلاب اسلامی به حراست از آرمان‌های مردم پرداخت و پس از آن به عضویت رسمی در گردان هفت سپاه درآمد. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌ها شد. ابتد در غرب کشور در سمت‌هایی چون معاونت گردان حنین، عضو شورای فرماندهی سپاه سر پل ذهاب، مسئول بسیج سپاه غرب وبعددرتیپ سیدالشهدا فرمانده گردان‌های سلمان، زهیر و پس از لشکر شدن تیپ بعنوان فرمانده باوقار گردان حضرت علی‌اصغر (ع) لشکر ده سید الشهدا به دفاع از میهن اسلامی پرداخت که در این مدت چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شد و در روز 13 اردیبهشت ۱۳۶۵ در عملیاتی که جهت باز پس زدن پیشروی سپاه دشمن بنام یاسید الشهدا (ع) در منطقه فکه ودر اطراف جاده آسفالته فکه - العماره در زمانیکه بچه های گردان در میدان مین زمین گیر شده بودند و در زیر آتش لشکر شیطان  تکه تکه می شدند این سردار شهید برای خاموش کردن آتش دوشکاچی دشمن و آماده ساختن شرایط برای پیشروی نیروها از خاکریز عبور کرد وبعد از شلیک آرپی چی بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به جمع یاران شهیدش پیوست .



دستنوشته شهید





خاطراتی از دوستان و همرزمان شهید


سردار شهید حاج حسین اسکندرلو در اردوگاه کوثر

آشنایی اینجانب با سردارشهید حسین اسکندرلو به شهریور ماه سال 1363 در اردوگاهی واقع در جنگل های مصنوعی اوکالیپتوس در اطراف شهر اهواز که بعدها بنام اردوگاه کوثر نامگذاری شد برمی گردد. در آن سالها وقتی من پانزده ساله بودم به عنوان خدمه دوشکا در دسته ادوات یکی از گروهان های گردان زهیر به فرماندهی حاج حسین اسکندرلو مشغول خدمت بودم و اولین روز صبحگاه گردان شیفته بزرگی و وقار وبیان شیوا و چهره دوست داشتنی این شهید بزرگوار شدم . و تکه کلام ایشان در زمانی دستور راحت باش می دادند وبه سخنرانی می پرداختند را هیچ وقت از یاد نبرده ام به آرامی و آهستگی می گفتند : ” بنشینید ” عجب ادبی بر خلاف گویش تند نظامی” بشین ” .


سردار شهید حاج حسین اسکندرلو و شهید اکبر محمدی در کنار دروازه قرآن عملیات آخر
 آنروزها ما در تکه ای از بهشت زندگی می کردیم و انسان تا لمس نکند آن زمانها را باورش برایش سخت است . آنروزها گذشت و ماموریت ما تمام شد و برگشتیم تهران و بعد اعزام شدیم به مناطق دیگر که در نهایت دوباره در دیماه سال 64 توفیق شد نیرو این سردار بزرگ باشم و درگردان حضرت علی اصغر لشکر ده سیدالشهدا و توفیق همراهی ایشان در عملیات یا سیدالشهدا که منجر به عروج خونین ایشان شدرا داشتم. گردان حضرت علی اصغر(ع) از بهترین گردانهای لشکر ده بود. و از مجموع رزمندگان قدیمی لشکر شکل گرفته بود و همیشه مسئولیت کارهایی که نیازبه دقت و ابتکار عمل و تفکر داشت به حاج حسین اسکندرلو و گردانش محول می شد. و در آخرین عملیات نیز او وگردانش بعنوان خط شکن انتخاب شده بودند.


سردار شهید حاج حسین اسکندرلو

روحش شاد و یادش جاوید باد

آرپی چی زن دسته یک گروهان یک گردان حضرت علی اصغر لشکر ده سیدالشهدا

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

قصابی وحشیانه دموکرات در نقده

04 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی حزب دموکرات از حمله به پادگان پیرانشهر مأیوس شد، به بهانه تأسیس دفتر در نقده ۱۵۰۰ نفر مسلح به شهر حمله‌ور شدند تا جاده منحصر به فرد پادگان را از داخل شهر به تصرف خود در بیاورد و هدف اصلی اشغال نقده و خلع سلاح کردن پادگان‌ها بود. 

عناصر ضدانقلاب مانند کومله و دموکرات در اوایل پیروزی انقلاب  اسلامی، غیر از آن دسته از مردم که از روی ناآگاهی و یا اجبار با گروهک‌‌ها همکاری می‌کردند با انکار ضروریات دین و ارتکاب به اعمال وقیح و ضداسلامی به‌صورت علنی مانند شراب‌خواری، روزه‌خواری، سوزاندن و پاره کردن قرآن، هتک حرمت مساجد و… جایی برای شک در ارتداد خود باقی نگذاشتند. حال آنکه آن‌ها سنگ مذهب را به سینه می‌زدند و از منادیان و مروجان اختلاف بین مذهب شیعه و سنی بودند. آن‌ها با ایجاد نفاق و اختلاف بین شیعه و سنی، بغض، کینه، دشمنی، نفاق نژادی و مذهبی را بین مردم منطقه پرورش می‌دادند. در مقابلشان مردم انقلابی و ولایت‌مدار کشور مقاومت کرده برای زنده ماندن ارزش‌های انقلاب اسلامی در میان مردم به روشنگری می‌پرداختند. کومله و دموکرات در مقابل مقاومت مردم انقلابی، کشتار وحشیانه و جنایات فجیعی را خلق می‌کرد تا با ایجاد رعب و وحشت در دل مردم، آن‌ها را از ادامه مسیر انقلاب اسلامی و اندیشه‌های ناب رهبر انقلاب امام خمینی(ره) منصرف کند اما مردم بیدار و ولایت‌مدار از خون خود گذشتند تا حیات این گروهک‌ها و عناصر ضدانقلاب را به فروپاشی برسانند. شهرهای مناطق غرب و شمال غرب کشور در آن زمان ناامن بود اما خون شهیدان کشور که در این راه نثار انقلاب شد، منطقه را به امنیتی ماندگار رساند.

در ادامه روایتی از «غلامرضا حسنی بزرگ‌آباد»، «نماینده ارومیه در مجلس» در سال 1360 در کتاب «اوج مظلومیت» از جنایات دموکرات می‌آید که در تاریخ دوم آذرماه سال 1360 نقل شده است:

وقتی حزب منحله دموکرات از حمله به پادگان پیرانشهر مأیوس شد، به بهانه تأسیس دفتر حزب در نقده 1500 نفر مسلح به شهر حمله‌ور شدند تا جاده منحصر به فرد پادگان را از داخل شهر به تصرف خود در بیاورد و هدف اصلی این بود که با اشغال نقده پادگان‌ها را خلع سلاح کند ولی در اینجا نیز مقاومت کردیم تا شهر پاکسازی شد و برای جمع آوری اجساد شهدا و مجروحان به خانه‌ها رفتیم.

جنایات چشم‌گیر حزب به این شرح بود: آن‌ها 11 زن و مرد، کودک، پیر و جوان, عروس و داماد را در یک خانه سر بریده بودند. زن حامله‌ای را که 6 سیخ در شکمش فرو کرده بودند در خانه دیگری پیدا شد.

در خانه و در جمع دیگری، پسر بچه‌ 9 ساله‌ای را با تبر قطعه قطعه کرده بودند و لای یک دستمال پیچیده بودند که همان طور با همان وضعیت دفن شد. همچنین جگر جوان 20 ساله‌ای را در محل دیگری کباب کرده و مزه شراب خود قرار داده بودند و 10ها جنایت دیگر که می‌شود در تاریخ با جنایات چنگیز و مغول مقایسه کرد.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 580
  • 581
  • 582
  • ...
  • 583
  • ...
  • 584
  • 585
  • 586
  • ...
  • 587
  • ...
  • 588
  • 589
  • 590
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • مهشید ديانت خواه
  • زفاک
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)

آمار

  • امروز: 141
  • دیروز: 69
  • 7 روز قبل: 1565
  • 1 ماه قبل: 7215
  • کل بازدیدها: 238452

مطالب با رتبه بالا

  • هفته دولت گرامی باد (5.00)
  • شوخی با رزمنده ها (5.00)
  • مادرم غم دوری مرا با گریه برای زینب(س) تسکین ده (5.00)
  • از واردات قاچاقی قایق تا انگشت قطع شده در آب و نمک (5.00)
  • پهلوانی که نتوانست غارت خرمشهر را ببینید (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس