فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت نامه سردار شهید حاج سید کمال فاضل فرمانده گردان یازهرا از تیپ 44 قمر بنی هاشم (س)

06 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

(بسم الله الرحمن الرحيم )

(سردار رشيد اسلام ،فرمانده گردان يازهرا (س ) حاج سيد كمال فاضلى )

«ان الله اشترى من المومنين انفسهم واموالهم بان لهم الجنه يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون ويقتلون …»خدا جان ومال اهل ايمان‌رابه‌بهشت‌خريدارى‌كرده وآنها در راه خدا جهاد مى كنند كه دشمنان دين را بكشند يا خود كشته شوند .

خشنودم كه خدا پروردگار من است واسلام دين من و حضرت محمد (ص ) كه درود خدا براو وآلش باد پيغمبر من است وحضرت على (ع ) امام من وحسن وحسين وعلى ومحمد وجعفر وموسى وعلى ومحمد وعلى وحسن وفرزند شايسته او حضرت مهدى كه درود خدا بر ايشان باد پيشوا وآقايان ورهبران‌منند با ايشان دوستم واز دشمنان بيزارى مى جويم انا لله وانا اليه راجعون ،،ما از خدائيم وبه سوى او بازگشت مى كنيم ،،

انسان به اين دليل به سوى خدا باز مى گردد كه از خداست همه ما در حال حركت بسوى خدا هستيم چرا ما اين را درك نمى كنيم واضح است ،زيرا ما خود را از خدا نمى دانيم مى گوئيم ما كجا وخدا كجا ،در حاليكه نميتوانيم بفهميم كه انسان ظهوراوست.خدايا مرا در راهت ثابت قدم بدار .خدايا هدايتم كن زيرا مى دانم كه گمراهى چه بلاى خطرناكى است .خدايا  مرا از بلاى غرور وخودخواهى نجات بده تا حقايق وجود را ببينم وجمال زيبائى تورا مشاهده كنم.خدايا من كوچكم ،ضعيفم ،ناچيزم ،پركاهى در مقابل طوفانها هستم به من ديده اى عبرت بين ده تا ناچيزى خود را ببينم وعظمت وجلال ترابراستى‌بفهمم خدايا خوش دارم گمنام وتنها باشم تا در غوغاى كشمكشهاى پوچ پوچ مدفون نشوم .خدايا دردمندم روحم از شدت درد مى سوزد ،قلبم مى خروشد احساسم شعله مى كشد وبند بند وجودم از شدت درد صيحه مى كشد تو مرا در بستر مرگ آسايش بخش ،خسته شده ام ،دل شكسته ام ديگر آرزوئى ندارم احساس ميكنم كه در اين دنيا ديگر جاى من نيست ،با همه وداع ميكنم ومى خواهم فقط با خداى خود تنها باشم خدايا به سوى تو مى آيم از عالميان مى گريزم تو مرا در جوار رحمت خود سكنى ده .

با درود وسلام برساحت مقدس امام زمان (عج ) ودرود وسلام برنائب برحقش امام امت‌ودرودوسلام بروان پاك شهداى صدر اسلام تاكنون ودرود وسلام برشما امت حزب الله وهميشه در صحنه همه ما ميدانيم كه فرزند امانتى است نزد پدرومادر،انسانها همه امانتى هستند در اين دنيا ،همه دير يازود به صاحبش برمى گردد چه بهتر كه انسان بادست‌خودش اين امانت را به صاحب اصلى اش بدهد .شما اى پدر ومادر شهداء خوب تكليف الهى خود را انجام داديد وفرزندانى در دامان پاك خودتان پرورانديد وچون ابراهيم اسماعيلها يتان را روانه قربانگاه كرديد وگفتيد خدايا من كه چيزى ندارم كه در راه اسلام وقرآن وجمهورى اسلامى هديه كنم اين هديه ناقابل ما را بپذير .

شما ،اى امت شهيد پرور در همه كارهايتان خدا را در نظر داشته باشيد ويك لحظه ازياد خدا غافل نباشيد واگر هميشه به ياد خدا باشم ، خدا بياد ما خواهد بود ودر همه كارها ومصيبتها ما را يارى خواهد كرد ،ببينيد اين دنيا چقدر بى وفا است .كه وقتى انسان مى خواهد از دنيا برود هيچ چيز اين دنيا بدرد او نمى خورد ،امروز كه مرا بخاك مى سپارند مشاهده كنيد كه چه چيز با خودم از اين دنيا ميبرم ،فقط چيزى كه به درد انسان ميخورد ،اعمال وكردار او در اين دنيا بوده است ، شما را بخدا در اين روز كه ديگر من در ميان شما نيستم ،قسم ميدهم زياد دل به دنيا وپست ومقامهاى آن نبنديد اگر به شما مسئوليتى داده ميشود بطور احسن مسئوليت خودتان را انجام بدهيد ومساوات وبرابرى را رعايت كنيد وبه فكر محرومين بيشترباشيد،امروز پس از گذشت چند سال از انقلاب ازخود سوال كنيد كه براى انقلاب چه كرده ايد ؟آيا براستى خون پاك شهدا را پاس داشته ايد آيا وارثان به حقى براى سفارشهاى آنها بوده ايد ؟برادر وخواهر نكندخدائى ناكرده پست ومقام اين دنياى مادى ما را از خدا دور كند ،خدا ناظر بركارهاى ماست ،دست از اين اختلافها واز اين كشمكشهاى پوچ وتوخالى برداريد ،قلب امام را بيشتر از اين به درد نياوريم دست به دست هم بدهيم واگر تاكنون موفق نشده ايم دين خود را نسبت به خون شهداى اسلام از جان عزيز تر ادا كنيم با تلاش وكوشش پيگير به نگهدارى از دست آوردهاى انقلاب بكوشيم وزمينه صدور واقعى آن را با عمل صحيحمان فراهم كنيم ،انشاءالله .

واى برادر ثابت قدم واستوار پيش برو ،گمان مبركه شهيدان مرده اند كه شهيد شاهد است وجاودانه شاهدى برظلم ابرجنايتكارانى كه هر روز برمردم محروم ستم مى كنند .

ومادر عزيز !چون كوه استوار وثابت باش ،جاودانه بمان واز حق خود وفرزندان اين آب وخاك حمايت كن ،هان بيدار باش كه شهادت من ترا از هدف باز نايستاند ،چراكه هدفمان بسى بالاتر از اينهاست كه در راه آن توجهى نشود ،زينب وار كوله بار مصيبت را بردوش بكش ورسالت شهيدان را به‌هركوى‌وبرزن بانك بزن وبرسان .

برادران وخواهران !شما امام حسين (ع ) وزينب رادر زندگى خود الگو قرار دهيد وزمينه را براى انقلاب مهدى (عج ) فراهم سازيد واز خداوند مى خواهم كه شما را بر تمام امتحانات الهى موفق دارد چون مبدا امتحان عمل است واين دنيا فقط محل امتحان است وهر كس با اعمال خود نتيجه امتحان رادر روز قيامت مشخص ميكند همگى در خط اسلام بايستيد قدر اين رهبر را بدانيد چون ما هر چه‌داريم از اين رهبر داريم تا مى توانيد به اين رهبر دعا كنيد شبها دو ركعت نماز براى سلامتى امام وبراى ظهور امام زمان (عج ) بخوانيد ،دعاى كميل وتوسل بخوانيد وادعيه ديگر را نيز فراموش نكنيد .

واى پدر ومادر عزيزم !اگر نتوانستم وظيفه فرزندى خودم را انجام بدهم مرا ببخشيد واگر از من خطائى سرزده به بزرگوارى خودتان عفو وبخشش كنيد ومرا حلال كنيد .

از همه دوستان وكسانى كه مرا مى شناسند اگر از من بدى ديده اند يا خطائى از من سرزده يا غيبتى از آنها كرده ام مرا ببخشيد وحلالم كنيد .

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

وصیت نامه سردار شهید عبدالصمد امیریان جانشین گردان امام سجاد(ع)

06 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

درود خدا بر مجاهدين خالص و مخلص خدا و سلام بر رهروانشان كه براي رسيدن به هدفشان از جان خود گذشتند درود بر پرچمدارشان درودي بس بي پايانبسم الله الرحمن الرحيم

يا ايها الذين امنوا هل ادلكم علي تنجيكم من عذاب اليم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلك خير لكم ان كنتم تعلمون

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولي الله

درود خدا بر مجاهدين خالص و مخلص خدا و سلام بر رهروانشان كه براي رسيدن به هدفشان از جان خود گذشتند درود بر پرچمدارشان درودي بس بي پايان

در اين لحظات حساس انقلاب اسلامي كه دشمنان از هر سو براي از بين بردن آن يورش برده اند و با سلاح هاي خونين و خانمان سوزشان بر بدن آن وارد مي آورند بايد كه حركت كرد و كوشش كرد و جهاد كرد جهادي في سبيل الله حركتي حسين گونه و لبيك بر امام خود گفت و بگوييم اي امام عزيز با تو پيمان مي بنديم كه تا آخرين لحظات زندگيمان دست از تو بر نخواهيم داشت و فرياد برمي آوريم الله اكبر خميني رهبر ، روح مني خميني بت شكني خميني من مي خواهم با اين چند كلام و خطوط كوتاه ورق سفيد بگويم كه اي امت حزب الله معلمين محصلين كارمندان و كشاورزان و… راهي را يافته ايم كه پشيماني برايمان تا آخرين لحظات را نداشت و با آگاهي به اينكه مجاهد در راه خدا و رضايت حق است اي مردم دنيا عرصه ي امتحان است و مرگ حتمي است و شيطان هميشه مي خواهد در همه جا مارا از ياد خدا غافل دارد

پدر و مادرم مي دانم كه برايم گريه ها مي كنيد ولي گريه هايتان مبادا آنچنان باشد كه بعضي افراد بي دين بگويند ببين چه به حال و روزتان آمد و خداوند صابران را دوست مي دارد.

بايد اي مردم كمر ها را و كمربند هارا محكم بست و براي رفع فتنه جهاد كرد

خداوند فرموده كه با كفار بجنگيد و آنها را بكشيد اي خداي بزرگ تو شاهد باش كه ما تا آنجا كه مقدور بوده است حرفمان را زديم

دوستان من مبادا صحنه را خالي كنيد كه دشمن در كمين است سپاه پاسداران و بسيج كه يكي از قويترين بازوهاي امام است پشتيبان باشيد سنگر نشينان مدرسه بايد هر كدام يك سنگر باشند و تيرهاي خود را برپيكر دشمن از سنگر خود روانه سازند.

اما پدر و مادرم اگر مقدور است برايم چند سال نماز و روزه بگيريد و از همه برايم حلالي بطلبيد ان شاء الله كه خداوند گناهانمان را ببخشايد

و هم چنين برادران ارجمندم اگر چه نمي توانم با اين چند جمله برايتان صحبت كنم همين را بگويم كه گريه هايتان را بر مردم ظاهر نكنيد و مرا ببخشيد همچنين خواهران حجاب كوبنده تر از خون شهيد است مصائب زينب را در نظر بگيريد و به زندگي خود ادامه دهيد و هميشه احكام اسلامي را در نظر بگيريد.

والسلام علي عبادالله الصالحين                   عبدالصمد اميريان

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

خاطرات مربوط به نماز شب شهيدان

06 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

سرما و نماز شب ،عروج شبانه ،خلوت انس ،نماز نشسته ، وعده‌ي ملاقات از خواب تا عبادت ، چشمان دريايي ،سجده بر آب و …


1- سرما و نماز شب ( شهيد غلامرضا ابراهيمي)

نيمه‌هاي شب از سردي هوا، از خواب بيدار شدم هنوز تكان نخورده بودم كه متوجه شدم «شهيد غلامرضا ابراهيمي» نيز بيدار است. او آرام از جا برخاست و هر سه پتوي خود را، روي بچه‌ها كه از شدت سرما مچاله شده و به خواب رفته بودند، انداخت. من نيز بي‌نصيب نماندم. يك پتو هم روي من انداخت. فكر كردم صبح شده كه حاجي از خواب برخاسته و ديگر قصد خواب ندارد ولي او وضو ساخت و به نماز ايستاد. او آن شب مثل همه شب‌ها تا اذان صبح به تهجد و راز و نياز مشغول بود.

2- عروج شبانه (شهيد ابوالحسن حسني)

بارها متوجه مي‌شدم كه همسرم (شهيد ابوالحسن حسني) نيمه شب از خانه خارج شده بعد از نماز صبح به منزل باز مي‌گردد. ابتدا خود را به خواب زده، فكر مي‌كردم به دنبال مأموريت‌هاي سپاه شب‌ها از خانه بيرون مي‌رود. يك شب طاقتم تمام شد و خيلي آرام مؤدبانه گفتم. “دلم مي‌خواهد بدانم شب‌ها كجا مي‌روي؟” وقتي متوجه شد كه من نيز مي‌دانم از شب‌ها از خانه خارج مي‌شود با خونسردي تمام گفت: امشب با هم مي‌رويم. نيمه شب پتويي برداشته به اتفاق از خانه خارج شديم. يك راست به گلستان شهدا رفت. كنار قبر “شهيد اسدالله باغبان” پتو را پهن كرد و مشغول خواندن نماز شد. در نماز او را نظاره‌گر بودم. اصلاً مثل اين كه با تكبير الاحرام از آسمان نيز بالاتر مي‌رفت و با سلام نماز دوباره به زمين باز مي‌گشت.

3- خلوت انس ( شهيد علي‌محمد اربابي)

نيمه شب صداي آشنايي با لحني شيرين و كامي شيوا مرا از خواب بيدار كرد. خوب دقت كردم كلمه‌هايي كه در خواب و بيداري به وضوح به گوش مي‌خورد: ‌معبودا، محبوبا، خدايا… مطمئن شدم يك نفر به تهجد مشغول است. كنجكاوي بيش از حد وادارم ساخت از رختخواب بيرون آمده و خود را به صاحب صدا نزديك كنم گويا “علي محمد اربابي” بود، رئيس ستاد لشگر ولي مطمئن نبودم، در تاريك جلوتر رفتم تا چهره‌اش را بهتر تشخيص بدهم. ناگهان او متوجه من شد و تبسم كرد. تبسم هميشه بر لبانش بود ولي من خجالت كشيدم و شرمنده شدم. چون عارف را از خدا، سالكي را از مراد، زاهدي را از معبود و مؤمني را از محبوب جدا كرده بودم. در حالي كه وجودم را “خسي در ميقات” مي‌ديدم در جاي خود برگشتم و با خود عهد كردم ديگر مزاحمتي براي گوشه‌نشينان خلوت انس ايجاد نكنم.

4- نماز نشسته (شهيد علي كاظم امكاني يگانه )

نيمه شب صدايي را مي‌شنيدم. مي‌فهميدم وعده ملاقات دارد. بستر خواب را رها مي‌كردم و آهسته بيرون مي‌رفت و وضو مي‌ساخت و با حالتي عجيب به نماز مي‌ايستاد و براي اينكه ديگران نفهمند نشسته نماز مي‌خواند و در تاريك كه كسي او را نمي‌بيند. وقتي “شهيد علي كاظم امكاني يگانه” راز و نياز را تمام مي‌كرد، به بالين من مي‌آمد و من را صدا مي‌كرد و مي‌گفت‌: برادر عزيز بلند شو و نمازي بخوان من كه حال ندارم، براي منهم دعا و طلب مغفرت نما!

5- وعده‌ي ملاقات (شهيد ابوالفضل امين راد)

ساعت يازده شب بود كه (شهيد ابوالفضل امين راد) وضو گرفت. خواهرم نگاه معني داري به او كرد و گفت: “يك فرد مسلمان رزمنده نمازش تا اين وقت شب نمي‌ماند". برادرم پاسخ داد: ‌من نمازم را خوانده‌ام، چه اشكال دارد آدم با وضو و پاك و مطهر باشد؟ خواهرم قانع شد و رفت كه بخوابد. ولي من مي‌دانستم كه او با خدا وعده ملاقات دارد. “نماز شب".

6- از خواب تا عبادت (شهيد مالك اوزوم چلويي)

“شهيد مالك اوزوم چلويي” در شبانه روز بيش از چند ساعتي نمي‌خوابيد او در انجام مستحبات به خصوص نماز شب تأكيد بسيار داشت و خودش نيز در انجام آن سخت مي‌كوشيد. حتي به خانواده مي‌گفت:‌ شما چقدر مي‌خوابيد؟ قدري از خوابتان را كم كنيد و به عبادت بپردازيد. به خدا قسم آنقدر در قبر خواهيد خوابيد كه حد و حصر ندارد.

7- چشمان دريايي (شهيد اكبر باقري)

شب‌ها وقتي همه در خواب بوديم، ناگهان با صداي قرآن بيدار مي‌شديم. خوب كه دقت مي‌كرديم اكبر باقري رو به قبله ايستاده و با دلي آسماني و با چشماني دريايي نماز شب مي‌خواند و با خداي خويش راز و نياز مي‌كرد.

8- سجده بر آب (شهيد غلامرضا تنها)

در عمليات كربلا سه، وقتي دچار مد و امواج متلاطم آب شده بوديم، نگران و متحير، ستون در حال حركت در آب را كنترل مي‌كردم. وقتي ديدم كه يكي از بچه‌ها سرش را بدون حركت در آب قرار داده است، بيشتر نگران شدم. شانه‌ ايشان را گرفتم و تكان دادم، سرش را بلند كرد و با نگراني و تعجب پرسيدم:‌ چي شده؟ چرا تكان نمي‌خوري؟
خيلي خونسرد و بدون نگراني گفت:‌ مشغول نماز شب بودم و ضمناً با طناب متصل به ستون، بقيه را همراهي مي‌كردم. اطمينان و آرامش خاطر بسيجي «شهيد غلامرضا(اكبر) تنها» زبانم را بند آورده بود گفتم: «اشكالي نداره، ادامه بده! التماس دعا» صبح روز بعد، روي سكوي الاميه اولين شهيدي بود كه به ديدار معشوق نايل آمد.

9- كهكشان اشك (شهيد حيدر حسين)

نيمه شب‌ها و در اوج سرما از سنگر بيرون مي‌زد و وضو مي‌گرفت و در يك گوشه دنج و تاريك روي خاك مي‌نشست و با معبود و معشوقش راز و نياز مي‌كرد. “حسين حيدر” بود و يك كهكشان اشك. او بود نماز شفع و وتر. او بود و يك دنيا تمنا و نياز به درگاه بي‌نياز.

10- نماز شب همگاني (شهيد سيدقاسم ذبيحي فر)

“شهيد سيدقاسم ذبيحي فر” هنگام عبادتش هميشه تنها بود. هنگام غروب معمولاً بالاي خاك ريز يا تپه مي‌نشست و پايين رفتنِ خورشيد را نگاه مي‌كرد. شايد ما اصلاً نمي‌توانيم او را درك كنيم. هرگاه به مسجد مي‌رفت، ساعت‌ها به همان صورت و آن قدر گريه مي‌كرد كه چشمانش متورم مي‌شد. در نيمه‌هاي شب بعد از لختي دعا و خواندن نماز، همه ما را بيدار مي‌كرد بعد مي‌گفت: ‌بيدار شويد، نمازتان دير شده ولي ديگر نمي‌گفت چه نمازي. ما همگي بر مي‌خاستيم و بعد از گرفتن وضو، به چادر بر مي‌گشتيم. هنگام بستن قامت براي نماز، او مي‌گفت:‌ حال نيت نماز شب كنيد.

11- فضاي نماز شب (شهيد مهدي سامع)

شب قبل ازعمليات محرم “مهدي سامع” تا بعد از نيمه شب به شناسايي رفته بود و دير وقت خسته و كوفته برگشت و به خواب رفت. بچه‌ها كه براي نماز شب بيدار شده بودند او را بيدار نكردند چون او خسته بود و شب بعد هم بايد در عمليات شركت مي‌كرد. صبح براي نماز بيدار شد با ناراحتي گفت:‌ مگر سفارش نكرده بودم مرا براي نماز بيدار كنيد؟ وقتي دليلش را گفتند. آه سردي كشيده و گفت:‌ افسوس، شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد!

12- پرواز در شب ( شهيد عباسعلي شكوهي)

نزديك سنگر جايي را كه به عنوان قبر و محراب كنده بود و در آنجا به عبادت و راز و نياز مشغول مي‌شد. شب عمليات و الفجر هشت مهتابي بود و ما داشتيم با برادران و عزيزان خود وداع مي‌كرديم “شهيد عباسعلي شكوري” ما را رها كرده بود و در آن جايگاه هميشگي‌اش به سجده نشسته و داشت مناجات مي‌خواند. چهره‌اش آفتابي بود و دلش آسماني و چشمش دريايي. قلبش التهاب يك سفر را داشت و دستانش دو بال پرواز.

13- نجواي قرآن (شهيد عباس صالحي)

يك روز ديدم دارد جايي را حفر مي‌كند گفتم: چه مي‌كني؟ گفت: دارم قبر مي‌كنم. من رفتم كمكش. حفره‌اي شد به عمق دو متر، طوري كه دو نفر راحت بتوانند در آن بنشينند. شب‌ها “شهيد عباس صالح” با چراغ قوه مي‌رفت آنجا و با خداي خويش خلوت مي‌كرد چه زيبا بود ترنم عشق از لبهاي او كه نجوا مي‌كرد قرآن را و مناجات علي (عليه السّلام) را و ديدني بود نماز شب و سوز نيمه شبش!

14- پيك حق (شهيد حسين صنعتكار)

شهيد حسين صنعتكار بسيار مقيّد به خواندن نماز شب بود. و اين روحيه را در عمل به سايرين منتقل مي‌كرد هر كس دو روز با حسين بود نماز شب خوان مي‌شد. يكبار از او پرسيدم: شبي شده است كه از خواب بيدار نشوي؟
با تبسمي مليح گفت:‌ يك شب از شدت ضعف و بي‌خوابي، خواب ماندم. با نيش پشه‌اي از خواب بيدار شدم. ساعت سه بامداد است. به قدري خوشحال شدم كه نهايت نداشت چرا كه يك پيك حق در قالب پشه مرا از خواب بيدار كرده بود تا نمازم فوت نشود.

15- رزم شبانه (شهيد رامين عبقري)

يكي از همرزمان پسرم “رامين عبقبري” تعريف مي‌كرد كه رامين شب‌هايي را كه پست نگهباني نداشت، به كسي كه نوبتش بود مي‌گفت: مرا براي رزم شبانه (نماز شب) بيدار كن! چون در سنگر جا براي ايستادن نبود، “شهيد رامين عبقري” نماز شب را به طور نشسته مي‌خواند. در آن ‌سوز سرما جاي گرم را رها مي‌كرد و با آب منبع وضو مي‌ساخت و نماز را با حضور قلب و خلوص نيت به جا مي‌آورد.

16- ايثار در نيمه شب ( شهيد كليم الله فلاح نژاد)

شب بود و همه رزمنده‌ها خواب بودند. شهيد كليم اللله فلاح نژاد براي اداي نماز شب برخاست ناگهان شيء آتش زايي را مي‌بيند كه گوشه مهمات افتاده و آتش گرفته است. دلش نمي‌آيد بچه‌ها را از خواب بيدار كند. پتو بر مي‌دارد و با دست و پا، تند تند آتش را خاموش مي‌كند. تمام دست و پا و كفش ايشان دچار سوختگي مي‌شود اگر او بيدار نمي‌شد و اين از خود گذشتگي را انجام نمي‌داد همه مهمات‌ها از بين مي‌رفت و هم جان عزيزان رزمنده به خطر مي‌افتاد.

17 - شهادت در حين نماز شب (شهيد گمنام)

صبح روز بعد والفجر (1) كه براي انتقال شهدا و بقيه مجروحان به منطقه رفتيم با يك صحنه عجيب رو به رو شدم. در بين شهدا، برادري بود كه ديشب مجروح شده بود. اين برادر روي سجاده‌اي نشسته بود. قرآن و مهرش روي سجاده و هر دو دستش شديداً مجروح بود. او با همين حالت شهيد شده بود. از خودم پرسيدم: اينها با اين وضع، نماز شبشان را ترك نكردند، ما كجاي راه هستيم؟

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 542
  • 543
  • 544
  • ...
  • 545
  • ...
  • 546
  • 547
  • 548
  • ...
  • 549
  • ...
  • 550
  • 551
  • 552
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • پارلا
  • ma@jmail.com
  • سیده زهرا موسوی

آمار

  • امروز: 1160
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس