فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

"شهید اردستانی" به حمله ناجوانمردانه دشمن چگونه پاسخ داد

11 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی(معاونت عملیات نیروی هوایی ارتش) یکی از قهرمانان جنگ است که چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و سرانجام در ۱۳۷۳.۱۰.۱۵ بر اثر سانحه هوایی به همراه فرمانده فقید نیروی هوایی، سرلشکر شهید منصوری ستاری به آرزوی دیرینه‌اش رسید.

سرلشکر خلبان شهید مصطفی اردستانی در سال ۱۳۲۸ در روستای قاسم‌آباد از توابع ورامین دیده به جهان گشود و پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۴۸ به خدمت سربازی اعزام شد.

خدمت سربازی را به عنوان سپاهی دانش در یکی از روستاهای اسفراین انجام داد. پس از خدمت سربازی در سال ۱۳۵۰ وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد. پس از گذراندن مقدمات به منظور تکمیل دوره خلبانی به کشور آمریکا اعزام شد و پس از اخذ دانش‌نامه خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه چهارم شکاری دزفول به عنوان خلبان هواپیمای (الف-۵) مشغول به خدمت شد با اوج گیری انقلاب شکوهمند اسلامی و حتی قبل از آن جز نخستین خلبانان حزب‌اللهی بود که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و آگاه کردن سایر کارکنان نیروی هوایی نقش به سزایی داشت.

وی در سال ۱۳۵۹ به عنوان افسر خلبان شکاری در پایگاه شکاری تبریز مشغول به خدمت بود که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شد، علی‌رغم این‌که در روز حملهٔ هوایی دشمن به خاک میهن اسلامی در مرخصی به سر می‌برد، ولی بلافاصله خود را به پایگاه مربوط رساند و از روز بعد پروازهای جنگی خود را شروع کرد. وی در سال ۱۳۶۰ به عنوان فرمانده پایگاه پنجم شکاری (امیدیه) انتخاب شد و در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیریت آموزش عملیات نیروی هوایی ارتش انتخاب شد؛ به همین خاطر باشگاه خبرنگاران برای حفظ یاد و خاطره آن شهید والامقام گوشه‌هایی از خاطرات این شهید را منتشر می‌کند.

مأموریت‌های سخت

زایمان همسرش نزدیک بود، برای چند روزی به تهران آمد؛ خانواده را رها کرد و خود را به تبریز رساند و آماده نبرد و دفاع جانانه شد که این خود حکایت دیگری است به حدی جسور و شجاع بود که غیر از خدا از هیچ چیز هراسی نداشت، تمام مأموریت‌های سخت و کم نظیر خود را با حملات پی در پی به مناطق حساس و حیاتی انجام می‌داد.(سرتیپ خلبان حبیب بقایی، فرمانده سایق نیروی هوایی)

دعای سلامتی

عملیاتی در پیش بود به همراه اردستانی برای بدرقه خلبانان به آشیانه رفتیم هنوز هیچ کدام از خلبان‌ها نیامده بودند. حاج مصطفی رو به من کرد و گفت: برو سوئیچ بمب‌ها را چک کن، درست باشند!

وقتی برای این کار به داخل کابین هواپیماها می‌رفتم، می‌دیدم که ایشان همان پایین ایستاده پای هر هواپیما دعایی می‌خواند که من از مضمون آن چیزی به خاطر ندارم، این کار را برای تک تک هواپیماها تکرار کرد. وقتی بررسی آخرین هواپیما به پایان رسید و از پلکان پایین آمدم، از ایشان پرسیدم: ببخشید حاجی! ممکن است بفرمایید پای هر هواپیما چه زمزمه کردید؟ خندید و پاسخ داد: هیچی، دعای سلامتی برایشان می‌خواندم با این دعا این‌ها بیمه می‌شوند و به سلامت باز می‌گردند.

تا زمانی که به عنوان فرمانده گردان بود و ما در خدمتشان بودیم، در کلیه پروازها این کار شهید اردستانی ادامه داشت.(سرتیپ خلبان والی اویسی فرمانده سابق منطقه یکم نیروی هوایی)

 

پاسخ به حمله ناجوانمردانه

او فقط به پرواز اکتفا نمی‌کرد و گاهی مانند یک بسیجی در جبهه‌ها حضور پیدا می‌کرد. سال ۶۵ مسئولیت ستادی به نام بیت‌الزهرا به عهده من بود که یکی از مراکز مهم امدادی رزمندگان در منطقه عملیاتی سقز به شمار می‌آمد. این مرکز در جریان حمله هوایی توسط دشمن مورد هدف قرار گرفت و خسارت زیادی بر ما وارد شد.

شهید اردستانی برای بررسی اثرات این حمله به این ستاد آمد و با دیدن صحنه‌ها بسیار متأثر شد به طوری که چهره برفروخته‌اش حکایت از خشمی عمیق داشت هر چند ایشان مثل اکثر روزها آن روز هم روزه بودند، اما ساعتی را با بچه‌ها گذراندند و به تقویت روحیه آن‌ها پرداختند.

صبح فردای آن روز، به خاطر این حرکت عراق، انتقام سختی از آن‌ها گرفتند. در این مأموریت موفق او و همکارانش، نیروهای دشمن را از منطقه دوپازا عراق تا مریوان زیر آتش هوایی گرفتند و طبق گزارشات منتشره خسارت سنگینی به دشمن بعثی وارد کردند.

ساعت ۹ صبح، اندکی پس از انجام مأموریت، با ایشان در پایگاه تبریز تماس تلفنی گرفتم او پیروزمندانه، اما بی‌ریا گفت: چطور بود؟

گفتم: عالی بود خوب زمین‌گیر شدند، دستتان درد نکند!

گفت: دشمن باید بداند که ما همواره آماده‌ایم و حملات ناجوانمردانه‌اش را بی پاسخ نمی‌گذاریم.(میرزا حسن غلامی)

پیشتاز

شهید اردستانی، قبل از آغاز هر عملیاتی از راه زمینی خود را به خطوط مقدم جبهه می‌رساند، جوانب کار را به طور دقیق بررسی و مناسب‌ترین مسیرهای پروازی را مشخص می‌کرد. آنگاه با دست پر به پایگاه می‌آمد و در جلسات توجیهی پرواز، راه کارهای مناسب و دقیقش را ارائه می‌داد.

سایر خلبانان از نظریات ایشان نهایت بهره‌برداری را می‌بردند و همواره به رهنمودهای وی عمل می‌کردند.

شهید اردستانی می‌گفت: من وظیفه دارم پیشاپیش سایرین حرکت کنم تا مشکلاتشان را دریابم.(سرتیپ خلبان محمد تقر جدیدی)

یک روح در دو کالبد

زمانی که در پایگاه امیدیه بودم، برخی شب‌ها به اتفاق شهیدان اردستانی و بابایی در مهمان‌سرای پایگاه استراحت می‌کردیم، یک روز صبح زود، برای رفتن به عملیات، از ساختمان خارج می‌شدم که شهید اردستانی را مشغول شست و شوی پوتینی گلی دیدم. کمی جلوتر رفتم و گفتم: حاج مصطفی! کجا رفتی که این قدر پوتین‌هایت گلی شده!؟

گفت: این پوتین‌های عباس است! از منطقه عملیاتی تازه برگشته و می‌بینی گل و لای منطقه پوتین‌هایش را به چه روزی انداخته! هرچه به او اصرار می‌کنم که برای بازدید منطقه، از هلی کوپتر پایگاه استفاده کند نمی‌پذیرد، او می‌گوید: این‌ها برای کارهای ضروری است.

حال که دیدم نزدیکی‌های صبح از منطقه آمده و ساعتی نیست که از فرط خستگی به خواب رفته، برخود وظیفه دانستم که خدمتی هر چند اندک، انجام داده باشم.(سرتیپ خلبان علی محمد نادری)

تنور جنگ

در پایگاه چهارم شکاری (دزفول) خدمت می‌کردم. هر موقع تیمسار اردستانی به پایگاه می‌آمد، می‌دانستیم که عملیاتی در پیش است؛ لذا زودتر از شب‌های قبل می‌خوابیدیم تا صبح فردا آمادگی بیشتری برای انجام مأموریت داشته باشیم.

گاهی به مزاح به او می‌گفتم: حاج مصطفی، شما هر زمان به اینجا می‌آیید جنگ به پا می‌کنید.

تبسمی می‌کرد و می‌گفت: برای دفاع از دین و حریم کشورمان باید تنور جنگ را گرم نگه داریم.(سرهنگ خلبان سید مجتبی فاطمی)

بحث‌های دوستانه

از ویژگی‌های حاج مصطفی این بود که بحث‌های دوستانه را به بحث‌های مذهبی می‌کشاند و با معلومات زیادی که در این زمینه داشت، سایر دوستان را بهره‌مند می‌کرد. یک روز که دور هم بودیم، راجع به اما حسین(ع) و قیام عاشورا برایمان صحبت کرد:

ببینید دوستان! دین اسلام را اگر به بدن انسان تشبیه کنیم، طبق بررسی‌هایی که من کرده‌ام حضرت امام حسین(ع) به منزله (کلیه) برای بدن است همانگون هک کلیه در بدن تصفیه‌گر است و بدن را از سموم محافظت می‌کند، امام حسین (ع) نیز با آن قیام تاریخی و نهضت خونین، دین اسلام را بیمه و به ما هدیه کرد و…

در این هنگام مأموریتی پیش آمد و ادامه صحبت را به بعد موکول کرد مدتی گذشت، در پایگاه دزفول یک روز سر میز غذا نشسته بودیم، گفتم: حاج مصطفی! می‌شه ادامه صحبت آن‌روز را بفرمایید؟

گفت: می‌خواهی بدانی؟

گفتم: بله! خیلی برایم جالب بود.

 

گفت: سوره مزمل را می‌خوانی، ۴۰ روز به آن عمل می‌کنی و بعد از آن بیا تا بقیه‌اش را بگویم.

….و اما هیچ‌گاه این فرصت پیش نیامد و چون مقتدایش امام حسین(ع) با بدن پاره پاره به دیار معبود شتافت.(سرهنگ خلبان عطالله محبی)

محافظ نمی‌خواهم

تابستان سال ۱۳۶۶ واحدی از قرارگاه پشتیبانی، رزمی شهید کشواد در لشگر ۲۸ کردستان مستقر شده بود و من مسئولیت این واحد را برعهده داشت.

یک روز حاج مصطفی مانند همیشه با لباس بسیجی به آنجا آمد و مدتی را در کنارمان نشست، زمانی که می‌خواست برای بازدید از خط مقدم به منطقه برود، آفتاب خود را پشت کوه‌ها پنهان کرده بود دو نفر مسلح برای حفاظت از ایشان فرستادم او نگاهی به من کرد و گفت: حاج فرج پور! نگهدار ما خداست. من محافظ نمی‌خواهم! خندیدم و گفتم: نگهدار واقعی همه خداست؛ ولی ما موظفیم برای حفاظت از جان شما اقدام کنیم.

گفت: ببینید! اگر محافظ نداشته باشم، کسی متوجه من نمی‌شود، ولی اگر محافظ همراهم باشد، بیشتر جلب توجه می‌کند.(سروان حسین فرج پور)

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

این شهید را بهتر بشناسیم

11 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

شادالله سلیمانی” در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه زنجان ادامه می‌دهد:رضا آخرین فرزند خانواده بود که در آخرین روز شهریورماه سال 49 در روستای توزلو از توابع شهرستان خدابنده به دنیا آمد.ما پنج برادر و یک خواهر بودیم که رضا آخرین فرزند خانواده ما و عزیز کرده دل پدر و مادرم بود.از همان دوران سعی می‌کرد با پدر و مادرم بهترین برخوردها را داشته باشد، طوری که بزرگتر از سنش می‌فهمید و من هیچ وقت فکر نمی‌کردم که رضا کوچکترین برادر من است .موذن هم بود و با صدای خوبی اذان می‌گفت و همیشه سعی داشت که در مسجد و به جماعت نمازهایش را بخواند.

 

وقتی امام خمینی(ره) دستور حضور در جبهه‌های حق علیه باطل را صادر فرمودند، رضا هم اصرار داشت برای اطاعت از ولایت فقیه و دفاع از اسلام باید به جبهه برود و با توجه به اینکه کم سن و سال بود و حضور او در جبهه مشروط به رضایت کتبی از پدرم بود با هزار اصرار و التماس پدرم را راضی کرد تا برای اعزامش رضایت بدهد.

 

من به‌عنوان برادر بزرگ خانواده همیشه سعی می‌کردم پدرم را از رضایت دادن منصرف کنم چون رضا در آن روزها واقعا کوچک بود تا اینکه من اعزام به سربازی در منطقه کردستان شدم و این بهترین فرصت بود تا رضا پدرم را راضی کند.

 

پدرم به رفتن کوچکترین فرزندش رضایت داد و رضا به آرزوی قلبی خود رسید و بعد از سه ماه حضور در جبهه در سومین روز از خرداد ماه سال 61 و در عملیات بیت‌المقدس شهید شد.

 

همیشه می‌گفت باید از ولی فقیه خود اطاعت کنیم و نگذاریم اسلام به خطر بیفتد مگر جان ما عزیزتر از جان علی اصغر امام حسین (ع) است که این صحبت‌های او قطعا با بینش و بصیرت بود نه از سر تفکرات کودکانه یک پسر بچه 11 ساله.

 

هر چند شهادت رضا برای پدر و مادرم واقعا سخت و طاقت‌فرسا بود، ولی پدر و مادرم همیشه می‌گفتند “رضا” را به خاطر اسلام و رضای الهی دادیم و به همین دلیل در فراغ رضا زیاد بی‌تابی نمی‌کردند.

 

نهال انقلاب در جنگ تحمیلی با نثار خون نوجوانانی مانند برادرم به بار نشسته است. هیچ انتظار شخصی نداریم تنها انتظاری که داریم حفظ ارزش‌های اسلامی است که خون‌های زیادی برای آبیاری آن ریخته شده است و همین دفاع از همین ارزش‌ها هستند که آرامش و امنیت کشور را در برابر دشمن که هنوز هم به فکر ضربه زدن به ایران اسلامی است تضمین می‌کند.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

دلاورمردی از سایت سوباشی

11 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

سرتیپ دوم کنترل شکاری فرهاد دستنبو 5 مرداد سال 1367 در آخرین روز‌های دفاع مقدس در سایت راداری و پدافندی سوباشی به شهادت رسید . 

 شهید فرهاد دستنبو، یکی از مستعدترین هنرجویان دوران آموزشی بود و همواره چهره برجسته همرزمان خود بود
 
سایت راداری و پدافند هوایی «سوباشی» در ارتفاعات شهرستان کبودراهنگ بخش گل تپه در استان همدان قرار دارد .

 

سایت راداری و پدافندی سوباشی در دوران دفاع مقدس ۱۵۷ بار مورد حمله جنگنده‌های عراق قرار گرفت اما تا آخرین روز جنگ مقاومت کرد و نهایتا در پنجم مرداد سال ۶۷ و بعد از پذیرش قطعنامه توسط جنگنده‌های عراقی منهدم شد .

مروری بر زندگی شهید فرهاد دستنبو

شهید سرتیپ دوم کنترل شکاری فرهاد دستنبو در تاریخ 20/10/1330 در شهرستان سنندج متولد شد. پس از گذراندن دوران تحصیلات متوسطه با موفقیت از پس امتحانات دشوار استخدامی نیروی هوایی برآمده و افتخار برتن نمودن لباس مقدس سربازی در پدافند هوایی نیروی هوایی ارتش را نصیب خود نمود.اگرچه تاریخ استخدام وی در فرماندهی آموزشهای هوایی نیروی هوایی 1/6/1351 می باشد اما بنا براظهار نظر همکاران نزدیک وی، به دلیل هوش بالا و پشتکار فراوان دارای تجربه ای بیش از سنوات خدمتی بود. در طی دوران آموزشی یکی از مستعد ترین هنر جویان بوده به گونه ایکه سرآمد تمام همرزمان بوده و بدون هیچ گونه چشم داشتی معلومات علمی وتخصصی خود را در اختیار آنان قرار می داد. در تقسیمات تخصصی به دلیل کسب نمره علمی بالا وارد تخصص کنترل شکاری شده و به عنوان افسر FC خدمت در سایتهای راداری را آغاز نمود. در سال 1353 با سرکار خانم فاطمه طبال ازدواج نمود که ثمره این ازدواج فرخنده چهار فرزند پسر با نامهای فریور ،فربد،فرهوش و فرداد است. بنا به خواست آن شهید بزرگوار فرزندانش ادامه تحصیل داده و یادگاران ارشد آن عزیز سفر کرده (فریور و فربد) در رشته تحصیلی دندانپزشکی موفق به اخذ مدرک دکتری با نمرات ممتاز شدند .

 

فرهوش و فرداد نیز دارای تحصیلات عالیه می باشند. در سالهای خدمت در گروههای پدافندهوایی تبریز ،بوشهر و همدان خدمت نمود. وی آنچنان در انجام وظایف خود کوشا و با تعصب عمل می نمود که در زمان تولد آخرین فرزند خود (فرداد)در سال1366 در منطقه عملیاتی حضور داشته و شادی حضور در کنار خانواده در زمان تولد فرزند را با اعتقاد به اهمیت تامین امنیت میلیونها ایرانی فدا نموده ومنطقه عملیاتی را ترک ننمود. همکاران وی را مردی عارف و به دور از تعلقات دنیوی دانسته و هنوز هم از مهارت بالای وی در تخصص کنترل شکاری و روحیه ایثار و فداکاری وی مثالها می زنند .



یکی از همکاران آن شهید بزرگوار ضمن بیان رشادتهای شهید دستنبو در بیان علت اهمیت نحوه شهادت کارکنان سایت سوباشی می گوید :

با اعلام وضعیت قرمز و خبر هجوم هواپیماهای عراقی به سمت سایت سوباشی در ساعت 16 تمام افراد در بخشهای مختلف در محلهای مخصوص انجام وظیفه حضور یافتند این در حالی بود که برخی از آنها در زمان استراحت به سر می بردند ومی توانستند در اتاق عملیات حضور نیابند.لذا این حرکت شهدای سوباشی را که با آگاهی ازشهادت انجام شد را حماسه عاشورایی می نامند .آخرین مکالمه شهید دستنبو با سروان رحیم زیانی فرمانده وقت یکی از سایتهای پدافندهوایی موشکی هاگ کرمانشاه،حاوی نکات جالب در خصوص دقت و همت شهید دستنبو در انجام دقیق وظیفه می باشد.وی خطاب به سروان زیانی می گوید :

 

“رحیم جان دقت کردی؟ چندهدف در محدوده سایت شما وجود داردسعی کن آرامش خودتان را حفظ کنید و تمامی اقدامات لازم را برای مقابله با خفاش های شب پرست انجام بدهید.هدفها را مجددا برایت طرح می کنم .ضمن هوشیاری کامل ،تلاش کن سامانه های موشکی ومواضع پدافندی (توپهای ضدهوایی) به موقع عمل کنند.جای نگرانی نیست …”

 

پیکر پاک شهید دستنبو در میان حضور چشمگیر مردم شهید پرور و همرزمان در قطعه 40 بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد تا همچون سایر شهدا ،مزارش آرامش بخش جانهای خسته و روحهای طالب معرفت باشد .


خاطره‌ای از مادر و خواهر شهید دستنبو :

22 یا 23 سال پیش قبل از اینکه شهید بشوند، ما آن موقع کوچک بودیم و از بمباران و موشک می ترسیدیم، بعد به برادرم می گفتم وقتی وضعیت قرمز بشود شما به پناهگاه می روید. می خندید و می گفت نه تازه کار ما شروع می شود آن موقع است که ما باید مراقب این مملکت باشیم .


مادر بزرگوار آخرین باری که با شهید دستنبو دیدار داشتید را در خاطرتان است؟

مادر شهید: یک شب آمد و گفت که ماشین سر خیابان است و باید زود برویم. دندانش درد می کرد گفتم اگر دندانت درد می کند نرو، گفت مادر از این حرفها نزن این حرف هااز شما بعید است، مگر می شود من نروم، آن یکی نرود پس مملکت را دست چه کسی بسپاریم .


چند روز بعد به شهادت رسیدند؟

مادر شهید: یک هفته، ده روز بعد. هر چه گفتم نرو، گفت این حرفها چیست مادر، آن یکی سرش درد می کند، من دندانم درد می کند، آن یکی سرما خورده است پس این مملکت را می خواهیم به چه کسی بسپاریم .

 

خواهر شهید: پسر خودش بیمارستان بستری بود یعنی بیمارستان نرفت و رفت شیفت. دست پسرش از بازو تا زیر آرنج شکسته بود و پلاتین و بخیه خورده بود، آن موقع پسرش هم کوچک بود، پسر دومیش بود. چون وقتی برادرم شهید شد پسر بزرگش راهنمایی بود ، پسر دومش ابتدایی بود. برادر گفت من نمی توانم بیایم بیمارستان این عملیات خیلی حساس است عملیات مرصاد است دشمن تا نزدیک آمده و نمی توانم نروم. به امید خدا دست پسرم هم خوب می شود. رفت ولی دیگر برنگشت. الان یک پسرش دندانپزشک است .

 

مادر شهید: گفت می خواهم بروم حق ملت را بگیرم .

 

خواهر شهید: نه اینکه برادرم بود بگویم ولی آدم بسیار بزرگواری بود. من هر چه در مورد شهدا می شنوم واقعاً آدم های خاصی بودند واقعاً هر چیزی درباره دیگران از بقیه می شنویم نشان می دهد که خیلی آدم های خاصی بودند .

 

مادر شهید: همیشه می گفت جانم فدای کشور، جانم فدای مملکت، جانم فدای آب و خاک .

 

خواهر شهید: آن موقع من کم و سن و سال بودم اذان مغرب که دادند، همیشه اسم ها را با آقا و خانم صدا می کرد، به من گفت حاجیه خانم نماز اول وقت فراموش نشود گفتم باشد برادر مشق هایم را بنویسم امتحان دارم. گفت این امتحان از همه امتحانها سخت تر است، نماز اول وقت هیچوقت یادت نرود .

 

مادر شهید: وقتی می آمد خانه با پوتین و لباس می خوابید گفتم پسرم کفش هایت را در بیاور می گفت شاید کار واجبی پیش بیاید تا کفش بپوشم دیر می شود. وقتی هم که جنگ نبود همیشه می گفت جانم فدای ایران، جانم فدای مملکت .

یاد شهید دستنبو همیشه گرامی‌باد


روایتی از حماسه سایت سوباشی

اهمیت هر سازمان ونیروی نظامی در این است که بتواند در لحظه مورد نظر به وظایف خود عمل کرده و همچون کوه، استواری خود را به رخ دشمن بکشاند. در سال­های دفاع مقدس پدافند­هوایی دارای چنین خصوصیاتی بود. سایت راداری سوباشی به عنوان یکی از سرپنجه­‌های مقتدر در برابر دشمن بعثی شناخته شد و بروز رخداد حماسه گونه حضور تا آخرین لحظه و اهدای جان در برابر جانان،جاودانه بودن­شان را تضمین کرد .

 

سایت رادارسوباشی، واقع در ارتفاعات سوباشی همدان، به عنوان یکی از مهم­ترین سایتهای راداری کشور در زنجیره عظیم پدافند­هوایی (رادارهای پیش اخطار، رادرهای کنترل آتش، سامانه‌­های موشکی زمین به هوا، شبکه دیده بانی، توپ­های ضد­هوایی و…)نقش ویژه و موثری در مقابله با تهاجمات هوایی رژیم بعثی عراق در زمان جنگ تحمیلی ایفا کرد .

 

سایت راداری فوق ضمن رهگیری هواپیماهای دشمن، کنترل و هدایت هواپیماهای ورودی و خروجی به مرزهای غرب کشور، کنترل آتش سایتهای موشکی ارتش و سپاه، کنترل آتش پدافند هوایی مستقر در منطقه(زمینی ،هوایی …)، اعلام وضعیت(سفید،زرد یا قرمز) به 13 استان کشور (حدود80در صداز جمعیت کشور ) را برعهده داشت . درواقع رادارسوباشی با تغذیه چندین سایت راداری،سایتهای موشکی زمین به هواوسامانه های توپ ضد هوایی آسمان کل منطقه غرب، بخشی از شمال غرب و جنوب غرب را تحت پوشش خود قرار داشت .

 

************

با توجه به اهمیت مناطق یاد شده به عنوان معابر نفوذ هواپیماها و هلیکوپتر های دشمن (ویا هر نوع هواگرد دیگر)، از وجود قویترین نفرات که در سطح آموزش بالاو مهارت بی نظیر باشند در سایت راداری فوق استفاده می شد. به دلیل عملکرد مناسب این سایت راداری که همچون یک دژ مستحکم در برابر حملات هوایی رژیم بعثی عراق ظاهر می شد خلبانان عراقی همواره از نزدیک شدن به سایت راداری سوباشی و سایت ها و مواضع ضد هوایی فوق وحشت داشتند به همین دلیل آنها در برخی مواقع حریم دفاعی سایت فوق را دور زده و از سایر قسمتها (جنوب یا شمال کشور ) وارد حریم هوایی جمهوری اسلامی ایران می شدند و این مسأله زحمت عراقیها را جهت دستیابی به اهداف خود سخت تر می­کرد .

 

************

از جمله افتخارات سایت راداری سوباشی در تامین امنیت کشور می توان به عملکرد این سایت در تاریخ 26 بهمن 1365 اشاره کرد. در آن روز با همکاری مشترک سایت راداری سوباشی و ارائه سمت، برد و ارتفاع هدف و واگذاری مشخصات هواپیمای میگ25 عراقی به سایت موشکی یابن الزهرا(س) (سایت HQ2یابن الزهرا(س) تحت اختیار سپاه پاسداران بود ولی نیروهای آن توسط پدافندهوایی ارتش تامین می شد)، شلیک موفقیت آمیز با سرانگشتان با کفایت فرزندان ارتش اسلام انجام شد . پس از سرنگونی هواپیمای میگ 25 عراقی کارشناسان نظامی دنیا بر قدرت پدافند هوایی جمهوری اسلامی ایران تاکید نموده و ماموریت میگ 25 در جنگ شهرها و بمباران مردم بیگناه ایران اسلامی برای همیشه متوقف شد .


با توجه به موارد فوق، عراقیها شدیداً در تلاش بودند که سایت راداری فوق را مورد حمله مستقیم و انهدام قرار دهند .

157 مرحله حمله عراقیها به سایت فوق واستفاده آنها از موشکهای ضدرادار و ناکامی در مختل کردن عملکرد سایت فوق گواهی بر هوشیاری دلیرمردان پدافند هوایی می باشد. این ناکامی ها و استمرار موفقیت کارکنان غیور سایت سوباشی منجر به بروز کینه ای عمیق از عملکرد پدافند هوایی خصوصا سایت راداری فوق در دل فرماندهان نیروی هوایی عراق شد به گونه ای که ژنرال (سعید شعبان ) فرمانده وقت نیروی هوایی عراق در مصاحبه ای با بخش فارسی رادیو بغداد باعصبانیت عنوان می کند که «به هر طریق ممکن افتخار نابودی پایگاه سوم شکاری همدان و سایت راداری سوباشی (حتی اگر خلبانان عراقی نتوانستند) باید نصیب خودم شود ».

 

عمق کینه توزی عراقیها نسبت به عملکرد سایت راداری فوق از آنجا مشخص می شود که علی رغم پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیر ماه 1367،حمله ناجوانمردانه عراقیها در 5 مرداد همان سال (حدود یک هفته پس از پذیرش قطعنامه) انجام شددر واقع عراقیها با از میان برداشتن سایت راداری سوباشی در پی دستیابی به دو هدف اصلی بودند با انهدام سایت سوباشی عراقیها سعی در پاسخگویی به عقده سالها حقارت در برابر اراده پدافند همیشه بیدار جمهوری اسلامی ایران با ناجوانمردانه ترین شیوه نبرد داشتند. هدف دوم تسخیر آسمان منطقه عمومی نبرد جهت تسهیل پیشروی نیروهای سطحی منافقین بود. در این راستا مرور خاطرات سرلشگر وفیق السامرایی (از مدیران اصلی استخبارات عراق در آن زمان) خالی از لطف نیست.وی می گوید :«]در عملیات مرصاد[ماموریتهای مشخصی برای نیروهای هوایی و هوانیروز عراق به منظور پشتیبانی از عملیات تعین گردید و اهداف از طریق عکسهای هوایی و اطلاعات استخباراتی شناسایی گردید. هواپیماهای جنگنده میگ23 و میراژاف-1 عراقی به منظور حفاظت از نیروهای عمل کننده دربرابر دخالت احتمالی نیروی هوایی ایران، اقدام به پروازهای گشتی مسلحانه و برقرارنمودن پشتیبانی هوایی نزدیک نمودند »

 

پس از شروع تجاوز منافقین کوردل به خاک پاک کشورمان در 3/5/67 و آغاز عملیات مرصاد، متعاقب یکی از تجاوزات هوایی عراقیها در 4/5/67، رادارسوباشی مورد اصابت بمبی قرار میگیرد که در محوطه سایت منفجر شده و بر اثر انفجار فوق، سقف اتاق عملیات دچار ریزش شده و تکه ای ازآهن سقف بر سر شهید فرهاد دستنبو اصابت کرده و منجر به مجروح شدن وی می­شود اما این شهید بزرگوار درآن روز با سر باند پیچی شده همچنان به ادامه ماموریت خود مشغول می شود .

 

روز 5 مرداد 1367 شرایط منطقه آنچنان حاد بود که کلیه مسئولان ستاد پدافندهوایی در سایت سوباشی به سر می بردند. با توجه به حجم بالای کار،تقریبا هیچکدام از کارکنان سایت موفق به صرف ناهار نمیشوند. تعدادی از کارکنان نیز با توجه به اینکه در شیفت شب قبل به سر می بردند داوطلبانه همچنان مشغول به انجام وظیفه بودند. هواپیماهای عراقی در دسته های پروازی 30 الی40 فروندی پی در پی منطقه عمومی نبرد را مورد بمباران خود قرار می دادند تا در اراده پولادین شجاع مردان ارتش اسلام خللی ایجاد کرده و موفقیت را نصیب منافقین بی تعصب نمایند تا اینکه در ساعت 16:04روز 5 مرداد 1367 هواپیماهای عراقی که در دستیابی به اهداف خود در بمباران شهرهای غربی کشور و تسهیل پیشروی منافقین ناتوان مانده بودند در بازگشت از ماموریت شکست خورده خود بوسیله موشک هوا به زمینی که از فاصله ای دور شلیک شده بود اتاق عملیات سایت سوباشی را منهدم کرده و 19 نفر از کارکنان را در همان لحظه به شهادت می­رسانند. حضور آگاهانه کارکنان سایت فوق تا آخرین لحظه (علی رغم اینکه تعدادی از آنها در زمان استراحت خود و داوطلبانه در محل عملیات حضور پیدا کرده بودند) و با توجه به وجود امکان خروج از سایت و عدم استفاده از امکان فوق و اطلاع از عاقبت حضور و شهادت و پایمردی و انجام وظیفه تا آخرین لحظه منجر به این شد که نام سایت سوباشی در تاریخ ثبت شده و حضور کارکنان سایت فوق حماسی و عاشورایی تعبیر گردد.

 اگرچه سایت راداریسوباشی با این حمله ناجوانمردانه مورد اصابت قرار می گیرد اما عراقیها در دستیابی به هدف دوم خود که تسخیر آسمان منطقه عمومی عملیات مرصاد بود ناتوان ماندند زیرا دلیرمردان پدافند هوایی جمهوری اسلامی ایران دوش به دوش هوانیروز قهرمان و نیروی هوایی سرافراز،آنچنان در برابر عراقیها و منافقین ظاهر شدند که نیروی هوایی عراق جز فرار و شکست طرح پشتیبانی منافقین چاره ای دیگر نداشتند و شکست سنگین منافقین درس عبرتی شد برای کرکسان و لاشخوران که دیگر چشم طمع به این خاک دلیر پرور ندوزند .

 

در واقع عملکرد پدافندهوایی در عملیات مرصاد و حتی پس از شهادت زبده ترین کارکنان خود در سوباشی نشان دهنده این مطلب است که شجاع مردان پدافندهوایی هرگز در برابر هیچ نوع تهدیدی هراسی نداشته و در راه دفاع از آرمانها و اعتقادات خود هر شهید پدافندی را سند افتخار و برگ زرینی بر عملکرد خود دانسته و با تبدیل تهدیدها به فرصت به هر طریق ممکن اجازه حضور ناپاک دشمن در آسمان مقدس کشور را نخواهند داد. در ادامه شایسته است که مروری بر زندگی شهید سرتیپ فرهاد دستنبو -که به عنوان یکی از شهدای شاخص پدافندهوایی شناخته می­شود- داشته باشیم .


منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 478
  • 479
  • 480
  • ...
  • 481
  • ...
  • 482
  • 483
  • 484
  • ...
  • 485
  • ...
  • 486
  • 487
  • 488
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل
  • نورفشان
  • 0marziyeh

آمار

  • امروز: 1085
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس