فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

نگاهی نو به زندگانی سردار شهید ابراهیم(احمد) فرقان بین

12 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

ابراهیم جوانی سرشار از محبت و صفا بود و همیشه لبخند بر لب داشت. متانت و وقار در وجود ابراهیم موج می زد.احترام به والدین سر لوحه کردارش بود.با اوج گیری شعله های انقلاب اسلامی به فعالیت های ضد رژیم اقدام نمود.


پاسدار شهید ابراهیم فرقان بین شهریور ماه1338در شهرستان رشت در خانواده ای دین دار و با ایمان دیده به جهان گشود.عشق به اسلام از همان دوران کودکی در وجودش نقش بست و به همراه پدر به مسجد باقر آباد می رفت . دوران ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه رضا جعفری سپری کردو دبیرستان را به مدرسه مشفق رفت.
ابراهیم جوانی سرشار از محبت و صفا بود و همیشه لبخند بر لب داشت. متانت و وقار در وجود ابراهیم موج می زد.احترام به والدین سر لوحه کردارش بود.با اوج گیری شعله های انقلاب اسلامی به فعالیت های ضد رژیم اقدام نمود.

یک روز از طرف مدیردبیرستان به ما نامه ای رسید تا به مدرسه مراجعه کنیم.وقتی پدرم به مدرسه رفت،آنها علت غیبت های برادرم را جویا شدند.پدرم با شنیدن حرف های مدیر مدرسه جا خورد .وقتی به منزل آمد از ابراهیم علت را سوال کردواو در جواب گفت:«کلاس قرآن می رفتم و به همین دلیل در مدرسه غیبت می کردم»
بعدها که نسبت به کارهای برادرم دقیق تر شدیم که علت نرفتن به مدرسه فعالیت های انقلابی بود که به همراه سایر دوستان خودبه دور از چشم دیگران اقدام پیاده کردن نوار های سخنرانی و تکثیر دست نویس اعلامیه هاوپوستر های حضرت امام(ره)نیمه شب آنرا در منازل مردم پخش می نمود.
ابراهیم کتاب های شهید مطهری ،شهید دستغیب و سایر کتب دینی را مطالعه می کردو مسیر اعتقادی و انقلابی خود را به شایستگی ترسیم می نمود.
در آستانه پیروزی انقلاب ، ابراهیم به اتفاق دیگر اقشار مبارز در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت فعال داشت.یک بار هم توسط مامورین ساواک در لاهیجان دستگیر و پس از شکنجه وزندانی شدن آزاد گردید.
با پیروزی انقلاب اسلامی ،ابراهیم دریافت که برای خدمت بیشتر به انقلاب باید به صف پاسداران بپیوندد.علاقه مندی وی در خدمت به امام وانقلاب باعث شد تا تلاش های خود را گسترش دهدو به کمک تعدادی ازدوستان پاسدار برای تشکیل سپاه پاسداران رشت زحمت فراوانی کشید.


تلاش و همت والای او آنقدر زیاد بود که بعضی مسئولین وقت استان پیشنهاد پذیرفتن مسئولیت شهرداری کوچصفهان و بندر انزلی را به وی دادند اما نپذیرفت.
از خصوصیات بارز ابراهیم در برخورد با مشکلات این بود که همیشه با حوصله و چهره ای بشاش و خندان به استقبال خطر می رفت و در همه وقت نشاط و شادابی در صورتش نمودار بود.چه هنگام خوشی و چه هنگام گرفتاری و مصیبت،خدا را فراموش نمی کرد.
راوی همرزم شهید:
بعد از پیروزی انقلاب تلاش کرد تا نو جوانان و جوانان محله باقر آباد را به مسجد هدایت کند.
با برگزاری کلاس های آموزش قرآن و اصول اعتقادی و مذهبی ، سعی در ارتقای سطح آگاهی جوانان محله داشت و برای تشویق انان می گفت:«هرکدام که هنگام نماز به مسجد بیاید و در اینجا نماز بخواند هدیه به او خواهم داد»

راوی خواهر شهید:
یک روز برادرم ابراهیم مرا صدا زد و گفت:«دوست دارم برای سایر همسالان خود درمسجد الگو باشی و مرتب هنگام نماز و کلاس قران شرکت کنی»
آن زمان دوم راهنمایی بودم و برای آنکه لطمه ای به درسم وارد نشود برایم برنامه ریزی دقیقی کرد. بعد از مدتی از اینکه با نظم و به خوبی خواندن قرآن را یاد گرفته بودم مرا با خرید یک جفت کتانی تشویق کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق و ابراهیم که آموزش های امدادگری و جراحی راگذرانده بود مسئولیت بهداری سپاه رشت را پذیرفت وهمزمان با خدمت در سپاه برای ارائه خدمات بهداشتی و در مانی به روستا های دور افتاده عزیمت و به مداوای بیماران نیازمند و تهیدست بصورت رایگان می پرداخت.اخلاص و عشق به امام و انقلاب روز به روز در وجود ابراهیم پر رنگ تر می شد و خشم ضد انقلاب و منافقین افزون تر می کرد و چندین بار توسط گروهک ها تهدید شد اما بدون آنکه ذره ای در او تاثیر بگذارد همچنان مقاوم و استوار بود.

راوی همرزم شهید :
ابراهیم بسیار فروتن و ریز بین بود . زمانی که از کمبود های آشنایان و مستمندان آگاه می شد تا حد امکان سعی در رفع مشکل و گرفتاری آنها داشت و به گونه ای آنان را یاری می کرد که باعث شرمندگی و خجالت ایشان نشود.

ابراهیم در دوران تحصیل همیشه ساعی بود اما ادامه تحصیلش با تحولات انقلاب و جنگ مصادف شدو باعث وقفه ای در درس خواندنش وجود آید.
همیشه می گفت :«بعد از جنگ ادامه تحصیل می دهم زیرا بعدها کشورمان به اشخاص با سواد و تحصیل کرده بسیار نیازمند است»
اوایل سال 1360 بود که تصمیم گرفت همگام با یاوران انقلاب و امام به صف رزمندگان اسلام بپیوندد و از طرف بهداری سپاه به عنوان امدادگر راهی مناطق کردستان شد.
چند ماهی در بهداری سپاه خدمت کرد بعد از مراجعت از رفتارش پیدا بود که گمشده خود را یافته استو دیگر نمی توان او را پشت جبهه نگه داشت همان سال دو مرحله دیگر عازم جبهه ها شد و هر باز پرشور تر و مشتاق تر به نظر می رسید.

راوی خواهر شهید:
یک بار که از جبهه به مرخصی می آمد ساکش را باز کردم تا مادرم لباس هایش را بشوید وقتی لباس های برادرم ابراهیم را از ساک در آوردم پراز خاک بود،و وقتی علت را پرسیدم با تبسمی جواب داد :
«خواهرم،یک روز توسط دشمن مورد حمله قرار گرفتیم و چون نمی خواستم دست دشمن اسیر شوم مدت 24 ساعت زیر خاک مخفی شدم تا اینکه نیرو های رزمنده به آنجا آمدند و عراقی ها را به عقب راندند»
وقتی حرف های برادرم ابراهیم تمام شد ناخود آگاه اشک در چشمانم حلقه زد و به یاد روز هایی افتادم که به پدر و مادرم می گفت :«برایم دعا کنید تا شهید شوم،دوست ندارم مجروح یا اسیر دشمن شوم»
آخرین بار اردیبهشت سال1361 بود که مهیای رفتن به جبهه می شد. زمانی که پدر و مادرم از او خواستند تا در پشت جبهه خدمت کند در جواب گفت:«پدر و مادر عزیزم ،من فرزند امامم و باید امروز ایشان را تنها نگذارم.»

ابراهیم می خواست رسالت خود را در کمال لیاقت در قبال انقلاب و جامعه ایفا کند و از سخنان رهبر فرزانه ی خود پند والهام می گرفت.
چند روز بعد از اعزام ابراهیم،مطلع شدیم که به جبهه جنوب رفته و در منطقه شلمچه مستقر شده است.چند هفته ای ازرفتن او می گذشت که یک شب مادرم سراسیمه از خواب پرید.و هرچه علت نگرانی و تشویش وی را پرسیدم چیزی نگفت.

 

تحمل دوری برادرم ابراهیم این بار برای همه سخت تر شده بود. یاد لحظاتی می افتادم که می خواست از ما خداحافظی کند . به تک تک برا دران و خواهران سفارش کرد تا احترام والدین را حفظ کنیم و سنگر نماز جمعه و حمایت از انقلاب و امام را فراموش نکنیم.
روزها به دشواری سپری می شد تا اینکه چند نفر از سپاه به منزل ما آمدند و خبر شهادت برادرم ابراهیم را به ما دادند. وقتی مادرم خبر شهادت پسرش راشنید گفت :«من چند روز است که از شهادت پسرم آگاهم.

 

شناسنامه شهید
نام و نام خانوادگی:ابراهیم(احمد) فرقان بین
تاریخ و محل تولد:1338- شهرستان رشت
تاریخ و محل شهادت : 31/4/1361 – شلمچه- عملیات رمضان
رشته و سطح تحصیلات : دیپلم
مسئولیت در جبهه : بهیار

وصیت نامه شهید ابراهیم(احمد) فرقان بین


گردآوری و تنظیم: مجتبی حیدری

 

نگارنده :

 نظر دهید »

نگاهی کوتاه به زندگی و شهادت شهید مجید دایی دایی

12 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

شهید مجید دایی دایی در بیست و هشتم شهریور ۱۳۴۲، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش علی‌اکبر، قصاب بود و مادرش مولود نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. سی‌ام آبان ۱۳۶۴، در هورالهویزه بر اثر اصابت ترکش گلوله به کتف و پا، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش (قزوین) واقع است.


گزیده ای از وصیتنامه شهید:
…اکنون که دست به قلم برده‌ام، نه برای این که وصیت‌نامه‌ای بنویسم، چون می‌دانید نوشتن وصیت در شرع، به کسانی تعلق می‌گیرد که مال التجاره‌ای داشته باشند و لیکن، بنده با توجه به موقعیت کنونی کشور عزیزمان، تصمیم گرفتم «پیام نامه»ای برای خانواده‌ام بنویسم، که سندی بر حقانیت خط و سیر شهدا باشد.
خانواده عزیزم! همان طوری که می‌دانید هدف من و دیگر رزمندگان - فقط و فقط- رضای خدا و اطاعت از فرمان او بوده است و در اجرای همین فرامین بوده، که به شهادت رسیده‌ام؛ پس کاری را انجام داده‌ام که دقیقاً خواست الله و امت حزب الله بوده است، که شما عزیزان باید از صمیم قلب خوشحال باشید، که فرزند شما در خطی قدم برداشت و شهید شد، که ادامه‌ی همان خط ائمه‌ی اطهار (ع)، به خصوص سرور شهیدان تاریخ، حسین ابن علی (ع) است. حال با این تفاسیر، «آیا امام حسین (ع) از بین رفت؟!» خیر؛ چون، «شهید» شد. یعنی، «شاهد» است و قرآن دقیقاً ذکر کرده است که: «… شهیدان زنده‌اند و نزد خدا روزی می‌خورند.» …
برای مطالعه متن کامل وصیت نامه شهید اینجا را کلیک کنید.

عکس های شهید:

 

 

 

 

شناسنامه شهید
نام:مجید دائی دائی
نام پدر:علی اکبر
نام مادر:مولود
محل شهادت:هورالهویزه
محل تولد :قزوین
تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۰۶/۲۸
محل شهادت:هورالهویزه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۰۸/۳۰
استان محل شهادت :خوزستان
شهر محل شهادت : هویزه
وضعیت تاهل: مجرد
تحصیلات:دیپلم رشته تجربی

منبع: خط سرخ


نگارنده : fatehan1

 نظر دهید »

خوابیدن به سبک رزمنده‌ها در خط مقدم+عکس

12 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

این رزمنده نوجوان می‌توانست الان در رختخواب اتاقش به راحتی استراحت کند؛ اما مردانگی‌اش او را از راحت‌طلبی دور کرد و برای دین و مملکتش راهی جبهه شد.

 
 

به گزارش  فارس، وقتی پای خاطرات یادگاران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌نشینیم، می‌گویند که شرایط عملیات به گونه‌ای پیش می‌آمد که استراحت کوتاه هم چندین شب و روز از رزمنده‌ها گرفته می‌شد؛ رزمنده‌هایی که گاهی 15 ـ 16 ساله بودند.

تصاویر زیر برگرفته از دایرة‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق است که «استراحت رزمنده‌ها در جبهه» را به تصویر می‌کشد؛ رزمنده‌هایی که در فرصت بسیار کوتاه از شدت بی‌خوابی در سنگرهای انفرادی و تکیه بر دیوار استراحت می‌کردند تا باری دیگر خود را برای «جنگ، جنگ تا پیروزی» آماده کنند.

 

بعد از عملیات
این دو رزمنده بسیجی بعد از نبردی سنگین علیه دشمن، در عملیات «والفجر 4» در آبان 1362 برای رفع خستگی در حال استراحت هستند و چه خواب عمیقی دارند…

 


این رزمنده نوجوان می‌توانست الان در رختخواب اتاقش و در کنار مادرش به راحتی استراحت کند؛ اما مردانگی‌اش او را از راحت‌طلبی دور کرد و برای دین و مملکتش راهی جبهه شد؛ این عکس مربوط به عملیات «کربلای 5» است در زمستان 1365. عملیات سنگین بود و فرصت استراحت محدود.


اینجا جزیره مجنون و منطقه عملیاتی «بدر» است؛ در تاریخ 24 اسفند 1363، نیروهای عملیاتی در آن سرمای هوا قدری عقب‌تر از خط مقدم استراحت می‌کنند؛ این منطقه هم امن نبود؛ هواپیماهای دشمن که سر می‌رسیدند، آتش از خط مقدم هم بیشتر می‌شد.


این رزمنده که شاید به سن تکلیف هم نرسیده باشد، عاشق شهادت است و این را از پیشانی‌بند سرخ‌رنگش می‌توان فهمید؛ او در منطقه جفیر استان خوزستان در سال 1362 در سنگرش استراحت می‌کند.

و ای کاش خواب غفلت را از چشمان‌مان دور کنیم؛ هنوز هم مقاومت ادامه دارد… 

نگارنده : fatehan

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 459
  • 460
  • 461
  • ...
  • 462
  • ...
  • 463
  • 464
  • 465
  • ...
  • 466
  • ...
  • 467
  • 468
  • 469
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • پارلا
  • ma@jmail.com
  • سیده زهرا موسوی

آمار

  • امروز: 1215
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید درویشعلی شکارچی (5.00)
  • وصیتنامه شهید محمدجعفر دشتستانی (5.00)
  • مجموعه از خاطرات شهید همت (5.00)
  • ماجرای اقدام شهید «نخبه زعیم» که منجر به خلق پیروزی کربلای ۵ شد (5.00)
  • فرا رسیدن حلول ماه محرم را به شما تسلیت عرض می نمایم (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس