فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

جنازه‌هایی که نحوه جنگیدن را در اسراییل عوض کرد

19 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

اسراییل در هنگام حمله به داخل لبنان متوجه دو جبهه شد که هیچ کدام مناسب ورود تانک نبودند. ناهمواری های زمین در جنوب امتیاز ایده الی برای جنگ های چریکی است چرا که منطقه صعب العبور بوده و امکان رشد نیز ندارند.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، در اواخر سال 2000 انتفاضه دوم شکل گرفت و «مرکاوا» به سرعت برای پشتیبانی عملیات‌های ارتش اسراییل در کرانه باختری و غزه، وارد عمل شد. اما تاکتیک های مبارزان در سطح بالایی بود در حالیکه برخی اسراییلی ها جز این فکر می‌کردند، بنابراین مجبور به عقب نشینی کردند.

رژیم اشغالگر تحرکات رزمنده های فلسطینی را در کوچه های اردوگاه های پناهندگان نتوانست زیر نظر بگیرد، هرچند تجهیزات مهم و مدرنی چون تانک مرکاوا در اختیار داشت. اساسا در چنین جغرافیایی چنین قدرت مانوری نمی‌توان داشت!

تانک با بچه ای که سنگ یا کوکتل مولوتف در دست دارد چه می تواند بکند؟

السترکروک کارشناس امور خاورمیانه: «به کارگیری مکرر تانک ها در تجمعات غیر نظامی احساسات خصمانه ی قدرتمندی را به وجود می آورد. تانک ها مردم را دور می کند اما آن ها را عصبانی هم می کند و تمایلات شان را برای جسنجوی راه های مقاومت قوت می بخشد.

در سال 2006 حزب الله با استفاده از تجربیات گذشته فلسطینیان در انهدام تانک مرکاوا توانست انهدام عنصری را که همچنان نماد قدرت تکنولوژی اسراییل به شمار می آید آغاز نماید. مانند سال 1982 اسراییلی ها مقرر کردند که مرکاوا در نوک پیکان حمله شان قرار گیرد و همچون اتفاقی که در 1982 رخ داد، مرکاوا ابزار اصلی جنگ برق آسای اسراییل بود با این اعتبار که ارتش اسراییل در تمام نبردهای خود از مرکاوا با سرعت و قاطعیت و با اندک ترین خسارات ممکن، بهره برده است.

اسراییل در هنگام حمله به داخل لبنان متوجه دو جبهه شد که هیچ کدام مناسب ورود تانک نبودند. ناهمواری های زمین در جنوب امتیاز ایده الی برای جنگ های چریکی است. چرا که منطقه صعب العبور است و در آن درختان بسیاری وجود داشته و امکان رشد نیز ندارند. این خصیصه برای کسانی که منطقه را می شناسند و به خوبی بدان آشنایی دارند ایده ال و برای کسانی که بدان آشنایی ندارند و به این جا حمله می آورند بسیار سخت و غیر قابل تحمل است.»

اسراییلی ها در ابتدای جنگ 33 روزه از منطقه مرزی «المطه» گذشتند و از طریق این دشت که به دشت «خیام» می رسد، به پیشروی ادامه دادند. رزمندگان حزب الله که در ارتفاعات و روستاهای اطراف پنهان شده بودند شروع کردند به شلیک موشک های ضد تانک به تانک های اسراییلی که به آرامی در حال پیشروی بودند. حزب الله مدرن ترین موشک های ضد تانک از نوع «ام.تس» و «کورنت» را به کار گرفت. این موشک های ساخت روسیه علی رغم ضخیم بودن زره تانک مرکاوا قدرت نفوذ به آن را دارند. پس از وارد شدن خسارت به چند تانک و متحمل شدن تلفات انسانی اسراییلی ها برای پیشروی به منطقه ای به نام «وادی الحجیر» پناه بردند.

«وادی الحجیر» دره‌ای تنگ و پیچ در پیچ همچون مار دارد. تانک های اسراییلی در این دره کوچک محاصره شدند و حزب الله بسیاری از آن ها را منهدم کرد. این مساله اسراییلی ها را در موضع سختی قرار داد و آنان را مجبور به عقب نشینی کرد.

اسراییل زمانی به خود آمد که پس از سی و سه روز جنگ اتباعش همچنان مورد حمله حزب الله واقع می شدند و اسراییل در تحقق اهدافش یعنی انهدام حزب الله و بازگرداندن دو سربازش که در ابتدای جنگ اخیر بر آن ها اصرار داشت شکست خورده بود. به این ترتیب حزب الله اعلام کرد که پیروز شده است.

سید حسن نصرالله در جشن پیروزی جنگ 33 روزه: امروز، مقاومت بیش از بیست هزار موشک در اختیار دارد. »

و در اسراییل احساس افسردگی بر مردم چیره شد …

و سوالات جدی در مورد سطح آمادگی و توان ارتش مطرح شد. و دولت کمیته ای را به منظور تحقیق و بررسی مطالعاتی در مورد کوتاهی اسراییل در جنگ 2006 تشکیل داد. اسراییلی ها می گویند که 270 تانک مرکاوا در جنگ شرکت داشته که از میان آن 49 تانک توسط حزب الله هدف قرار گرفت.

ارابه پروردگار (تانک مرکاوا)، دیگر هم تراز نام و آوازه ساخت ادعایی اش نبود. صرف نظر از قدرت تکنیکی و نظامی، مرکاوا به عنوان تانک اصلی قدرت اسراییل و نماد اراده این رژیم برای حفظ برتری نظامی اش در نبردهای زمینی بود. البته این اسراییلی ها بودند که توانستند با تبلیغ این قدرت و نمایش فیلم هایی از توانمندی های مرکاوا در سایت های اینترنتی چنین ذهنیتی را ایجاد کنند.

اما مقاومت نیز هوش و ذکاوت تبلیغاتی خود را به اشغالگران نمایاند. تلویزیون المنار نسخه اختصاصی فیلم های اسراییلی را نمایش داد. اما پیام حزب الله از مرکاوا کاملا تفاوت داشت.

در خلال جنگ 2006 در لبنان اسراییل تلویزیون المنار را هدف قرار داد تا از پخش برنامه های آن جلوگیری کند چون می‌دانست ساکنان سرزمین‌های اشغالی به این شبکه تلویزیونی تا حد زیادی اطمینان دارند و مسئولان این رژیم می‌خواستند خیلی از اخبار از دید آنها پوشیده بماند.

علی رغم مخالفت حزب‌الله با ورود خبرنگاران به جمع رزمندگانش اما علی شعیب کسی بود که در حین جنگ همراه یگانی از رزمندگان حزب‌الله نیز بوده است.

«علی شعیب» خبرنگار تلویزیون المنار بعد از جنگ به روستای «نبطیه» رفته و از ساختمانی گزارش تهیه کرده که پیش از حمله هوایی اسراییل در جنگ 2006 در آن کار می‌کرد و خاطراتی دارد که اینگونه روایت می‌کند: «مقاومت، موشکی به هیچ تانک اسراییلی شلیک نمی‌کرد مگر آن که مطمئن می‌شد که موشکش تانک را نابود خواهد کرد.»

«شیخ نبیل قاووق» رئیس شورای اجرایی حزب الله: موضوع انهدام تانک مرکاوا مربوط به اراده ی جنگی ابتکار و نوآوری در میدان نبرد است. حتی خیلی از اسراییلی ها معتقدند ذکاوت رزمندگان حزب الله بود که علی رغم سلاحی اندک موجب اثبات برتری آنان شده است.»

«ران آدالیست تحلیلگر سیاسی رژیم صهیونیستی: مشکل هنگامی آغاز می‌شود که در میدان جنگ، تانک مرکاوا با شخصی که آماده شهادت است مواجه می‌شود. این مساله بزرگی است و تنها به طراحی تانکی چون مرکاوا مربوط نمی‌شود.»

اسراییل، سالهای طولانی در اثنای اشغال 18 ساله جنوب لبنان، نبرد با حزب الله را بررسی کرده بود اما در مورد مرکاوا اسراییلی ها همچنان در حال تولید سلاحی بودند که در دهه هفتاد و در نبرد وسیع تانک‌ها میان کشورها مورد استفاده قرار می‌گرفت. اسراییلی ها عادت داشتند که به تانک ها اعتماد کنند چون همواره روی برتری آنها تبلیغ کرده بودند. اما بعد از جنگ لبنان، دیگر موضوع به این صورت نبود. دشمن امروز اسراییل دیگر مانند ارتش سوریه و مصر نیست، بلکه یکی از جنبش های مقاومت چریکی است.

جنگ چریکی، میان یک نیروی کوچک و دشمنی کلاسیک و پر قدرت واقع می‌شود مانند آنچه که در ویتنام، افغانستان و عراق امروزی جریان دارد. گرچه حزب الله نتوانست تمام ارتش اسراییل را منهدم کند اما با هدف قرار دادن مرکاوا در جنوب لبنان قدرت و روحیه اسراییل را سرنگون کرد.

دکتر عبدالوهاب المیسری کارشناس امور اسراییل: «جنبش های مقاومت در جهان وقتی دشمن را شکست می‌دهند آنان را دچار خستگی و درماندگی می‌کنند. مهمتر از همه این است که اگر ملاحظه کنید خواهید دید که تکنولوژی هر چقدر هم پیشرفت کند همچنان عامل بشری قادر به خرد کردن و شکست آن است. جنگیدن در سرزمین خود، امتیازی است که حزب الله از آن برخوردار است رزمندگان حزب الله دارای هدفی هستند که به عقیده تحلیلگران، اسراییل فاقد این امتیاز است.»

حسام الدین سویلم سرتیپ بازنشسته و کارشناس نظامی: «می‌شود گفت اسراییلی ها برای دفاع از به اصطلاح سرزمین خود انگیزه دارند اما وقتی در «لبنان» یا «سینا» یا «جولان» می‌جنگند، چون سرزمین شان نیست، از چه باید دفاع کنند؟ هر کاری کند موضوع اساسا قابل قبول و اثبات نیست. به هر شکل گریزی از این مساله ندارد. نبرد بنت جبیل نمونه ای از این مساله است.»

السترکروک کارشناس امور خاورمیانه: «نیروهای اسراییلی در روی زمین انگیزه انجام هیچ کاری را نداشتند تا در مقابل آن احساس وظیفه اخلاقی داشته باشند.»

ران آدالیست تحلیلگر سیاسی رژیم صهیونیستی: «اکنون ما می دانیم که برخی از اسراییلی ها، نمی دانستند هدف چیست و برای چه می‌جنگند؟! »

این مبهم بودن اهداف اسراییل رخنه‌ای در اعتقادات ارتش اسراییل و در ادامه به کارگیری «مرکاوا» ایجاد کرد. با توجه به درس‌های جنگ لبنان، اسراییل در تاکتیک های نظامی خود تجدید نظر کرد زیرا امروزه روشش در جنگ برق آسا در میادین جنگ دیگر قدیمی شده است. سربازان فعلی به شکلی در تمرین شرکت می کنند که در آن کمتر به تانک‌ها تکیه شده و بیشتر روی نیروهای پیاده حساب می شود. این تمرین در منطقه ای ناهموار انجام شد که شبیه به جنوب لبنان است. شرایط دیگر منطقه ای نیز الگو برداری شده است. این روستا شبیه به یک روستای عربی است که ارتش اسراییل آن را به تمرین های نظامی اختصاص داده است. علائم تمرین این سربازان با جنگ‌های خیابانی و در شرایطی مشابه به یک روستا در «غزه» و «کرانه باختری» و «لبنان» است.

عامیر رابابور نویسنده نظامی روزنامه معاریو: «پس از گذشت سه دهه از پژوهش، بهره برداری و پیشرفته سازی، طرح «مرکاوا» اکنون به یک تقاطع رسیده است. در اسراییل بین خودمان چنین رواج پیدا کرده است که آیا باید ساخت «مرکاوا» را ادامه دهیم یا نه!!؟ ما برای ساخت مرکاوا مالیات بسیاری می پردازیم. تحلیلگران از نظامی ارزیابی می کنند که از دهه هفتاد شش و نیم میلیارد دلار برای ساخت مرکاوا و تداوم ارتقاء آن پرداخته شده است.»

«یوری میلیشتاین» یکی از منتقدین اندیشه ای است که مبنای تولید «مرکاوا» است. او معتقد است که پرداخت این اعتبار، هیچ توجیهی ندارد و می‌گوید: «ایالات متحده تانک‌های «آبرام» را به ما پیشنهاد داده است اما وزیر دفاع و «اسراییل تال» این پیشنهاد را نپذیرفتند و ترجیح دادند از همان تانک «مرکاوا» بهره بگیرند. هواداران «مرکاوا» نمی خواهند اسراییل به هیچ عاملی تکیه کند حتی اگر آن عامل یکی از قدرتمند ترین هم پیمانانش یعنی ایالات متحده باشد. اینان می‌گویند مرکاوا همچنان جزو اصلی زرادخانه نظامی اسراییل است.»

ران آدالیست تحلیلگر سیاسی رژیم صهیونیستی: «این تانک فرزند خودمان است. چرا اسراییل باید آن را نابود کند؟! در ورای مجادلاتی که در مورد هزینه ها و سیاست های پروژه مرکاوا مطرح می‌شود مسایل دیگری نیز به میان می‌آید و سوالاتی در مورد اهمیت توانمندی های تانک اصلی اسراییل مطرح می‌شود که به جای تامین امنیت بلند مدت اسراییل توسط «مرکاوا» این تنها اسراییل است که از این تانک پشتیبانی می‌کند.»

السترکروک کارشناس اسراییلی امور خاورمیانه: «مادامی که وجود تانک‌ها در مناطقی از «کرانه باختری» همچون «جنین» لازم هستند، حملات به طور مداوم انجام خواهد شد و اسراییل هم در نهایت از عملیات خارج شده و خواهد گفت: که موفقیت محقق شده است. یعنی مثلا ده تروریست در جنین بودند که ما شش تن را کشتیم و چهار تن دیگر مانده اند. زمانی که به جنین رفته و با مردم صحبت کنیم، آنان خواهند گفت: پیش از عملیات ده تروریست در جنین بودند که اسراییلی ها به این جا آمدند و آنان را کشتند و اکنون بیست تروریست در جنین وجود دارد.»

دکتر روفن بداتسور کارشناس اسراییلی مسائل نظامی: «وظیفه یک تانک این نیست که در مقابل بشریت بکار گرفته شود ولی مانعی برای بکارگیری تانک علیه جنگجویان آشوب گر وجود ندارد. وقتی از تانک استفاده نادرست شد باید با استفاده از تانک مخالفت کرد. و راه موفقیت این است.»

مرکاوا به نمادی برای اسراییل تبدیل شده است که بحث در مورد آینده آن، اشاره به دشوار شدن گزینه هایی دارد که جامعه اسراییل در آینده با آن رو به رو خواهد شد.

حلمی موسی کارشناس روزنامه السفیر در امور اسراییل: «من معتقد نیستم که اگر کسی بگوید «مرکاوا» نماد اسراییل است اشتباه می‌کند. اسراییل به عنوان یک حکومت، اراده کرد تا همچون «مرکاوا» خود را در طول زمان بسازد و ارتقاء ببخشد و از خود در این سطح محافظت کند و تمام ابزارهای آرامش خود را فراهم آورد. این تانک مانند دیواریست که اسراییلی ها در پیرامون کرانه باختری بنا می‌کنند تا زمان لازم برای تامین امنیت خود را کوتاه تر کند. مشکل اسراییل این جاست که تحمیل سلطه نظامی نمی تواند به تنهایی موجب تحقق آزادی‌اش شود. همچنان که او عملا جلو تحقق هرگونه صلحی را سد می‌کند.»

پاتریک رایت مولف کتاب «تانک»: «در این چارچوب، انتقاد دیگری نیز به «مرکاوا» وارد است پیرامون ابزار بکار گرفته شده در مذاکرات و مباحثات صلح است اگر انرژی ای که صرف ساخت این پدیده ی تکنولوژیک یا حتی قسمتی از آن شد صرف تحقق صلح می‌شد، معتقدم می توانست در جای خود مفید واقع شود. از گذشته، اسراییل به طور مداوم روش‌های جنگی خود را پیشرفته تر می‌کند و سلاح های خود را مدرن تر می سازد، با این اعتقاد که این تسلیحات موجب افزایش قدرت نظامی‌اش خواهد شد. ارابه پروردگار یا مرکاوا در تحقق چنین موضوعی شکست خورد.»

در انتهای این مطلب باید یکبار دیگر به این نکته توجه کرد که «مرکاوا» بزرگترین قدرت زرهی در جهان؛ پیشرفته ترین تکنولوژی و همه چیز امن و امان است در اذهان صهیونیست‌ها. اما این اسطوره!! در جنوب توسط مقاومت تبدیل شد به جنازه هایی روی دست سربازان اسراییل.

 نظر دهید »

اجازه نمي‌داد حرف امام(ره) قضا شود

19 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

فرازي از زندگي شهيد كوروش جهانگيري از زبان برادر و همرزمان
مقام معظم رهبري فرمود‌ه‌اند: «شهيد، چيز عظيم و حقيقت شگفت‌آوري است. ما چون به مشاهده شهدا عادت كرده‌ايم و گذشت‌ها و ايثارها و عظمت‌ها و وصايا و راهي كه آنها را به شهادت رساند، زياد ديده‌ايم، عظمت اين حقيقت نوراني و بهشتي براي ما مخفي مي‌ماند» اين سخن رهبري شرح حال زمانه‌ماست كه با وجود بيش از چندین هزار شهيد دفاع مقدس و هزاران شهيد در ساير حوادث انقلاب اسلامي، گاه گفتن از شهدا و مسير طي شده توسط آنها را ساده مي‌انگاريم. در حالي كه داستان زندگي هر شهيدي حركت يك انسان به سوي تكاملي است كه او را در خط سرخ حسيني و جزو ياران سيدالشهدا(ع) قرار مي‌دهد. اين بار نيز زندگي شهيد داريوش جهانگيري از شهداي مظلومي را مد نظر قرار داده‌ايم كه با وجود قرار داشتن در شهر كوچك مسجد سليمان و نيز درگذشت والدينش، ‌شايد نام و نشاني از او نخواهيم يافت جز خاطراتي محو در ذهن همرزمان و برادر بزرگترش…

بسيجي فعال

خدارحم جهانگيري، برادر بزرگ‌تر كوروش است كه روند زندگي اين شهيد از كودكي‌اش را با او مرور كرديم. متأسفانه به دليل آنكه خدارحم بسياري از خاطرات گذشته را فراموش كرده، ‌صرفنظر از تاريخ تولد كوروش كه متولد 1346 است، مطلب زيادي از كودكي‌هايش به دست نياورديم اما همين قدر يادش هست كه وقتي با برادر كوچك‌تر بر سر مسئله‌اي بحث مي‌كرد، پاسخ كوروش سكوت بود و سر به زيري، شهيد جهانگيري با خاطراتي از محجوبيت خود در دل خانواده‌اي مذهبي در يكي از كوچه‌هاي شهر كوچك مسجد سليمان رشد يافت و بعد از انقلاب، ‌هنگامي كه به سنين نوجواني رسيد، ‌جذب فعاليت‌هاي بسيج شد. خدا رحم در اين خصوص مي‌گويد: سه برادر بوديم كه بين ما جهانگير مذهبي‌تر بود. رسيدگي ‌اكيدش به واجبات ديني، يكي از خصوصيات بارز جهانگير به شمار مي‌رفت كه او را متمايز مي‌كرد. اين پسر عاشق امام و انقلاب بود، اغلب اوقاتش را در پايگاه بسيج مي‌گذراند و به محض اينكه از نظر سني توانايي حضور در جبهه‌ها را يافت، راهي جنگ شد.

ديدار در مسجد
بررسي روند زندگي اغلب شهدا ما را به مساجد محله‌شان مي‌رساند. مكاني مقدس كه سنگر مستحكم انقلاب اسلامي از بدو آغاز نهضت بوده و در دوره جنگ نيز بخش اعظم اعزام‌ها از آنجا صورت مي‌گرفت. علي جاني، ‌همشهري و همرزم شهيد كوروش جهانگيري هم سابقه اولين ديدارش با او را به مسجد محله مي‌رساند و مي‌گويد: با شهيد جهانگيري در مسجد آشنا شديم. از آن دست بسيجي‌هاي فعال پايگاه بود كه هميشه در آنجا حضور داشت. از همان مسجد به منطقه اعزام شديم. در كل آن زمان خيلي از بچه‌هايي كه پايشان به جبهه و جنگ كشيده شد از پايگاه‌هاي بسيج مساجد ساماندهي مي‌شدند. چراكه مسجد محل تجمع بچه‌هاي مذهبي و انقلابي بود و با وجود حضور پايگاه‌هاي بسيج در مساجد، اين اماكن شبكه‌اي از جذب، ساماندهي و گاه آموزش رزمندگان را ايجاد مي‌كردند و يكي از مراكز عمده پشتيباني از جبهه‌ها محسوب مي‌شدند.
جمشيد رضايي ميرقاعد،برادر شهيد داريوش رضايي نيز از ديگر همشهريان و همرزمان شهيد جهانگيري است كه خاطرات جالبي از حضور كوروش در مساجد شهر مسجد سليمان دارد: هرچند با شهيد جهانگيري در گروهان فجر از گردان سلمان آشنا شدم، ولي خوب يادم مي‌آيد كه هروقت به مرخصي مي‌آمديم، كوروش بيشتر از آنكه در خانه باشد به مسجد محله مي‌رفت و وقتش را در آنجا سپري مي‌كرد، البته پيش از ديدار با بچه‌هاي بسيج و حضور در محيط مقدس مسجد، اين كار او دلايل امنيتي هم داشت و با توجه به فاصله كم مسجد سليمان به مناطق جنگي، ‌كوروش و باقي بچه‌هاي بسيج براي حفظ امنيت شهر فعاليت‌چشمگيري انجام مي‌دادند. آن روزها كوروش و بچه‌بسيجي‌هاي مسجد سليماني براي خود حال و هوايي تماشايي داشتند.

شهيد و نماز شب

راز و نياز شهدا يكي از خاطراتي است كه غالبا از آنها در ذهن اطرافيانشان نقش مي‌بندد، هرچند شايد اين نوع رفتارها در مراحل بعدي زندگي‌شان و حتي در روزهاي پاياني عمرشان رقم خورده باشد، ولي همواره شهدا در صحنه‌هايي ديده مي‌شدند كه خود را منحصرا در عبادت معبودشان قرار مي‌دادند، رضايي در مورد خصوصيات بارز اخلاقي شهيد جهانگيري مي‌‌گويد: خيلي از شهدايي كه مي‌شناختم اهل نماز شب بودند. مثل كوروش كه علاوه بر واجبات، به مستحباتي مثل نماز شب نيز توجه زيادي داشت. خصوصيات اخلاقي اين شهيد همانند حجب، حيا، وقار و متانت همواره يكي از مسائلي است كه به محض شنيدن نامش به ذهنم خطور مي‌كند. خداكرم جهانگيري برادر شهيد هم در اين خصوص مي‌گويد: خيلي وقت‌ها شاهد بودم برادرم در گرماي سخت تابستان استان خوزستان، روزه‌هايش را مي‌‌گرفت، در حالي كه زير تابش مستقيم آفتاب و گرماي سخت اينجا خيلي از افراد بزرگسال به سختي روزه مي‌گرفتند، كوروش با وجود سن كم مقيد به انجام مستحبات ماه رمضان هم بود. فقط خدا مي‌داند به اين افراد چه نيرويي اعطا كرده بود كه اين طور خاطرات زيبا از خود به يادگار مي‌‌گذاشتند.

هيجان يا بصيرت

يكي از نكاتي كه در گفت‌وگو با دو همرزم شهيد جهانگيري مطرح كرديم، انگيزه‌هاي حضور وي در جبهه‌ها بود. رضايي درخصوص اين سؤال كه آيا نوجواناني چون شهيد جهانگيري با فكر و بصيرت پاي در ميادين جنگ مي‌گذاشتند يا از سر هيجاني كه برخي معتقد به آن هستند، چنين راهي را طي مي‌كردند؟ پاسخ مي‌دهد: از نكات بارز اخلاقي شهيد جهانگيري دنبال كردن صحبت‌هاي امام(ره)‌ به صورت جدي بود. او هميشه آن بخش از سخنان ايشان كه در خصوص رزمندگان و جبهه‌هاي جنگ بود را ياد مي‌كرد و سرلوحه خودش قرار مي‌داد. شهيد جهانگيري پيش از آنكه به شهادت برسد، چند بار ديگر نيز در جبهه‌هاي جنگ حضور يافته بود. شايد برخي بگويند كه اين جوانان با سن كم و بعضاً با تحصيلات مقطع راهنمايي يا دبيرستان، ‌بصيرت لازم براي حضور در جنگ را نداشتند، ولي همان طور كه امام(ره)‌ مي‌فرمايند جبهه‌ها خود دانشگاه بودند و خيلي از بچه‌هاي به ظاهر كم سن و سال با بهره‌گيري از چنين فضايي به درجاتي از بصيرت و آگاهي دست مي‌يافتند كه همين الان تصورش براي ما كه با آن بچه‌ها در ارتباط بوديم مشكل است. شهيد جهانگيري نمونه‌اي از همين افراد است. او نيز چون ساير رزمندگان راه امام، كلام ايشان، سيره و روششان را سرلوحه امور قرار داده بود و با حركت در مسير ولايت فقيه، از كوچك‌ترين لغزشي برخوردار نشد. خدا رحمتش كند شهيد حاتمي معاون گردان‌سلمان را، يك‌بار كه به همراه او و تعدادي از بچه‌ها به ميدان ميني برخورد كرده بوديم، وقت را غنيمت شمرد و گفت: شاخص ما پيروي از كلام رهبري است تا چون معبري ما را از دل خطرات عبور دهد. همان طور كه در عبور از اين ميدان اگر پايمان بلغزد و از معبر خارج شويم امكان آسيب‌مان مي‌رود، پيروي از خط ولي فقيه نيز رشته محكمي براي عبور از خطرات است. با چنين برداشتي ما حتي اجازه نمي‌داديم حرف امام قضا شود و به محض پخش شدن سخنان ايشان همه رزمنده‌ها كلمه به كلمه‌اش را گوش داده و حتي الامكان انجام مي‌دادند.

علي جاني ديگر همرزم شهيد جهانگيري،در اين خصوص مي‌گويد: شهيد جهانگيري و باقي بچه‌هاي رزمنده از بصيرتي برخوردار بودند كه اكنون كمتر نظير آن را مي‌توان يافت. اگر كسي مي‌گويد اين بچه‌ها بر اثر هيجانات به جبهه‌ مي‌رفتند، بايد بگوييم هر هيجاني بعد از بار اولي كه يك نفر در جبهه حضور مي‌يافت از بين مي‌رفت و با وجود انبوه گلوله باران دشمن، مگر مي‌شد شخصي تنها از سر هوي و هوس به جبهه‌ها جنگ قدم مي‌گذاشت. همين شهيد جهانگيري چندين بار در جبهه‌ها حاضر شد تا اينكه شهادت را با فكر و آگاهي‌اش پذيرا شد. شهيد كوروش جهانگيري در دوم ارديبهشت سال 1365 در مراحل تكميلي عمليات والفجر هشت و در جزيره فاو آسماني شد.

 

 نظر دهید »

شهید نادری، رحمت الله علیه...

18 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

حاج قاسم و چند نفر از بچّه‌ها از سه‌راه حسینیه می‌گذشتند. با دیدن سه‌راه حسینیه و چند تانک عراقی که موقع آزادی سه‌راه، بچّه‌های گردان عاشورا منهدم کرده بودند، همه یاد حسین نادری افتادند و شروع کردند به یادآوری خاطرات او.

همین که اسم حسین را آوردند، حاج قاسم گفت: «شهید نادری رحمت‌الله‌علیه… رحمت‌الله‌علیه… رحمت‌الله‌علیه»
خبر از آینده
بین مسئولین شهر اختلافاتي به‌وجود آمده بود كه حسين از آن ناراحت بود. یک شب همه‌ی مسئولین شهر در خانه‌ی فرمانده‌ سپاه جمع شده بودند.
حسین بلند شد و به بچّه‌های سپاه که یک طرف اتاق نشسته بودند، اشاره و شروع كرد به صحبت كردن:
:«من قسم مي‌خورم که همه‌ی این بچّه‌ها شهید می‌شن؛ من هم شهید می‌شم؛ ولی از شما می‌خوام دست از اختلافات بردارید.»
بعد از صحبت‌های حسین، امام جمعه گریه می‌کرد و می‌گفت: «خاک بر سر ما. یک عمر توی حوزه زحمت کشیدیم، حالا یک جوان با قاطعیت می‌گه من شهید می‌شم؛ خبر از آینده می‌ده و ما رو نصیحت می‌کنه که دست از اختلاف برداریم.»
کجا برم؟!
یکی از بچّه‌ها مزاح کرد و گفت: «حسین، ما روز‌ها باید هم‌راه بچّه‌ها بدویم و تا نیمه شب بیدار باشیم و تمرين كنيم، شب‌ها هم صدای گریه‌ی تو نمی‌ذاره بخوابیم…»
بعد از این جریان، حسین با مجروحیت شدیدش از سنگر بیرون می‌رفت و نماز شب می‌خواند.
چند شب که هوا خیلی سرد شد، همان کسی که به نماز خواندن و گریه کردنش ایراد گرفته بود، می‌رفت در زمین‌های اطراف، او را پیدا می‌کرد و می‌گفت:« حسین آقا! نزدیک اذان صبحه…»
یک‌روز حسین با جدّيت به‌ او گفت: «تو شب‌ها مي‌آيي و مزاحم من می‌شی!»
:« خوب بدنت ضعیفه، توی این سرما مريض می‌شی…»
حسین با ناراحتی گفت: توی سنگر که هستم، شما ناراحت می‌شید و می‌گید نمی‌ذارم بخوابید.
توی نمازخانه هم که می‌رم، یا یک عدّه از بچّه‌ها اون‌جا خوابیدن و استراحت می‌کنن، یا تعدادی دارند مناجات می‌کنن که من نمی‌خوام مزاحم‌شون بشم. این‌جا هم که می‌یام…»
نگرانی
خبر پذیرش قطعنامه همه جا پخش شده بود.
کنار (‌شهید‌) ستوده نشسته بود و دو نفری داشتند گریه می‌کردند. علی‌رضا رفت جلوتر و گفت: «چرا دارید گریه می‌کنید؟ امام صلاح دونستن جنگ تموم بشه؛ ما هم مطیع امام هستیم.»
حسین آن‌قدر گریه کرده بود که حتی نمی‌توانست حرف بزند.
این حرف را که شنید، بر سر علی‌رضا فریاد زد و گفت: «من غلط می‌کنم اگر در این مورد اظهار نظر کنم. من از این ناراحتم که سفره‌ای رو که خدا پهن کرده بود و سربازان اسلام ازش استفاده
می‌کردند، داره جمع می‌شه. گریه‌ی من به‌خاطر این نیست که جنگ تموم شده، چون من تکلیفم رو انجام دادم. ولی از این نگرانم که چرا خدا من رو نپذیرفته.»
دعای مستجاب
مجید پیک فرمانده گردان بود؛ پیک حسین.
وقتی حسین شهید شد، زار زار گریه می‌کرد و آرام و قرار نداشت.
علی‌رضا رفت بالای سرش، دل‌داری‌اش داد و گفت: «درسته که حسین شهید شده، ولی حیف بود که آخر جنگ اجرش رو از خدا نگیره و شهید نشه.»
سرش را بالا گرفت و همان‌طور که اشک می‌ریخت، گفت: «علی‌رضا! تو چه می‌فهمی چی شده؟
حسین برای من پدر بود. بعد از حسین من چه‌طوری برم دانشگاه؟
کی به من سر می‌زنه و مخارج تحصیلم رو می‌ده؟»
با چشم اشک آلود رو کرد به آسمان و گفت: «خدایا! روح من رو سریعاً با فرمانده‌ عزیزم محشور کن.»
* چند ماه بعد، دعای مجید مستجاب شد و بی‌تابی‌اش بعد از شهادت حسین به آرامشی ابدی تبدیل شد.
گریزی به زندگی شهید حسین نادری
حسین نادری در بیستم فروردین ماه 1347، در شهرستان سیرجان، در فضایی آمیخته به عشق اهل بیتِ عصمت و طهارت علیهم‌السّلام، و در خانواده‌ای متوسّط متولد شد و رشد کرد.
دوران دبستان را در مدرسه‌ی سعدی سیرجان سپری کرد و پس از طی دوره‌ی راه‌نمایی، به دبیرستان امام خمینی رحمت‌الله علیه سیرجان رفت و تحصیلات خود را در رشته‌ی علوم تجربی ادامه داد.
او در این دوره هم‌کاریِ بسیار زیادی را با اتّحادیه‌ی انجمن‌های اسلامیِ دانش‌آموزان به‌عمل آورد و در کنار تحصیلِ علم، مدارجِ تقوی و کمال را طی نمود.
حسین در پانزده سالگی برای اوّلین بار به‌صورت بسیجی به جبهه پا گذاشت و در گردان‌های رزمی سازمان‌دهی شد و وارد سازمان ادوات گردید.
تدبّر، شجاعت و قدرت بالای تصمیم‌گیری، در کنار تعبّد و اخلاص، از حسین نادری فرمانده‌ای ساخت که به سرعت فرمانده گروهان ضد‌زره، جانشین گردان ضد‌زره‌، فرمانده گردان ضد‌زره و جانشین تیپ ادوات شد و سپس به‌عنوان فرمانده گردان 416 عاشورای لشکر 41 ثارالله انجام وظیفه نمود.
از حسین نادری که در هجده سالگی به سِمَتِ فرماندهی گردان منصوب شد، به‌عنوان جوان‌ترین فرمانده گردان در نیروی زمینی سپاه یاد می‌شود.
تقدیر الهی بر این بود که حسین در سن 21 سالگی و در سپیده‌دم روز یک‌شنبه، دوّم مرداد ماه 1367 در عملیات بیت‌المقدّس هفت به شهادت برسد و سرزمین مقدّس شلمچه را شاهدی بگیرد بر حیاتِ پاک و شهادتِ مظلومانه‌اش؛ نسأل الله منازل الشهداء
برگرفته از کتاب فرمانده جوان نوشته ی احمد ایزدی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 382
  • 383
  • 384
  • ...
  • 385
  • ...
  • 386
  • 387
  • 388
  • ...
  • 389
  • ...
  • 390
  • 391
  • 392
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)

آمار

  • امروز: 1915
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیتنامه شهید محمد رضا قوس (5.00)
  • وصیت نامه شهید قاسم میر حسینی (5.00)
  • بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر) (5.00)
  • صيت نامه شهيد غلامرضا صالحی (5.00)
  • ماجرای سحری دادن سرهنگ عراقی به اسرای ایرانی در موصل (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس