فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

آخرين روز آموزش در پادگان توحيد

19 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

در روزهاي پاياني آموزش كه خارج از پادگان توحيد به اردو رفته بوديم تا در فضاي خارج از پادگان آموخته هامون رو محك بزنيم. روز آخر بعد از دو سه خشم شبانه ي سنگين ؛ اذان صبح بيدار باش زدند؛
بعد از نماز همه توي ميدون صبحگاه(كه يه تيكه زمين صاف بود و محصور بين كوه ها بايه تيرك چوبي بعنوان ميل پرچم وسطش) جمع شديم و بعد از قرائت قران و اجراي صبحگاه مسئول اردو گفت امروز خود دسته ها بدون حضور مربيان و مسئولين پادگان بريد راهپيمائي و نرمش و گرمش رو خودتون انجام بديد. دسته ي ما كه شهيد قوام هم جزوش بود رفتيم پشت يكي از قله هاي كوتاه پشت اردوگاه و همونجا نشستيم به بگو بخند و تعريف و شيطنت و كلا بيخيال راهپيمائي واردو شديم .
بعد از ساعاتي (يك و نيم تا دوساعت) از بالاي كوه بصورت ستوني سرازير شديم و كوه رو دور زديم و وارد اردوگاه شديم. حالا ديگه ساعت حدود هفت و نيم صبح بود يكي از مربي ها اومد و خسته نباشيد گفت و ما رفتيم توي چادرمون كه صبحانه بخوريم. سفره رو كه انداختيم همون مربي اومد و گفت بچه ها بيائيد داخل ميدون صبحگاه كار دارم باهاتون . خواستيم سفره رو جمع كنيم گفت نه جمع نكنيد الان برميگرديد و صبحانتون رو ميخوريد.

خلاصه جمع شديم توي ميدون صبحگاه بعد از كلي از جلو نظام و به چپ چپ ؛ به راست راست و بشين و پا شو گفت ما به اختيار خودتون گذاشتيم كه بريد راهپيمائي ولي شما …..

بچه ها به هم نگاه ميكردند و به هم غر ميزدند و هركسي گردن ديگري مينداخت كه تقصير تو بود و اون ميگفت تقصير فلاني و بود و حق هم اين بود كه همه مقصر بودند .

مربي يه پرچم به يكي از بچه ها داد و با دست دورترين قله رو نشون داد و گفت : همه با هم بريد و پرچم ايران رو بر فراز اون قله برافراشته كنيد و برگرديد صبحانه تون رو بخوريد.

از اينجا من با دوربين كنترل ميكنم همه بايد از كوه بالا بريد ؛ راه افتاديم و هي قر و لند كرديم و از كوه بالا رفتيم . پرچم رو زديم و برگشتيم و به جاي صبحانه نهار رو ميل كرديم.

ياد باد آن روزگاران ؛ ياد باد

منبع : وبلاگ سنگرنشينان ارتفاعات دوپازا

 نظر دهید »

شهید محمدرضا قوام(شهید ارتفاعات دوپازا)

19 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

يكي از اون روزها پدر و مادر من اومده بودند براي ملاقات و مقداري ميوه و خوراكي هم براي من اورده بودند

شهید محمدرضا قوام جوانی بلند قامت و خوش چهره بود ؛ با خونگرميش ادم رو جذب میکرد.مثل همه ي رزمنده ها شاداب ؛ شوخ و دوست داشتني بود.

بخاطر قدو قامتش هميشه موردتوجه فرماندهان و مسئولين پادگان و بعدا” فرماندهان در جبهه بود و براي كارهاي مهمتر از اون شهيد بزرگوار كمك ميگرفتند.

مثلا وقتي كه از عقبه ي لشگر قرار بود كه به خط مقدم بريم شهيد قوام و چندتا از بچه هاي ديگه رو زودتر بردند براي تحويل گرفتن خط و شناسائي منطقه و توي خط هم پاسبخش بود.

خاطره ي جالبي كه از شهيد قوام دارم بر ميگرده به پادگان :

بستگان بچه ها وقتي براي ملاقات ميومدند ؛ كنار در دژباني مي نشستند و بچه ها روميديدند؛ روبروي دژباني پادگان يه ساختمون بود كه بچه هائي كه اونروز ملاقات نداشتند پشت ديوار اون ساختمون مخفي ميشدند و منتظر عمليات.

يكي از اون روزها پدر و مادر من اومده بودند براي ملاقات و مقداري ميوه و خوراكي هم براي من اورده بودند . درحالي كه داشتيم با مادرم و مرحوم پدرم حرف ميزديم شهيد قوام از كنار ما رد شد و به پدر و مادرم سلام داد مرحوم بابا بهش تعارف كرد كه بفرما عزيزم ؛ شهيد قوام هم با لبخند ( آميخته با شيطنت) گفت : ممنون بعدا خدمتشون ميرسيم .

بعدازپايان ساعت ملاقات وقتي كه ميخواستيم بريم به سمت آسايشگاه بايد از ساختموني كه تعريف كردم رد ميشديم و من هم ناگزير با اينكه ميدونستم ميخواد چي بشه رفتم ؛ در حالي كه دوتا كيسه پلاستيكي ميوه و خوراكي دستم بود كه يهو چندتا از بچه ها كه يكيشون شهيد قوام بود ريختند سرم و ميوه ها پخش شد و بچه ها ميوه ها رو خوردند .

اين رسم بود كه بمونيم پشت ديوار و بزنيم تو گوش ميوه و خوراكي بچه ها ؛ يه چيزي بود شبيه همون جشن پتو و شوخي هاي ديگه. بعدا كه به پدرم گفتم اونروز كه شهيد قوام گفت خدمت اقا رسول ميرسيم چه بلائي سرم اوردند كلي خنديد …

یاد و خاطره اش را در سینه ام گرامی میدارم

شهید محمدرضا قوام نفر اول از سمت راست اسفندماه 1366

منبع : وبلاگ سنگرنشينان ارتفاعات دوپازا

 نظر دهید »

خاطرات بارانی یک مادر شهید

19 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

در شهر که قدم می‌زنی حال و هوای تازه‌ای پیدا می‌کنی.این را بیشتر تهرانی‌ها می‌گویند؛به خصوص آنهایی که دلسوخته‌تر هستند،دلسوخته‌هایی که یادگار دوران دفاع‌مقدس را با خود حمل می‌کنند و سینه‌ای پر از خاطره و عشق دارند.

این روزها نقش عشق بر سینه شهر خودنمایی بیشتری دارد و سر هر کوچه می توان نگاه شهیدی را بر اعمال خود نظاره گر بود.

مادران شهید این روزها عکس فرزندانشان را تنها در آلبوم خانه نگهداری نمی کنند بلکه هر روز که از منزل خارج می شوند به شهیدشان سلام می کنند.

جوانی می گفت: من هر روز که از خانه خارج می شوم به شهیدی که عکسش را می بینم قول می دهم تا برگشتنم به خانه، شرمنده اش نشوم.

اما مادر شهیدی هم هست که با دیدن عکس شهیدش بر سرکوچه خاطراتش بارانی می شود. او هنوز یاد جوانش که حتی فرصت نشد دخترش را بعد از تولد ببیند در ذهن دارد و اشک را گریزی برای پوشاندن غمش باقی نمی گذارد.

او اما غصه دار نیست که غمش،غم عاشقی است و عاشقی نعمتی نیست که به هر کسی بدهند. او می گوید: من خودم فرزندم را راهی جبهه کردم و او عزیزتر از علی اکبر حسین (ع) نبود.

این روزها عکس شهدا بر سر تمام کوچه ها نصب شده است.

به گفته دکتر پیرهادی رئیس سازمان بسیج شهرداری تهران 36 هزار عکس شهید بر سر کوچه ها نصب شده است.

وی افزود: ترویج گفتمان دفاع مقدس وظیفه ای همگانی است و می بایست نهادینه شود.هر فرد یا نهادی براساس وظایف خود باید در این زمینه کارکرد داشته باشد و اگر بخواهیم کارکرد بسیج را در این زمینه بررسی کنیم،باید بگوییم این نهاد مردمی و انقلابی باید سهم بیشتری در این راستا داشته باشد. نتیجه این کارکردها زنده نگه داشتن باورهایی است که هزاران نفر برای حفظ این باورها جان خود را نثار کرده اند؛بنابراین حفظ یاد،نام و اندیشه های شهدا در راستای حفظ گفتمان دفاع مقدس لازم است.

وی اظهار کرد:نباید تصور کرد مقوله ایثار و شهادت تنها در زمان جنگ تحمیلی کاربرد داشت بلکه بنابر مقتضیات و هر زمانی کارکردهایی دارد. از سوی دیگر، قانون نیز ظرفیت های لازم را برای نهادینه کردن گفتمان دفاع مقدس پیش بینی کرده است. موفقیت به کارگیری ظرفیت های قانونی نیز در این راستا، در گرو تقویت روش ها است.(ایسنا)

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 379
  • 380
  • 381
  • ...
  • 382
  • ...
  • 383
  • 384
  • 385
  • ...
  • 386
  • ...
  • 387
  • 388
  • 389
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک

آمار

  • امروز: 2098
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت نامه شهید مدافع حرم, علیرضا مرادی (5.00)
  • وصیت نامه شهید فلك ژاپنی (5.00)
  • وصیت‌نامه شهید محمدحسین ذوالفقاری (5.00)
  • عرفه برشما مبارک (5.00)
  • مجروحانی که حرمت روزه‌داری را حفظ می‌کردند (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس