اسیری که عراقیها از ترس رهایش کردند
به نام خدا
در طی عملیات والفجر4 با توجه به یک جراحت سطحی به بیمارستان شهید دکتر رادمنش (یکی از بیمارستان های صحرایی مجهز در نزدیک ترین فاصله به خط مقدم منطقه عملیاتی والفجر4) منتقل شدم آنجا مجروحی را دیدم به نام “احمد یزدانی” حال چندان خوبی نداشت جراحاتش به حدی زیاد بود که عفونت کرده و…
در طی عملیات والفجر4 با توجه به یک جراحت سطحی به بیمارستان شهید دکتر رادمنش (یکی از بیمارستان های صحرایی مجهز در نزدیک ترین فاصله به خط مقدم منطقه عملیاتی والفجر4) منتقل شدم آنجا مجروحی را دیدم به نام “احمد یزدانی” حال چندان خوبی نداشت جراحاتش به حدی زیاد بود که عفونت کرده و مقدار زیادی کرم بر روی جراحاتش حرکت می کرد. خیلی ناراحت شدم سعی کردم با او کمی صحبت کنم . از نحوه مجروحیتش شروع کردم ، می گفت : در روز اول عملیات بعد از اولین پاتک عراقی ها من و چند تا از همرزمانم در حالی که مجروح شده بودیم به اسارت نیروهای بعثی عراق در آمدیم و روز گذشته بعد از 7روز در ادامه مرحله دوم عملیات والفجر4 و در نتیجه پیش روی رزمندگان اسلام آزاد شدم. می گفت : در تمام مدتی که اسیر بودیم با وجود اینکه جراحات ما شدید بود ولی عراقی ها نه تنها ما را به پشت جبهه منتقل نمی کردند و دارویی بر زخم هایمان نمی گذاشتند بلکه به جای دادن آب و غذا با مشت و لگد مدام ما را شکنجه می کردند و آن قدر ما را می زدند که شاهد شهادت سایر همرزمانم بودم آن لحظه درد ناک را هرگز فراموش نمی کنم.
با تعجب پرسیدم تو چطور از دست بعثی ها آزاد شدی؟
- مزدوران عراقی که من در دست آن ها اسیر بودم به محض شنیدن صدای تکبیر رزمندگان اسلام پا به فرار گذاشتند و من که هیچ امیدی به زنده ماندن نداشتم دوباره به ادامه حیات امیدوار شدم و لحظاتی بعد خود را در آغوش برادران همرزم که در حال پیش روی بودند یافتم .
تاسف خوردم از اینکه که جوانان مظلوم ما زیر دست بعثی ها به بدترین نحو شکنجه می شوند.
دوستی داشتم که در عملیات والفجر4 به عنوان خبرنگار اعزام شده بود . او با اسرای عراقی به گفت و گو نشسته و آنها از رفتار خوب و انسان دوستانه رزمندگان ایرانی برایش گفته بودند :
- ستوان یکم جیاد لاجی حسین از استان السماوه که در مرحله دوم عملیات والفجر4 به اسارت رزمندگان ایران در آمده بود، می گفت: قبل از اینکه اسیر بشوم فکر می کردم که رزمندگان اسلام رفتار خشونت باری را خواهند داشت و ما را مورد ضرب و شتم قرار می دهند چون رسانه های گروهی عراق این گونه تفکر را با تبلیغات خود به ما تلقین کرده بود ولی هنگامی که به اسارت نیروهای اسلام در آمدم آن ها با آغوشی گرم همانند برادران خود از ما استقبال کردند به طوریکه ما به هیچ وجه این گونه رفتار اسلامی و انسانی را نداشتیم .
در تمام مدتی که اسیر بودیم با وجود اینکه جراحات ما شدید بود ولی عراقی ها نه تنها ما را به پشت جبهه منتقل نمی کردند و دارویی بر زخم هایمان نمی گذاشتند بلکه به جای دادن آب و غذا با مشت و لگد مدام ما را شکنجه می کردند و آن قدر ما را می زدند که شاهد شهادت سایر همرزمانم بودم
جیاد لاجی حسین روحیه نیروهای بعث را قبل و هنگام عملیات والفجر 4 چنین توصیف می کند: روحیه سربازان ما خیلی پایین بود و خسته و نا امید بودند زیرا هم هدف و انگیزه ای در این جنگ برای خود نمی دیدند و هم به خاطر اینکه مدت ها در حالت آماده باش بوده و خسته شده بودند .
*****
- سروان توفیق از گردان دوم تیپ 605 از اهالی بصره می گفت : بعد از اسارت قوای اسلام ما را به گرمی در آغوش گرفته و به ما آب و غذا دادند و ما اصلا توقع چنین رفتاری را نداشتیم زیرا رژیم بعث عراق همیشه در بین نظامیان تبلیغ می کند که ایرانی ها با اسرا با خشونت رفتار می کنند. من شخصا خوشحالم که در ایران اسلامی به سر می برم .
*****
اسیری که عراقیها از ترس رهایش کردند
- گروهبان دوم جاسم ایدام از بصره که در منطقه گرمک به دست پرتوان رزمندگان اسلام اسیر شده بود چنین می گفت :
در این عملیات قوای اسلام حملات گسترده ای را علیه نیروهای ما آغاز نمود و ما نتوانستیم در مقابل آن ها کوچکترین مقاومتی بکنیم زیرا رزمندگان اسلام از روحیه بسیار بالایی که حاکی از ایمان قوی آن ها بود برخوردار بودندو برخلاف ما می دانستند برای چه هدفی می جنگند ، در مدت کمی ما را محاصره کردند فرماندهان فرمان عقب نشینی دادند ولی ما که خود را در محاصره می دیدیم شب را در سنگر مانده و روز خودمان را تسلیم رزمندگان اسلام کردیم زیرا می دانستیم در صورت عقب نشینی به دست نیروهای خودی تیرباران می شویم .
*****
-یکی دیگر از اسرا در مورد روحیه رزمندگان اسلام چنین می گفت :
روحیه رزمندگان اسلام بسیار عالی است چون آن ها داوطلبانه به جبهه ها می آیند و آماده عبو از میادین مین هستند و با نیروی الهی به پیش می روند و من ناگهان با جوانانی روبرو می شدم که چنین از شجاعت و روحیه بالایی برخوردار بودند.
وی می گفت : فرماندهان ما که ما را به ایستادگی در برابر نیروهای اسلام دعوت می کردند به هنگام حمله لشکریان اسلام از آنها خبری نبود و فرار را بر قرار ترجیح می دادند.
*****
-گروهبان سوم حسین طعمه اسماعیل گفت : این ادعاهای استعمار در رابطه با اینکه نیروهای اسلام با اسرای عراقی رفتار ناشایستی دارند به هیچ وجه صحت ندارد و رفتار برادرانه و انسانی و اسلامی برادران ایرانی ما را به شگفتی واداشته و اصلا انتظار چنین برخوردی را از آن ها نداشتیم .
ولی هنگامی که به اسارت نیروهای اسلام در آمدم آن ها با آغوشی گرم همانند برادران خود از ما استقبال کردد به طوریکه ما به هیچ وجه این گونه رفتار اسلامی و انسانی را نداشتیم
معرفی عملیات والفجر4 :
عملیات والفجر 4 در سه مرحله از روز 27 مهرماه 1362 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالی سلیمانیه و پنجوین انجام شد . حمله ساعت 24 و با رمز یا الله … یا الله … یا الله در منطقه ای به وسعت صدها کیلومتر مربع آغاز شد . نیروها در دو محور بانه و بلندی های لری ، گرمک ، کنگرک و در محور مریوان و بلندی های پنجوین به نام زله ، مارو و خلوزه به پیشروی پرداختند .
در مرحله دوم پس از گذشت دو روز از مرحله نخست ، بلندی های سورن و کانی مانگا و چندین نقطه دیگر آزاد شد ، اما بر اثر پاتک های دشمن روی قله های کانی مانگا ، برخی از مناطق دست به دست شد و نهایتا در اشغال دشمن باقی ماند .
مرحله سوم عملیات روز 2 آبان ماه 1362 به اجرا درآمد . سپاه پاسداران تنها با 25 گردان وارد عمل شد و در مجموع 1000 کیلومتر مربع شامل 300 کیلومتر مربع از اراضی ایران و 700 کیلومتر مربع از اراضی عراق آزاد شد و معابر نفوذی گروهک های نفوذی ضد انقلاب به داخل ایران در دره شیلر مسدود گردید . دستاورد دیگر این عملیات خارج ساختن شهر مریوان از زیر دید و تیر دشمن و فراهم سازی مقدمات عملیات بعدی در استان سلیمانیه عراق بود .
عملیات والفجر 4 در سه مرحله از روز 27 مهرماه 1362 به مدت 33 روز در منطقه جبهه شمالی سلیمانیه و پنجوین انجام شد . حمله ساعت 24 و با رمز یا الله … یا الله … یا الله در منطقه ای به وسعت صدها کیلومتر مربع آغاز شد
تلفات دشمن :
با انجام این عملیات 200 تن از رزمندگان اسلام از اسارت افراد ضد انقلاب بیرون آمدند . ارتش عراق در طول این عملیات 10 فروند هواپیما ، یک فروند هلیکوپتر ، بیش از 90 دستگاه تانک و نفربر زرهی ، 200 دستگاه خودرو و انبوهی از سلاح و مهمات خود را از دست داد و 5 دستگاه تانک و نفربر ، 10 دستگاه لودر و بولدوزر ، 200 دستگاه خودرو سبک و سنگین ، 20 قبضه سلاح ضد هوایی سام 7 ، مقداری وسایل مخابراتی ، مهمات و سلاح های سبک و سنگین از دشمن به غنیمت نیروهای ایرانی در آمد.
در این عملیات سردار علی رضاییان فرمانده قرارگاه مقدم حمزه سدالشهدا در منطقه به شهادت رسید .