فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

آرزو دارم که خداوند مرا شهید کند

08 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

خاطراتی از روزهای دفاع مقدس از زبان یک رزمنده
آخرین ساعات دهم تیرماه سال 1366چند ارتفاع مهم در حوالی روستای «میرگه نقشینه» سقّـز به تصرّف یک گروهان از نیروهای ضد انقلاب وابسته به شاخه نظامی حزب دموکرات در آمده بود. گردان‌های ضربت جندالله و حضرت رسول(ص) سپاه سقز و همچنین تعدادی از نیروهای ژاندارمری[1] نیز در منطقه مورد نظر با نیروهای دشمن درگیر و عدّه‌ای هم به دست آنها اسیر و شهید شده بودند. آن موقع، فرماندهی گردان جندالله سپاه سقز را برادر «رادان»[2] بر عهده داشت. به دنبال این ماجرا، گردان جندالله سپاه بانه که به گردان همیشه پیروز معروف بود مأموریت یافت تا برای پیشتیبانی از نیروهای سقّز به محل درگیری اعزام شود. صبح روز یازدهم تیرماه 65 آماده حرکت شدیم و هنوز حرکت نکرده بودیم که فرمانده عملیات سپاه بانه[3] که چند ساعتی قبل از ما در منطقه حضور یافته بود بوسیله بی‌سیم از من خواست تا «سیّد عمر عزیزی قای‌بُردی »[4] را که یکی از پیشمرگان مسلمان مخلص و جان برکف بانه بود برای شرکت در این عملیات همراه خود ببرم. من هم اطاعت امر کرده، پس از اینکه نیروهای گردان را به سمت محل درگیری گُسیل داشتم بلافاصله به دنبال کاک عمر رفته و به او گفتم که موضوع از چه قرار است و … سیّد عمر استقبال کرد و خیلی خوشحال شد و گفت: «بسیار خوب. می‌آیم. فقط چند لحظه‌ای اجازه بدهید که آماده شوم.» رفتم داخل و منتظر شدم تا سیّد عمر آماده شود. به سیّد عمر گفتم: «سیّد! چی‌کار داری می‌کنی؟!» گفت: «وضو می گیرم نماز بخوانم» دیدم حالتش با گذشته خیلی فرق دارد. به قول دوستان بسیجی ، این بار نـور بالا می‌زند. سیّد گفت: «برادر دشتـی! آرزو دارم که خداوند مرا شهید کند بلکه بدین‌طریق از بار گناهانم کاسته شود و بتوانم دینم را برای اسلام و وطنم ادا کنم.» سپس حرکت خود را به سمت پایگاه روستای «میرگه نقشینه» که در نزدیکی محل درگیری بود آغاز نمودیم. در پایگاه میرگه نقشینه، بچّه‌های ژاندارمری مستقر بودند. نیروهای گردان جندالله را که در قالب سه گروهان به منطقه برده بودیم به صورت آماده در چند نقطه امن مستقر کردیم. ابتدا فقط ده ـ دوازده نفر از ما به بالای یکی از ارتفاعات رفتیم. آن جا، برادران: حاج حسن رستگار پناه[5]، مجید مشایخی[6] و فرهاد در حال بررسی موقعیّت و اوضاع منطقه بودند. برادر فرهاد با اشاره به چند ارتفاع گفت: «همه این ارتفاعات به تصرّف نیروهای دموکرات در آمده است!» من به ایشان عرض کردم: «اگر اجازه بفرمایید ما می‌توانیم با همین ده ـ دوازده نفر که اکنون نزد شما هستیم، یکی از این بلندی‌ها را که خیلی به اطراف خود اشرافیّت دارد از دست دشمن بگیریم.» برادر فرهاد گفت: « فکر نمی‌کنم این کار با این عدّه‌ی کم امکان‌پذیر باشد!» عرض کردم: «مگر در احادیث و روایات نیامده که یک نفر از ما به بیش از ده نفر و بلکه صد نفر از نیروهای دشمن غالب هستیم؟» ـ ما ان‌شاءالله ارتفاع را از چنگ دشمن پس می‌گیریم. تا جایی که ذهنم یاری می‌کند چند تن از آن ده ـ دوازده نفر عبارت بودند از: من، سیّد عمر عزیزی قای‌بُردی، اسفندیار، خوشدامن اهل لنگرود، سیّد که یکی از رزمندگان جوان همدان و تک فرزند خانواده بود. این برادر رزمنده ـ سیّد ـ یک روز قبل از حرکت، مأموریتش به پایان رسیده بود و قصد داشت به همدان باز گردد ولی با این وجود، به خاطر همین عملیات، مُصرّانه همراه ما آمده بود. به این برادر رزمنده گفتم: «سیّـد جـان! مگر تو پایان مأموریت نگرفته بودی؟!» گفت: «چـرا، گرفته‌ام!» پرسیدم : «مگر قرار نبود به شهر و خانه خود برگردی؟! تو تک فرزند خانواده‌ای، بهتر است برگردی به آغوش خانواده‌ات.» پاسخ داد : «من تا در این عملیات شرکت نکنم به خانه باز نمی‌گردم… ان‌شاء‌لله بعد از عملیات بر می‌گردم.» بالأخره با کسب دستور، ما چند نفر در سه گروه سه نفره به عنوان پیشقراولان نیروهای مهاجم، حرکت به نوک کوه را آغاز نمودیم. من از جناح راست به بالای ارتفاع می‌کشیدم که ناگهان متوجّه سه نفر از نیروهای ضد انقلاب شدم که از شیاری به دنبال ما می‌آمدند. قبل از اینکه حرکتی از جانب آنان صورت بگیرد رگباری از گلوله را به سوی آنها سرازیر نمودم که دو تن درجا به هلاکت رسیده و سوّمی با بدن مجروح متواری شد.

یکی از بچّه‌ها را گرفته و با بی‌سیم به فرمانده گروهان ویژه‌ی گردان گفتم که با شلّیک اوّلین موشک، تکبیر گویان، صُعود به قلّه‌ی کوه را آغاز کنند. به محض این که اوّلین موشک آر. پی. جی را به سمت مواضع دشمن شلّیک نمودم به یاری خدا بچّه‌های گروهان ویژه هم با سرعتی فوق‌العاده، خود را به بالای کوه کشیده، با نیروهای دشمن به نبرد پرداختند. درگیری تا مدتی به طول انجامید ولی بچّه‌ها با استفاده از اصل غافلگیری موفق شدند در کمترین زمان ممکن، مواضع دشمن را منهدم ساخته و ارتفاع را از دست آنها خارج کنند

اسلحه آر. پی. جی یکی از بچّه‌ها را گرفته و با بی‌سیم به فرمانده گروهان ویژه‌ی گردان گفتم که با شلّیک اوّلین موشک، تکبیر گویان، صُعود به قلّه‌ی کوه را آغاز کنند. به محض این که اوّلین موشک آر. پی. جی را به سمت مواضع دشمن شلّیک نمودم به یاری خدا بچّه‌های گروهان ویژه هم با سرعتی فوق‌العاده، خود را به بالای کوه کشیده، با نیروهای دشمن به نبرد پرداختند. درگیری تا مدتی به طول انجامید ولی بچّه‌ها با استفاده از اصل غافلگیری موفق شدند در کمترین زمان ممکن، مواضع دشمن را منهدم ساخته و ارتفاع را از دست آنها خارج کنند. لحظاتی بعد، نیروهای خصم چون عرصه را برای خود تنگ و آشفته دیدند با تحمّل تلفات جانی و خساراتی سنگین، ناگزیر فرار را بر قرار ترجیح دادند. سپس طبق دستور فرماندهان حاضر در منطقه، بقیه گردان‌ها و یگان‌ها نیز وارد عمل شده و چهار الی پنج ارتفاع باقی مانده را که در چنگال نیروهای ضد انقلاب بود مورد هجوم خود قرار دادند. بالأخره به لطف خدا همه‌ی ارتفاعات منطقه، کاملاً تحت کنترل رزمندگان و پیشمرگان کُرد مسلمان در آمد. در آزادسازی این ارتفاعات، چند تن از همرزمان غیور نیز به فوز عظیم شهادت دست یافتند که در میان پیکرهای مطهّر و به خون نشسته‌ی آنان، چهره‌ی پیشمرگ مسلمان «کاک عمر عزیزی» و آن «سیّد بسیجی اهل همدان» هم می‌درخشید. آری! دعای کاک عمر خیلی زود مستجاب شده بود. او مشتاقانه و مخلصانه در این عملیات ایفای نقش کرد و مردانه جنگید و سرانجام نیز با نوشیدن شهد گوارای شهادت به حیات ابدی دست یافت. آن سیّد جوان و رزمنده همدانی هم با آن که تکلیفش را با حضور چند ماهه‌ی خود در جبهه ادا کرده و حتّی گواهی تسویه حساب و پایان مأموریت خود را هم در جیب داشت، عاشقانه در این عملیات حماسه آفرید و پس از نبردی سنگین و رویارو با دشمنان اسلام و میهن، با دریافت مدال شجاعت و شهادت از دست حضرت حقّ، به «پایان مأموریت» دست یافت.

پی نوشت‌ها:

[1]ـ ژاندارمری: یک نیروی نظامی بود که در سال 1290 به درخواست دولت ایران توسط سوئدی‌ها در کشور به وجود آمد. ژاندارمری مسئول امور انتظامی و امنیت راه‌ها و اماکن بیرون شهری بود. این نیرو از اواخر سال 1369 شمسی با تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید مقام معظّم رهبری و فرماندهی کل قوا با شهربانی و کمیته‌های انقلاب اسلامی، ادغام و از اوایل دهه 70 سازمانی تحت عنوان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی تشکیل و عملاً جایگزین آنها شد.

[2]ـ سردار احمدرضا رادان: عضو سپاه پاسداران در زمان جنگ و جانشین فعلی فرماندهی نیروی انتظامی کشور.

[3]ـ فرهاد آذر ارجمند.

[4]ـ سیّد عمر عزیزی قای‌بُردی: اهل روستای «قای‌بُرد» بانه بود که بعد از انقلاب اسلامی در حدود 3 الی 4 سال با حزب دموکرات کردستان همکاری داشت ولی با شناخت عمیقی که از ماهیّت اصلی و تروریستی این حزب ضد انقلاب پیدا کرد خود را از صف آن جدا و به عضویت سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان سپاه در آمد. او بعد از آن در دفاع از اسلام و میهن خود، مردانه با عناصر خود فروخته ضد انقلاب جنگید و سرانجام نیز در مورخه 12/4/1366 به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت دست یافت.

[5]ـ حاج حسن رستگار پناه: فرمانده وقت سپاه پاسداران کردستان.

[6]ـ مجید مشایخی: فرمانده وقت عملیات سپاه پاسداران کردستان.

 نظر دهید »

هیچگاه از مرگ نترسیدم

08 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

احمد سوداگر دوازده بار تا شهادت رفت و با تنی که ستاره باران زخم ها بود بار ها از جبهه بازگشت و دیگر بار عاشقانه تر و شورانگیز تر ، جان مجروح خویش را به صحنه کشاند. او پیش از خویش پایش را به بهشت فرستاده بود.
نام احمد سوداگر با ایمان و ولایت پذیری عجین شده است . او که از دوران جوانی خود را وقف انقلاب کرد و با آغاز جنگ تحمیلی به دفاع از ایران اسلامی برخاست وبه همراه نیروهای ارتش جهت مقابله با تجاوز دشمن به منطقه دشت آزادگان عزیمت نمود. سپس در منطقه کرخه حضور یافت و با تفنگ 106 به همراه دیگر همرزمانش مانع عبور لشکر دشمن از پل کرخه برای تصرف دزفول گردید که در این مأموریت تعداد قابل توجهی از تانک.های متجاوزین را شخصا به آتش کشید.

برادر احمد سوداگر از همان ابتدا در جنگ، کار اطلاعاتی را انتخاب کرد تا اینکه در سال 1359 در منطقه کرخه زخمی و قسمتی از پای چپ وی قطع گردید. بعد از دوران نقاهت در عملیات فتح.المبین حضور یافت و به عنوان مسئول اطلاعات لشکر قدس مشغول به خدمت گردید.

او در ادامه عملیات.های پیروزمند بیت المقدس و رمضان نقش مۆثری در مأموریت های تیپ 7 ولیعصر (عج) داشت تا اینکه به مسئولیت اطلاعات قرارگاه لشکری قدس منصوب گردید. در سال 1362 دوره فرماندهی و ستاد را در ارتش طی نمود. هوش و ذکاوت برجسته و قدرت تحلیل فوق العاده و منطقی او نسبت به مسائل نظامی باعث گردید به معاونت اطلاعات قرارگاه کربلا منصوب گرددو در عملیات ظفرمند والفجر 8 مسئولیت خطیر اطلاعات این عملیات را در منطقه خرمشهر بعهده داشت.

رشادت های بی.نظیر وی در عملیات فتح فاو سبب گردید تا در ابتدای سال 1365 در تشکیل قرارگاه عملیاتی قدس مشارکت داشته و مسئول اطلاعات این قرارگاه شد. حضور سردار سوداگر در جبهه.ها همراه با پدر و برادرانش بود تا در عملیات کربلای 5 یکی از برادرانش به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

مرحوم احمد سوداگر تا پایان دوران دفاع مقدس در این مسئولیت خطیر و حساس در جبهه.ها فعال بود و تا یک سال بعد از جنگ نیز برای تثبیت موقعیت پدافندی جبهه.ها و دفاع در مقابل تجاوزات احتمالی دشمن در مسئولیت جانشین فرماندهی قرارگاه عملیاتی قدس در جبهه حضور داشت.

مرحوم احمد سوداگر تا پایان دوران دفاع مقدس در این مسئولیت خطیر و حساس در جبهه ها فعال بود و تا یک سال بعد از جنگ نیز برای تثبیت موقعیت پدافندی جبهه ها و دفاع در مقابل تجاوزات احتمالی دشمن در مسئولیت جانشین فرماندهی قرارگاه عملیاتی قدس در جبهه حضور داشت .

بعد از دوران دفاع مقدس این دلاور خطه.های نبرد در مسئولیت.های جانشینی فرماندهی لشکر 7 ولیعصر (عج) و نیز فرماندهی لشکرهای 8 نجف اشرف، 25 کربلا و 27 محمد رسول.الله (ص) و معاونت اطلاعات نیروی زمینی سپاه اشتغال داشت.

وی برای آشنایی نسل.های جدید و آینده با علوم و معارف دفاع مقدس در سال 1385 اقدام به تأسیس پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس نمود و با پیگیری.های مجدانه خود موفق شد علاوه بر نهادینه کردن مسائل دفاع مقدس به عنوان یک مبحث علمی و پژوهشی در دانشگاه.های کشور، دو واحد درس آشنایی با دفاع مقدس را برای دوره.های کارشناسی دانشگاه.های دولتی و آزاد اسلامی را به تصویب برساند که طی 3 سال اخیر بیش از 200 هزار نفر از دانشجویان این دروس را گذرانده.اند.

وی به گواهی فرماندهان و همرزمانش نابغه اطلاعاتی و نظامی دفاع مقدس و کشور بود. بسیار در آرزوی شهادت به سر می.برد تا اینکه پس از سال.ها مجاهدت بر اثر تألمات ناشی از جراحات متعدد در دفاع مقدس با 55 درصد جانبازی در 21 بهمن 1390 و در آستانه بیست و ششمین سالگرد عملیات والفجر 8 دار فانی را وداع گفت و به خیل یاران شهیدش در ملکوت اعلی پیوست.

 نظر دهید »

زخمهای جنگ همچنان باقی است

08 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

روزگاری گمان می كردیم خرمشهر را خاك نامیدن اهانت به ایمان است و سرزمین تصور كردن جسارت به ایثار ، روزگاری خرمشهر عصاره وحدت كشورمان بود و آزادیش احیای غرور جوانانمان ، اما حال از خرمشهر 1360 و صدای خنده جوانانش چیزی جز نخلهای سربریده و آوارهایی كه با گذشت بیش از 16 سال از جنگ همچنان به مردم دهن كنجی می كند باقی نمانده است.
خرمشهر ، شهر عشق و ایثار و شهادت ، مقر عاشقانی است كه هر سال به بهانه های مختلف سری به جایگاه شهادت می زنند و عشق را برای چندمین بار به تفسیر می كشند ، عشقی كه با خون شهدایی همچون بهنام محمدی ، محمد جهان آرا ، بهروز مرادی و هزاران شهید دیگر جان گرفته است.این روزها هر چند كه به ظاهر نام و یاد خرمشهر را همه - از مردم عادی گرفته تا مسوولین - بر زبان می آورند و رشادت جوانان آن را گرامی می دارند اما از این شهر در روزهای عادی صدایی جز محرومیت بلند نمی شود.بر اساس آمار ارایه شده در حال حاضر بیش از نیمی از مردم خرمشهر زیر خط فقر و 45 درصد آنها نیز تحت پوشش كمیته امداد ، بهزیستی و كمك های هلال احمر قرار دارند و نرخ رشد بیكاری این شهر 27 درصد اعلام شده در حالیكه به طور میانگین این رقم در كشور حدود 15 تا 17 درصد است. به گفته حویزاوی ، شهردار خرمشهر بیش از 40 درصد از زمینهای این شهر متروك و بین 25 تا 27 درصد از بافت شهری خرمشهر فرسوده است ، ضمن اینكه اعتبارات اختصاص یافته به این شهر نه تنها پاسخگوی نیاز مردم نیست چه بسا كمتر از سایر شهرهای كشور است.خرابه های جنگ هنوز بازسازی نشده است یكی از جوانان خرمشهر در گفتگو با خبرنگار فارس با تاكید بر اینكه چندی پیش مسوولان اعلام كردند كه 28 هزار نفر از جوانان خرمشهر بیكار هستند ، می گوید : مردم خرمشهر از حداقل امكانات محروم هستند ، آب آشامیدنی سالم ندارند ، جوانان هیچ تفریحگاهی ندارند ضمن اینكه خرابه های جنگ هنوز در شهر وجود دارد و مسوولان برای زیبا سازی خرمشهر اقدامی انجام نمی دهند.زنی می گوید : قیمت های خرمشهر بسیار بالاست ، عید كه تهران سفر كرده بودیم می دیدم كه بین قیمت مرغ در تهران و قیمت مرغ در خرمشهر بیش از 500 تومان اختلاف وجود دارد ، ضمن اینكه خرمشهر از نظر امكانات رفاهی و بهداشتی از حداقل ها نیز محروم است.دختر دانش آموزی می گوید : هر چند كه هنوز بر دیوارهای شهر ما جای گلوله وجود دارد اما از نظر فرهنگی بسیاری از جوانان شهر از دفاع مقدس و شهدای شهر اطلاع چندانی ندارند و چیزی نمی دانند.یك جوان خرمشهری می گوید : مردم خرمشهر در زمان جنگ جنگیدند و كم نگذاشتند ، ضمن اینكه در عرصه بازسازی نیز هرچه داشتند را نثار شهرشان كردند و پرونده این مردم پرونده قابل دفاعی است اما پرورنده مسوولان به هیچ وجه قابل دفاع نیست ، چرا كه آنطور كه باید و شاید حق این مردم را ادا نمی كنند ، ما در شهر زندگی می كنیم اما هنوز از حداقل امكانات رفاهی شهر كه آب و برق است محرومیم ، آب خرمشهر آلوده است و برق نیز به دلایل مختلف در ساعات طولانی قطع می شود و مردم را در گرمای بیش از 50 درجه نگه می دارد.وی می افزاید : فضاهای سبز و مراكز تفریحی خرمشهر بسیار كم و محدود است و جوانان تفریحگاهی برای سپری اوقات فراغت ندارند.یك جانباز 70 درصد می گوید : هر سال در سالروز آزادی خرمشهر سمینار برپا كرده، سخنرانی می‌كنند و … اما سوم خرداد كه تمام می شود هر كسی به دنبال كار خودش می‌رود ومشكلات مردم خرمشهر همچنان باقی می‌ماند محمد علی نورانی می افزاید : امروز مزار قهرمانان بزرگی كه در 45 روز مقاومت خرمشهر بودند، معلوم نیست و این خیلی دردناك است.

خرمشهر مانند یك سكوی بتونی شده است كه هیچ آثاری از گلزار شهداء در آن مشاهده نمی‌شود.صدیقه زمانی كه در حال حاضر مدیر عامل موسسه بهار خرمشهر است می افزاید: در خصوص شهدای خرمشهر یك اتفاق تاریخی رخ داده است؛

آمدن سنگ قبرها را برداشتند كه بسازند بعضا حتی قبر شهدا را كندند و همانگونه رها كردند. به مزار شهدا بی احترامی می شود همسر شهید عبدالرضا موسوی فرمانده سابق سپاه پاسداران خرمشهر نیز می گوید : مزار شهدای خرمشهر مانند یك سكوی بتونی شده است كه هیچ آثاری از گلزار شهداء در آن مشاهده نمی‌شود.صدیقه زمانی كه در حال حاضر مدیر عامل موسسه بهار خرمشهر است می افزاید: در خصوص شهدای خرمشهر یك اتفاق تاریخی رخ داده است؛ ستاد بازسازی خرمشهر در سالهای پیش برای ایجاد سازه و سقف روی گلزار شهداء به صورت ناشیانه حدود یك متر بتون روی مزار شهداء ریخت و سكوی بتونی و ستونهایی درست كرد كه برای یك سازه خیلی عظیم مفید است ضمن اینكه سقف برزنتی آن هم توسط بادهای گرم و طوفانی خرمشهر از بین رفته است. وی امی افزاید : بتون ریخته شده بر روی مزارها باعث شد كه تمام سنگ مزارها پوشیده شود و خانواده‌های شهدا نتوانند مزار شهیدانشان را پیدا كنند و هركس بر مبنای آنچه در ذهن داشت بر روی بتونها جدولی كشیده است. زمانی امی افزاید: یكی از خانواده‌های شهداء عنوان می‌كند كه در زمان كار همان گروه بازسازی، حتی یك سری از استخوانهای شهدای خرمشهر را از زمین درآورده و دور می‌ریختند. وی امی گوید : خانواده‌های شهداء نسبت به این موضوع معترض هستند چگونه در مناطق عملیاتی دنبال پلاك شهداء و باقی مانده آثار آنها می‌گردند اما به شهدای خرمشهر اینگونه بی احترامی می‌كنند.خانواده های كم درآمد خرمشهر در خرابه‌ها زندگی می‌كنند عضو شورای شهر خرمشهر با تاكید بر اینكه بیش از نیمی از مردم خرمشهر زیر خط فقر قرار دارند ، می گوید : خرمشهر با جمعیت 160 هزار نفری فقط یك سینما دارد در حالیكه قبل از جنگ چندین سینما داشت و جوانان این شهر فقط یك تالار دارند ، ضمن اینكه حتی امكان رجوع به كتابهای مرجع و دانشگاهی نیز در این شهر وجود ندارد.فرحناز رافع با اشاره به اینكه اعتبارات و امكانات موجود جوابگوی مردم خرمشهر نیست ، می افزاید : به دلیل كمبود امكانات درصد قبولی دانش آموزان خرمشهری در دانشگاه ها و مراكز آموزش عالی بسیار محدود است و این مورد نیازمند توجه ویژه است.وی با تاكید بر اینكه دانش آموزان بی بضاعت و زنان بی سرپرست خرمشهری نیازمند توجه ویژه هستند ، می گوید : خرمشهر نیازمند یك مركز مشاوره و ترك اعتیاد است.عضو شورای شهر خرمشهر با اشاره به اینكه اعتباری برای حذف خرابه های ناشی از جنگ وجود ندارد ، می‌افزاید: خرمشهر 8 سال جنگید و در این سالها ضمن اینكه از تكنولوژی ، صنعت و علم عقب بود تمام تاسیسات خود را نیز از دست داد اما مسوولان نه تنها پس از جنگ كاستی ها را جبران نكردند چه بسا حق این مردم را نیز پرداخت نكردند.وی با تاكید بر اینكه برخی خانواده های كم درآمد خرمشهر در خرابه ها و با بیماریهای عجیب و غریب زندگی می كنند ، اظهار می كند : خرمشهر هنوز در بحث راه ها و حمل و نقل مشكل دارد و بسیاری از مناطق و راه های هنوز آسفالت نشده اند.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 130
  • 131
  • 132
  • ...
  • 133
  • ...
  • 134
  • 135
  • 136
  • ...
  • 137
  • ...
  • 138
  • 139
  • 140
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • سيدصالحي
  • صفيه گرجي
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)

آمار

  • امروز: 503
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیتنامه شهید محمد رضا قوس (5.00)
  • وصیت نامه شهید قاسم میر حسینی (5.00)
  • بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر) (5.00)
  • صيت نامه شهيد غلامرضا صالحی (5.00)
  • ماجرای سحری دادن سرهنگ عراقی به اسرای ایرانی در موصل (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس