فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت‌نامه شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده

23 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

خداوند بر ما مقرر داشته كه با كفار و متجاوزین به حریم حكومت اسلامى مبارزه كنیم و آنها را به قتل برسانیم.

بروید به طرف جبهه نور علیه ظلمت با قلبهاى مملو از محبت، قلبهائى كه از هیچ قدرتى ترس ندارند. ( امام خمینى )

مكتبى كه شهادت دارد اسارت ندارد. ( امام خمینى )

بسم الله الرحمن الرحیم

اى كاش جانها داشتیم و بارها براى پیروزى اسلام بر كفر مى‌جنگیدیم.

مادر مهربانم، اسلام احتیاج به خون دارد. از كشته شدن من ناراحت نباشید هر موقع احتیاج به فداكارى داشت پیش قدم باشید.

به نام خداوند بخشنده مهربان با سلام و درود به رهبر كبیر انقلاب اسلامى ایران امام خمینى و سلام به روان پاك شهداى كشور اسلامى ایران بخصوص شهداى این جنگ تحمیلى رژیم بعثى صدام كافر كه از قدرتهاى غرب و شرق تقویت مى‌شود. در اینجا لازم است چند كلمه‌اى را براى دوستان و بازماندگان بنویسم :

خداوند بر ما مقرر داشته كه با كفار و متجاوزین به حریم حكومت اسلامى مبارزه كنیم و آنها را به قتل برسانیم.

در اینجا مسئله‌اى كه وجود دارد این است كه انسان ذاتا آرامش و آسایش را بیشتر ترجیح مى‌دهد تا اینكه خود را درگیر جنگ و خونریزى نماید چرا كه جان و اموال و خانواده‌اش در خطر و نابودى قرار خواهند گرفت و نا آرامى و ضرر و زیان جنگ برایش قابل تحمل نیست اما هنگامى كه مسئله جنگ اسلام با كفر مطرح مى‌شود آنهائى كه ایمان محكم به خدا و روز جزا دارند با همه كراهتى كه از جنگ دارند آماده پیكار و مبارزه و جهاد بر علیه دشمن اسلام مى‌شوند و در وجودشان عشق به پیكار در راه خدا و شهادت جایگزین ترس و وحشت از نقصى اموال و انفسشان مى‌شود و با گذاشتن از جان و اموال و پدر و مادر راهى صحنه پیكار در راه خدا و شهادت مى‌شوند. هنگامى كه خداوند دستور و فرمانى نازل نمایند در آن چیزى جز خیر و صلاح آدمى نیست حتى كشته شدن در راهش كه خود وعده داده است كسانى كه در راه من كشته شوند آنها را به بهشت خود وارد مى‌كنم كه جاى هر كسى نیست و در آنجا غرق در نعمتها و لذتهایشان مى‌كنم و از آرامش جاودانى برخوردارشان خواهم نمود.

و اینكه من بنده گنهكار عازم جبهه جنگ با كفار هستم، مى‌روم تا با دستانم و اسلحه‌ام به یارى خدا قلب دشمن اسلام را از كار بیندازم و اگر خداوند اراده فرمودند و در این راه توفیق شهادت نصیم شد در خون خویش بغلتم و تطهیر شوم. امیدوارم در آن هنگامى كه جان از بدن رها مى‌شود در فكر عوامل دلفریب دنیا نباشم و یگانه اندیشه‌ام جهاد و شهادت در راه خدا باشد.

و اما خواهران و برادران عزیز ایرانى، در این لحظات آخر عمرم كه قلم روى كاغذ مى لغزانم از شما مى‌خواهم كه روحانیت متعهد و مبارز موتور حركت این انقلاب است ولى این حركت الهى است كه هیچ موقع شكست نمى‌خورد، از شما مى‌خواهم پشتیبان روحانیت باشید.

و اما پدر و مادر، برادران، دوستان و قومان، از شما مى‌خواهم براى من گریه نكنید زیرا با این كارتان منافق را خوشحال و روح مرا ناراحت مى‌كنید هر چند مى‌دانم سخت است ولى براى رضاى خدا هر كارى امكان دارد.

در پایان از امت حزب الله مى‌خواهم كه راه شهداى ایران را به رهبرى امام امت ادامه دهند.

والسلام

سید ابراهیم اسماعیل زاده

درباره شهید

نام :سیدابراهیم
نام خانوادگى :اسماعیل‌زاده
نام پدر :سیدمصطفى
تاریخ‌تولد :10/07/1342
تاریخ شهادت :28/08/62
ش.ش :20
محل‌صدورشناسنامه :قائنات

 

 

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید سیدابراهیم علوی

23 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون سوره آل عمران آیه169
گمان نکنید آنان که در راه خداکشته شده اند،مردگانند، بلکه زنده اند ونزد پروردگارشان روزی می خورند
حدیث قدسی:
من طلبنی وجدنی ومن وجدنی عرفنی ومن عرفنی عشقنی ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فعلی دیته
هرکس که مراطلب کند،دریافت مراوهرکس که مرادربیابد مراخواهد شناخت و هرکس مرابشناسد عاشقم خواهد شد،و هرکس عاشقم شودشد، عاشقش خواهم شد، وهرکس که عاشقش کردم اوراخواهم کشت ودیه اوبرگردن من خواهد بود و هرکس که دیه اش برگردن من باشد دیه اوراخواهم پرداخت.

پس ازستایش خداوند شعبانیه، و درود بررسول اکرم(ص) وائمه اطهار(ع) بالاخص حضرت مهدی (عج) ونایب برحقش امام خمینی ،رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، وملت شهید پرور ایران.

من سید ابراهیم علوی فرزند سید عباس بر اساس رسالت و مسولیتی که حس نمودم ودر راه الله وبرای حراست از انقلاب کبیر اسلامی که خونبهای یک صدو شصت هزار کشته ومجروح است به جنوب کشور آمدم وبه جنگ علیه ضد خدا پرداختم.گام نهادن دراین مسیر خدارایک فریضه می دانم، ودرآنجا که امام عزیزمان می فرماید: هرکسی که می تواند اسلحه بر دوش بگیرد،باید به جبهه برود،جبهه برتمام کارها مقدم است
برادران عزیز:من به شما می گویم که این همه به دنیا و مادیات تکیه نکنید بروید و در جبهه ببینید در آنجا برادران چه حماسه ها می آفرینند.
بلاخره براساس مسولیتی که داشتم ، به جبهه های نبرد اعزام شدم، ودراین راه اگربه قول امام دشمن راشکست دهیم، پیروزیم و اگرچه به ظاهر شکست بخوریم و کشته شویم به هر حال ما مایه شکر پروردگار و افتخارماست و ما پیروز هستیم
برای من وشماست در این راه به درجه رفیع شهادت برسیم، به جائی می رویم که ملکوتش می نامند، آنجا که به بهشت نامند
زندگی ذلت بار راهیچ وقت قبول نخواهم کرد ومرگ سرخ شهادت رابرآن ترجیح می دهم همان طوریکه قلبم آگاه است به آرزوی خود خواهم رسید
هیهات، 18 سال ازعمرم گذشت وهنوز اندر خم یک کوچه ام زیرا ازنعمت هائی که پروردگار به من داده سپاس گذاری نکرده ام وشرمنده ام وبیشتر از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کرده ام ، که امام ومرجع تقلید ما، روح خدا خمینی بت شکن باشد توفیق نداشتم آن طور که باید درگفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش افسوس وصد افسوس که با هم عصر بودم ولی ازولایتش ، بهره نجستم و فرامینش رانشنیدم
پدر عزیزم: درود خدا برتوکه با امضاء نمودن رضایت نامه برای من شهادت نامه مرا امضاء کردی
مادرم: کوه باش وهمچون کوه استقامت کن لحظه ای از یاد خدا غافل مباش ودر راه دین بکوش که هر چه بکوشی بازهم کم است
قامتت را بلند گیروندای الله اکبر وخمینی رهبر سرده ،وفریاد شهیدان خدارا به مردم برسان ومانند آنان فریاد بزن که پیام ما پیروی کردن از خدا و قران وخمینی است
پدر ومادرم وخواهران وبرادرانم امکان دارد اتفاقی واقع شود وجنازه ام به دست شما نرسدآنگاه به یاد شهید کربلا بیفتید وناراحتی به خود راه ندهید هروقت دلتان گرفت به گلزار شهدای ورزگ بروید در هر حال پیرو ولایت فقیه باشید وتقوی راپیشه نموده اخلاق اسلامی رادر زندگی خود پیشه نمائید وهمیشه روحانیت را سرمش خود قرار دهید
وبا کفار و منافقین وآمریکا و شوروی ودیگر قدرت های شیطانی باتمام قوا بجنگید و انتقام خون شهدا رابگیرید در نمازهای تان امام رادعا کنید برای پیروزی اسلام وبرای نابودی صدام دعاکنید. ای خواهرانم من دوست دارم درمرگم زینب وار استقامت داشته باشید و زینب وار بادشمنان مبارزه کنید. سخنی با آشنایان ودوستان دارم، به راه پاک روح الله ایمان داشته باشید وبیشتر در راه اهداف جمهوری اسلامی پیش بروید.
وصیتی دارم با آنهائیکه در گوشه وکنار، مدام نق می زنند : من ازشما می خواهم دست های مرا ازتابوت بیرون بگذارید تا دنیا پرستان بدانند که من دست خالی ازدنیا می روم و چشمان مراباز بگذارید تا کوردلان بدانند ،کورکورانه این راه را انتخاب نکرده ام
اگر به خواست خدا شهید شدم مرادر زادگاه خودم همان روستای ورزگ دفن کنید که مردم آن شب و روز کار می کنند و زحمت می کشند و مردمی کشاورز هستند
اگر ان شاءالله دراین راه به شهادت نایل آمدم روز عروسی من،روز شهادت من است پس برای من عزاداری نکنید بلکه جشن بگیرید.
درپایان سلامتی کامل برای رهبرکبیر انقلاب خواستارم
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی،حتی کنارمهدی،خمینی رانگهدار، ازعمر ما بکاه وبرعمر رهبر افزا

درباره شهید
روحانی شهید سید ابراهیم علوی فرزند سید عباس در سال 1347 در روستای «ورزگ» از توابع شهرستان قاینات در خانواده ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در زادگاهش گذراند و به دلیل علاقه ای که خانواده اش به لباس روحانیت داشتند برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه شهر قاین شد. پس از مدت 2 سال که از محضر اساتیدی چون حضرت حجه الاسلام و المسلمین اصفهانی و دیگر اساتید معزز کسب فیض نمود برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه مشهد مقدس شد و در مدرسه علمیه حضرت ولی عصر «عج» به تحصیل معارف اسلام و علوم دینی مشغول گردید…

پس از آغاز جنگ تحمیلی چندین دفعه در جبهه های نبرد حق علیه باطل شرکت نمود و سرانجام در پنجمین مرحله اعزام که در تاریخ 1365/9/23 صورت گرفت در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه به تاریخ 1365/11/30 ندای حق را لبیک گفت و به ملکوت اعلی پیوست.

شرح حال این شهید بزرگوار از زبان خود ایشان (پیاده شده از روی نوار کاست)
درسال 1362درتاریخ62/2/10بود که خواستم به جبهه بروم ولی چون سن من خیلی کم بود چندین دفعه مراجعه کردم وقبول نشدم وبلاخره به هرسختی بود رفتم وشناسنامه ام رازیادکردم مراقبول کردند وعازم شدیم برای آموزش یکی از روزهای سرد زمستان بود درجلوی پادگان بسیج ما رابه صف نموده که خیلی شلوغ بود درست یادم هست برف شدیدی آمده بودوماهم جهت رفتن به آموزش داخل صف بودیم وقتی خواستم داخل پادگان بروم برادری که بازرسی می کرد چون جثه ی کوچکی داشتم مراردکرد خیلی ناراحت شدم ومرتب پیش او عذرخواهی می کردم ومی گفتم:برادرجان چرا مرا رد میکنی؟وهمچنان گریه میکردم برادران همه داخل رفتند و من آنجا ماندم ،بعد از مدتی به سختی داخل پادگان رفتم وبه برادر یعقوبی گفتم :برادرجان چرا مرا اعزام نمی کنی من می خواهم به جبهه بروم ایشان گفتند که شما خیلی کوچک هستی برادرجان.بعدهمه برادران سوار مینی بوس شدند باز پیش آنها خواهش والتماس کردم ،بلاخره مراهم سوار کردند وبرای آموزش به سرخس به یکی ازپادگان های ارتش در روستائی به نام زرقان فرستادند
حدود یک ماه کلیه آموزش های نظامی رافراگرفته وپس زآن به شهرستان رفته و بازدومرتبه برای اعزام به جبهه به مشهدآمدیم ، پس ازرفتن به مشهد، به جبهه اعزام ودر سایت4مستقرشدیم قبل ازعملیات والفجرمقدماتی بود درتیپ 21 امام رضا(ع) بودیم درهمان موقع برادرم سیدغلامرضا و شهیدمصطفی اسلامخواه (رحمت ا..) درآنجا تشریف داشتن…
بعد از 2 روزعملیات موفقیت آمیز والفجر 4شروع شد شب اول درگردان ،گورهان شهید حیدری درسمت خدمه دوشیکا بودیم،2ساعت بعداز عملیات از اروند عبور کردیم، عملیات شروع شده بود برادران عزیز با رمز یاالله ویا فاطمه الزهراء(س) عملیات راشروع کرده بودند از اروند عبور کردیم وساعت 3یا4صبح بود که به اتوبان فاو _ بصره رسیدیم ودر آنجا پدافند کردیم، دشمن بعثی آن شب نتوانست پاتک بزند ولی صبح آن روز شروع به پاتک کرد که الحمدلله پاتک دشمن تا شب هنگام و تا وقت نمازمغرب وعشاءدفع شد،شب راآنجاگذراندیم ودرحقیقت آن شب لشکر 25 کربلابود که شهرفاو،بندرام القصروجزیره ام الرصاد راآزاد کرد و درآن شب لحظات خیلی حساسی برما گذشت یادش بخیر چه لحظاتی بود درحالیکه بعضی ازبرادران مناجات می کردند،بعضی ازبرادران شهید شده بودند و درکنار ماآرام درازکشیده بودند،خوشا به حالشان ،ازجمله شهید ابوسراج ازمجاهدین عراقی و برادر غفوریان وزهرایی مقدم بلاخره آن روز را گذراندیم وبعدازظهر دشمن پاتک شدیدی را اغازکرد،که الحمدلله والمنه این پاتک دفع شد شب شد،بازشب را سپری کردیم صبح شد ودشمن شروع به پاتک کرد هواپیماهای عراقی مرتب ما رابمب باران می کردند ولی فایده ای نداشت ،توپخانه دشمن همه اش آتش می ریخت ولی به لطف خداوند تبارک و تعالی اصلا آسیبی به مانرسید و خداوند تبارک و تعالی همیشه یار ویاور رزمندگان بود صبح همان روزساعت5/7 بود دوشیکای ماگیر کرده بود، ودرحالیکه ما درصدد رفع گیر آن بودیم،ناگهان ضدتانک ما رو ازروبرو به رگبار بستند ودرهمان جامن ازناحیه کتف راست به علت اصابت تیر مستقیم دشمن مجروح شدم ،برگشتم عقب اورژانس وبعد به اهواز وازآنجا به اراک منتقل شدم ازآنجا به مشهد آمدم ومدتی رادربیمارستان آنجا بستری بودم، پس ازترخیص ازبیمارستان به روستا رفتم وبعدازمدتی مجددا به مشهد آمدم وشروع به تحصیل نمودم معالم راتمام کردم ، ماه مبارک رمضان درپیش بود،برادران همه به قاین رفتندولی من مشهد ماندم ،نوارگرفته ودروسی راکه عقب بودم گوش می کردم شبهای زیبائی بود. درهمان مواقع یک روز از ناحیه خراسان تلفن زدند،وبرادران ما از لشکر 5نصر تلفکس فرستادند وگفتند برادران:علوی ،محبتی فر ومحمدی هرچه سریعتر خود رابه به منطقه عملیاتی برسانید چون فعلا نیرونیازهست وعملیات نزدیک است رفتیم و حکم ماموریت گرفتیم ودر تاریخ65/4/25 لباس گرفته وعازم جبهه های نور علیه ظلمت شدیم

 

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید محسن گلستانی

23 تیر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

ما از کثرت گناهان خویش آگاهیم و به مردن هم اعتقاد کامل داریم، پس چرا از فرصتی که خداوند در این جهاد اصغر (جنگ با کافران و مشرکان ودنیاپرستان) به ما داده است استفاده نکنیم تا بتوانیم یک شبه ره صدساله را بپیماییم و با جنگیدن در راه خدا و کشته شدن در راه او پرده‌ای عظیم روی گناهان چندین ساله‌امان بکشیم؟
بسمه تعالی

به نام آن کسی که یادش آرامش‌دهنده قلبها و ذکرش شیرینی کامهاست.

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

وصیت نامه محسن گلستانی فرزند علی

«مؤمنان باید در راه خدا با آنان که حیات مادی دنیا را بر آخرت ترجیح داده‌اند، جهاد کنند و هر کس در جهاد به راه خدا کشته شود یا فاتح گردد، زود باشد که او را در بهشت ابدی اجری عظیم دهیم.»

قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۷۴

طبق این آیه شریفه و چندین آیه دیگر مشابه همین آیه، خداوند متعال وظیفه مسلمین را در قبال دین اسلامی که برگزیده‌اند، مشخص نموده که ما نباید تا زمانی که انسان‌نماهایی هستند حیوان صفت، که زندگی دنیوی را بر عالم آخرت ترجیح داده‌اند، دست از مبارزه بر علیه مشرکان به خدا و این دنیاپرستان بی‌دین و حس دنیاپرستی و حب متاع دنیا برداریم.

البته مسئله آخرت و زندگانی جاوید مسئله‌ای نیست که بشود شرحش را در همین چند صفحه مختصر و با جوهر یک خودکار بیان کرد، اما همین قدر که حس می‌کنم باید روزی مقابل خداوند و رسولان و امامان و شهدا بایستم و خجالت بکشم از خیانت در امانی که آنها در اختیار ما گذاشتند، نمیدانم چه بگویم و چطور حسی را که به من دست می‌دهد، برایتان شرح دهم.

اگر ما کمی با خود خلوت کنیم و با عقل خودمان مشورت کنیم، می‌بینیم تمامی راههایی را که می‌توانیم با پیمودن آن به طور صحیح رضایت خداوند و اولیاء او و مقربین درگاهش را جلب کنیم، خود پروردگار توسط پیامبر و قرآن کریم پیش پای ما گذاشته و آن این است که هر فردی که خودش را انسان باعقل و اندیشه سالم می‌داند، باید این نیرو و توان را در خودش حس کند که می‌تواند در برابر هواهای نفسانی خود بایستد و مبارزه کند که این کار در اسلام جهادی است به نام جهاد اکبر و ما برای این که بتوانیم جهاد اکبر را در وجودمان پیاده کنیم، مراحلی را باید بگذرانیم که سختی‌ها و مشقات و مصیبت‌ها و شکست‌هایی را باید متحمل شویم و صادقانه مقاومت کنیم.

ما از کثرت گناهان خویش آگاهیم و به مردن هم اعتقاد کامل داریم، پس چرا از فرصتی که خداوند در این جهاد اصغر (جنگ با کافران و مشرکان ودنیاپرستان) به ما داده است استفاده نکنیم تا بتوانیم یک شبه ره صدساله را بپیماییم و با جنگیدن در راه خدا و کشته شدن در راه او پرده‌ای عظیم روی گناهان چندین ساله‌امان بکشیم؟

پس در راه تحقق بخشیدن به جهاد اکبر در خودمان به جهاد اصغر با دشمنان دین بپردازیم. آری در جبهه از خیلی گناهان کبیره دوریم و بیشتر سعی می‌کنیم با یاد خدا، روحمان آرامش و قلبمان نشاط و وجودمان حالتی روحانی داشته باشد.

باری هیچ کس نباید برای ناکامی شهیدی در این دنیا اندوهگین شود زیرا به کام و به وصال معشوقی دیرینه می‌رسد که از بطن تولد او را یاوری نموده و آن روزی که من شهید شوم، روز عروسی من، و آن سنگری که در آن جان دهم، حجله دامادی من و آن لباسی که به خونم آغشته شود، لباس دامادی من است.

از شما می‌خواهم برایم مجلسی ساده در شأن خودمان بگیرید و خرج‌های اضافه نکنید، درعوض به محتاجان کمک کنید و اگر اشکی از دیدگان شما سرازیر شد، به یاد آقا اباعبدالله (ع) باشید و برای خانم زینب و یتیمان گریه کنید و به پهلوی بشکسته فاطمه زهرا (س) گریه کنید و اگر برای این خاندان و مصیبت‌های آنان اشکتان سرازیر نشد، برای خودتان بگریید که مبادا از اهل بیت دور باشید و متوجه نباشید که مصائب آنان از تمامی مصیبت‌ها بزرگتر است.

و در آخر به عنوان خدمتگزار کوچکی برای شما و به عنوان برادر حقیرتان حرفها و خواهشی عاجزانه دارم که برایتان ذکر می‌کنم:

۱) امام عزیز را در هر زمان وعبادتتان دعا کنید.

۲) در راه تداوم و صدور انقلاب اسلامی تا پای جان بایستید.

۳) سعی کنید در تمام جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور داشته باشید، چه خط مقدم و چه پشت جبهه، چه با مالتان و حتی با جانتان.

۴) سعی کنید خودتان را چنان بسازید که آمادگی ظهور حضرت مهدی (عج) را داشته باشید.

۵) یاد تمامی شهدا را همیشه زنده نگهدارید و دعا کنید که خداوند تمامی شهدا را با شهیدان صدر اسلام و با ائمه و اولیای خودش محشور بسازد.

۶) اتحادتان را حفظ کنید و از صف خداپرستان حقیقی متفرق نشوید و منافقان تفرقه‌انداز را از خودتان دور کنید تا اسیر وسوسه‌های شوم شیطانی آنان نشوید.

۷) قرآن را زیاد تلاوت کنید و به معنای آن بیشتر عمل کنید.

۸) یاد امام حسین (ع) و شهدای کربلا و تمامی وقایع ایثارگرانه پیامبران و امامان و مصیبتهایشان را زنده نگهدارید.

۹) به خاطر رضای خدا و پابرجا بودن پرچم لااله الا الله و برای دین مبین اسلام بجنگید و سختی بکشید نه به خاطر حب متاع و دنیا و زمین و ثروت.

۱۰) اشعار اسلامی را زنده نگهدارید و سعی کنید نوحه‌خوانی و سینه‌زنی و مراسم دعای کمیل و توسل و ندبه را هر چه باشکوهتر برگزار کنید که تنها راه نزدیک شدن به خدا ادامه راه ائمه و گام برداشتن در راه آنهاست.

در پایان متذکر می‌شوم که من در این راه بی‌اجازه پدر و مادر نیامدم و آنها به من از کوچکی ادب آموختند و نماز و شیوه پاک‌بودن را در کنار آنها فراگرفتم و از آن موقعی که پدرم به من نوحه‌خوانی را آموخت، خودشان مرا با رضایت کامل به جبهه علیه ناپاکی و مشرکان با خدا فرستادند تا با آنها بجنگم و این جنگ دنباله همان جنگ و این جبهه ادامه همان جبهه است که از کودکی مرا در آن ثبت‌نام کردند.

پس من افتخار می‌کنم به چنین پدر و مادری و خیلی هم دوستشان دارم و من نمی‌خواهم فقط در این دنیای دو روزه با آنها باشم و می‌خواهم در آن دنیا تا ابد کنار هم باشیم، اگر خدا قبول کند، چون سرانجام آنها هم باید بیایند پیش ما و انشالله من زودتر بتوانم راهی را که میخواهند بیایند آب‌وجارو کنم چون این جور پدر و مادرها را علی و فاطمه (ع) باید پذیرایی کنند.

هر کجا خواستید مرا دفن کنید، چون فرق نمی‌کند، فقط اعمال انسان مهم است.

این چند بیت شعر را از قول خداوند به بنده فراری و گنهکار به روی کاغذ می‌آورم:

ای یاغی ستمگر بر ما وفا نکردی عمری تو ای فراری، رو سوی ما نکردی

هر شب منادی ما، می‌زد تو را صدایت اما تو یک شبی هم، ما را صدا نکردی

ما پرده پوشیم از مهر، بر جمله گناهت اما تو ای جفاجو، از ما حیا نکردی

جداً بیاییم شرم و حیا کنیم که در محضر خدا معصیت نکنیم و بیاییم با خدا آشتی کنیم که برگشت همه ما به سوی اوست.

و با آنهایی که می‌گویند این جنگ تا کی ادامه دارد و یا این که می‌گویند شما سهمیه خود را به جبهه رفته‌اید و دیگر بس است، این آیه از سوره انفال را بازگو می‌کنم:

«ای اهل ایمان! بکشید در راه خدا تا زمانی که فتنه و فساد برطرف شود و دین همه، دین خدا گردد.»

در پایان از تمامی دوستان و آشنایان و اقوام حلالیت می‌طلبم و امیدوارم این حقیر را ببخشید.

خداحافظ شما

بنده حقیر خداوند محسن گلستانی

نگارش به تاریخ ۳۰/۰۷/۱۳۶۳

التماس دعا

درباره شهید

شهید محسن گلستانی درسال ۱۳۴۰ در محله‌ای به نام شهرستانک از توابع شهریار در ۲۶ کلیومتری جاده ساوه چشم به جهان گشود.

او از عملیات والفجر مقدماتی وارد لشکر حضرت رسول(ص) شد و ابتدا در تدارکات و سپس در گردان عمار و بعد در گردان حمزه مشغول شد.

در عملیات والفجر۴ در منطقه‌ی کانی‌مانگاه بعد از جدالی سخت با دشمن از ناحیه ی کتف مجروح گشت که بعد از بهبودی در بیمارستان شیراز دوباره راهی جبهه شد.
درعملیات خیبر و بدر از ناحیه‌ی چشم و گوش آسیب دید، در حالی که در بیمارستان قم بستری شده بود و تحت معالجه قرار گرفته بود، نگذاشت خانواده اش با خبر شوند و بعد از معالجه بلافاصله به جبهه برگشت.
محسن از صدای گرم و دلنشینی برخوردار بود و به خاطر همین مزیت به عنوان مداح لشکر حضرت رسول(ص) در مراسم صبحگاه و دیگر مناسبت ها مداحی می کرد.
همیشه آرزو داشت که مانند حضرت فاطمه زهرا (س)شهید شود و همان طور که دوست داشت در عملیات پیروز مندانه‌ی والفجر هشت در جاده ی فاو – ام‌القصر در حالی که دو برادرش حسن و حسین مجروح شده بودند، از ناحیه ی پهلو مورد اصابت گلوله‌ قرار گرفت و در حالی که دست به پهلو داشت در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.

 

 

 

منبع : سایت فاتحان

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 1044
  • 1045
  • 1046
  • ...
  • 1047
  • ...
  • 1048
  • 1049
  • 1050
  • ...
  • 1051
  • ...
  • 1052
  • 1053
  • 1054
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)

آمار

  • امروز: 102
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 973
  • 1 ماه قبل: 7289
  • کل بازدیدها: 238614

مطالب با رتبه بالا

  • یا حسین(ع) (5.00)
  • کفاره گناه ( از خاطرات شهید مهدی باکری ) (5.00)
  • وصیت نامه شهید عباس بنایی (5.00)
  • امتحان پدر از فرزند شهیدش (5.00)
  • شهادتت مبارک (دلنوشته دختر شهید محمد بلباسی ) (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس