فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

زندگی نامه

11 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

به نام خالق هستي هنر آن است كه بميري پيش از آن كه بميرانندت و مبدأ و منشأ حيات آنانند كه چنين مرده اند بنده در شهريور سال 1326 در شهر ري شاه عبدالعظيم به دنيا آمدم و در خانه اي بزرگ شدم كه به غير از خانواده خودم چندين خانواده ديگر در آن زندگي مي كردند تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در شهرهاي زنجان و كرمان و تهران به پايان رساندم در سال 1336 كه در كلاس ششم ابتدايي نظام قديم مشغول درس خواندن بودم ، انگليس و فرانسه به كمك اسرائيل شتافته و به مصر حمله كردند و من هم به عنوان يك پسر بچه كم سن و سال تحت تأثير تبليغات آن روز كشورهاي عربي
به نام خالق هستي هنر آن است كه بميري پيش از آن كه بميرانندت و مبدأ و منشأ حيات آنانند كه چنين مرده اند بنده در شهريور سال 1326 در شهر ري شاه عبدالعظيم به دنيا آمدم و در خانه اي بزرگ شدم كه به غير از خانواده خودم چندين خانواده ديگر در آن زندگي مي كردند تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در شهرهاي زنجان و كرمان و تهران به پايان رساندم در سال 1336 كه در كلاس ششم ابتدايي نظام قديم مشغول درس خواندن بودم ، انگليس و فرانسه به كمك اسرائيل شتافته و به مصر حمله كردند و من هم به عنوان يك پسر بچه كم سن و سال تحت تأثير تبليغات آن روز كشورهاي عربي ، يك روز روي تخته سياه نوشتم خليج عقبه از آن ملت عرب است وقتي زنگ كلاس را زدند و همه ما سر جايمان نشستيم ، ناگهان آقاي مدير آمد تا سري به كلاس ما بزند وقتي اين جمله را روي تخته سياه ديد ، پرسيد اين را كي نوشته ؟ صدا از كسي در نيامد ، من هم ساكت ، اما با حالتي پريشان سر جايم نشسته بودم ناگهان يكي از بچه ها بلند شد و گفت آقا اجازه ! آقا ما بگيم ؟

اين جمله را آويني نوشته است آقاي مدير هم كلي سر و صدا كرد و به من گفت چرا وارد معقولات مي شوي ؟

بيا دفتر پرونده ات را زير بغلت بگذارم كه البته با وساطت يكي از معلمين كار درست شد و من فهميدم كه نبايد وارد معقولات شد از كودكي به هنر علاقه داشتم شعر مي سرودم و مقاله مي نوشتم و نقاشي مي كردم فوق ليسانس معماري خود را از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران گرفتم اما كاري را كه بعداً انجام دادم نبايد با تحصيلاتم مربوط دانست حقير هرچه آموخته ام از خارج دانشگاه است بنده با يقين كامل مي گويم كه تخصص حقيقي در سايه تعهد اسلامي به دست مي آيد و لا غير قبل از انقلاب با وجود آشنايي با سينما فيلمي نساخته ام اشتغال اساسي حقير قبل از انقلاب در ادبيات بوده است هرچند كه چيزي ـ اعم از كتاب يا مقاله ـ به چاپ نرسانده ام با شروع انقلاب ، تمام نوشته هاي خويش را ـ اعم از تراوشات فلسفي ، داستانهاي كوتاه ، اشعار و در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم گرفتم كه ديگر چيزي كه حديث نفس باشد ننويسم و ديگر از خود سخني به ميان نياورم به فرموده حافظ شيرازي رحمه الله عليه تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز كوشش كردم كه خودم را از ميان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شكر كه بر اين تصميم وفادار مانده ام اگر انسان خود را در خدا فاني كند آن گاه اين خداست كه در آثار او جلوه گر مي شود حقير چنين ادعايي ندارم ولي سعي ام بر اين بوده است در سال 58 با شروع كار جهاد به روستاها رفتيم تا در راه خدا بيل بزنيم با رفتن به نقاط مختلف و با وجود ضرورت هاي موجود رفته رفته به كار فيلم سازي مشغول شدم و كار فيلمسازي خويش را با ساختن فيلم شش روز در تركمن صحرا كه درباره غائله گنبد بود آغاز كردم و با مجموعه خان گزيده ها ادامه دادم همزمان با شروع جنگ به همراه گروه تلويزيوني جهاد به جبهه رفتم و زماني كه خرمشهر هنوز در محاصره دشمن بود براي تهيه فيلم وارد اين شهر شديم و نخستين فيلم مستند جنگ درباره خرمشهر تحت عنوان فتح خون را آماده كرديم پس از سقوط خرمشهر به همراه دوستانم در گروه جهاد در پي كشف حقيقت ماجرا به آبادان رفتيم كه سخت در محاصره بود و مجموعه يازده قسمتي حقيقت را تهيه كرديم كه يكي از هدفهاي آن ترسيم علل سقوط خرمشهر بود با كمك گروه تلويزيوني جهاد پس از عمليات والفجر 8 برنامه روايت فتح را كه شامل هفتاد قسمت بود ، تهيه و پخش كرديم به جز مجموعه هاي ذكر شده ، مجموعه فتح خون و بشاگرد ، فراق يار نه آن كند كه بتوان گفت ، برنامه اي درباره بوسني و هرزگوين به نام خنجر و شقايق برنامه اي درباره لبنان و فلسطين با عناوين ، نسيم حيات ، انقلاب سنگ و برنامه سراب درباره مهاجرت ايرانيان به خارج را تهيه و پخش كرديم يك ترم نيز در دانشگاه سينما تدريس كرده ام كه چون مفاد مورد نظر من براي تدريس با طرح درسهاي دانشگاه همخواني نداشت از ادامه تدريس در دانشگاه صرف نظر كردم مجموعه مباحثي را كه براي تدريس فراهم كرده بودم با بسط و شرح و تفسير بيشتر در كتابي به نام آينه جادو به چاپ رسانيدم انگيزه دروني هنرمنداني كه در واحد تلويزيوني جهاد سازندگي جمع آمده بودند آنها را به جبهه هاي دفاع مقدس مي كشاند نه وظايف و تعهدات اداري ؛ روح كارمندي نمي توانست در اين عرصه منشأ فعل و اثر باشد گروههاي فيلم برداري ما با همان انگيزه هايي كه رزم آوران را به جبهه كشانده بود كار مي كردند ، داوطلبانه و بدون چشم داشت مادي ، در كمال قناعت و شجاعت و آماده براي شهادت اولين شهيدي كه داديم علي طالبي بود كه در عمليات طريق القدس و بعدي مهدي فلاحت پور بود كه در لبنان به شهادت رسيد فعاليتهاي مطبوعاتي خود را در كنار كار جبهه و جنگ از سال 1362 آغاز كردم و در مجله اعتصام مقالاتي را منتشر كردم اين مقالات طيف وسيعي از موضوعات سياسي ، حكمي ، اعتقادي و عبادي را در بر مي گرفت مجموعه مقالاتي با عنوان مباني حاكميت سياسي در اسلام در ارتباط با دفاع از انديشه سياسي اسلام در برابر انديشه رايج در دنياي جديد و نيز مقالاتي در زمينه ولايت فقيه نوشتم و سعي كردم تا ارتباط ولايت فقيه را با ولايت رسول خدا ص و حكومت امام علي ع نشان دهم و اتصال و پيوند انقلاب اسلامي را با نهضت انبيا عليهم السلام و جايگاه آن را در تاريخ حيات باطني بشر تشريح كنم مقالات متعددي درباره دفاع مقدس و نسبت آن با جنگهاي صدر اسلام و قيام عاشورا و وجوه تمايز آن از جنگهايي كه به خصوص در قرون اخير واقع شده اند ، و نيز بركات ظاهري و غيبي جنگ و ويژگي هاي رزم آوران و بسيجيان در زمره مطالبي بود كه در اعتصام منتشر شد سالهاي 1368 تا 1372 دوران اوج فعاليت مطبوعاتي حقير بود و آثار اين دوره نيز داراي موضوعات بسيار متنوعي بود در طي اين سالها علاوه بر كار مطبوعات به فيلم سازي نيز مشغول بودم و به امر مقام معظم رهبري در اواخر سال 1370 تهيه مجموعه روايت فتح را كه بعد از پذيرش قطعنامه رها شده بود ، از سر گرفتم و در پي تكميل همين فعاليت به مناطق عملياتي رفتم ديگر چيزي براي گفتن نمانده است جز آن كه ما خسته نشده ايم و اگر باز هم جنگي پيش بيايد كه پاپي انقلاب اسلامي در ميان باشد ما حاضريم مي دانيد زنده ترين روزهاي زندگي يك مرد آن روزهايي است كه در مبارزه مي گذراند و زندگي در تقابل با مرگ است كه خودش را نشان مي دهد شهيد سيد مرتضي آويني شهيد آويني در روز جمعه بيستم فروردين سال 1372 براي تهيه گزارش و فيلم در منطقه فكه بر اثر انفجار مين به آرزوي ديرينه خود رسيد از شهيد آويني تا كنون كتابهاي زير به چاپ رسيده اند آينه جادو جلد اول و دوم فتح خون روايت فتح آغازي بر يك پايان مجموعه مقالات فردايي ديگر مجموعه مقالات تحقيقي مكتبي در باب توسعه و مباني تمدن غرب كتب زير به صورت يادنامه منتشر شده و حاوي مقالاتي از شهيد آويني هستند راز خون ، يادنامه سيد شهيدان اهل قلم شهر آسماني همسفر خورشيد مباني نظري هنر مريم اميني همسر شهيد حقيقت وجود شهيد آويني حقيقتي است كه در زندگي ما وجود دارد از خدا مي خواهم كه با چشمهاي ايشان دنيا را ببينم دوستان شهيد به ما توصيه مي كردند كه شيريني ها و شاديهاي زندگيتان را با خانواده خود تقسيم كنيد او هميشه نماز جماعت را با خانواده اقامه مي كرد و مي گفت خيلي در ايجاد الفت بين اعضاي خانواده موثر است

 

 نظر دهید »

زندگی نامه

11 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

شهيد محمود قندي در سال 1323 در خانواده اي مذهبي در تهران متولد شد ، تحصيلات ابتدايي را در دبستان محمدي و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان علوي در سال 1341 به پايان رسانيد او يكي از بهترين شاگردان اين دبيرستان به شمار مي رفت استاد روزبه يكي از بنيانگذاران دبيرستان علوي هميشه مي فرمود من دو اميد در علوي دارم كه يكي از آنها قندي است شهيد قندي كليه سالهاي دبيرستان را با رتبه اول به پايان رسانده بود و ديپلم خود را با معدل 85/19 گرفت دوره فوق ليسانس مهندسي الكترومكانيك را در دانشگاه تهران در سال 1345 به پايان رسانيد و سپس براي ادامه تحصيل به دليل نبودن مراتب عالي اين رشته در ايران به سفارش مربيان خويش عازم امريكا شد
شهيد محمود قندي در سال 1323 در خانواده اي مذهبي در تهران متولد شد ، تحصيلات ابتدايي را در دبستان محمدي و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان علوي در سال 1341 به پايان رسانيد او يكي از بهترين شاگردان اين دبيرستان به شمار مي رفت استاد روزبه يكي از بنيانگذاران دبيرستان علوي هميشه مي فرمود من دو اميد در علوي دارم كه يكي از آنها قندي است شهيد قندي كليه سالهاي دبيرستان را با رتبه اول به پايان رسانده بود و ديپلم خود را با معدل 85/19 گرفت دوره فوق ليسانس مهندسي الكترومكانيك را در دانشگاه تهران در سال 1345 به پايان رسانيد و سپس براي ادامه تحصيل به دليل نبودن مراتب عالي اين رشته در ايران به سفارش مربيان خويش عازم امريكا شد ، و چون هميشه شاگرد اول بود مخارج او از سوي خود دانشگاه تأمين مي شد در سال 1350 شهيد قندي درجه دكتراي خود را با بالاترين نمره دانشگاهي 94/3 در رشته مهندسي برق و الكترونيك گرفت ، پس از مراجعت به ايران در سال 50 ، شروع به تدريس در دانشگاه فني دانشگاه تهران و دانشكده مخابرات كرد ، شهيد قندي داراي همسر و چهار فرزند است كه بزرگترين آنها 6 سال دارد در زمان اوج گيري انقلاب اسلامي شهيد محمود قندي به همراه دو دوست خويش به جهت پخش اعلاميه امام به زندان افتادند ، پس از پيروزي انقلاب به سمت رياست دانشكده مخابرات و سپس از طرف شوراي انقلاب به وزارت پست و تلگراف و تلفن منصوب شد

شهيد قندي فعاليت هاي اسلامي ـ سياسي خود را در كتابخانه اسلامي دانشكده فني آغاز كرد در آمريكا نيز اين فعاليت ها را ادامه داد و يكي از افراد موسس انجمن اسلامي دانشجويان امريكا و كانادا بود ، در همان سالها به همراه شهيد چمران و چند تن ديگر ياران اساسنامه انجمن را نوشتند قبل از پيروزي انقلاب در امر تكثير و پخش و توزيع اعلاميه فعاليت زيادي را به همراه ديگر دوستانش داشت پس از پيروزي انقلاب در تأسيس جامعه اسلامي دانشگاهيان فعاليت موثري داشت

شهيد قندي يكي از شاگردان استاد علامه طباطبايي صاحب تفسير الميزان بود وي در فلسفه نزد استاد شهيد مطهري درس مي گرفت ابتدا اين كلاس ها در مدرسه مروي و پس از محدوديت هاي رژيم براي اين قبيل كلاسها در منزل استاد مطهري تشكيل مي شد خانم استاد شهيد مطهري مي گويد كه استاد شهيد فقط از دو شاگرد تعريف مي كرد و به آن دو اميد فراوان داشت كه شايد در دروس فلسفه و فقهي ستارگاني در جهان اسلام باشند كه يكي از آنها شهيد قندي بود زيرا شهيد قندي از پراستعدادترين شاگردان استاد به شمار مي رفت قندي از محضر شهيد مظلوم دكتر بهشتي نيز استفاده هاي بسيار برده بود به توصيه ديگر اساتيدش او نزد يكي از مجتهدين آگاه تهران شروع به خواندن درس فقه و اصول كرد در اين كلاس نيز همچون كليه مكان هايي كه قندي درس داده و يا درس خوانده بود استعدادش همه اساتيد فن را خيره ساخته بود

در اخلاق و صفات قندي از دوستان او سخن بسيار شنيده ايم كه او هرگز حاضر به تضعيف يك

ارگان و يا شخصي كه براي اسلام زحمت كشيده بود ، نبود ، هميشه پشتيبان قاطع و محكم روحانيت بود

در مورد اخلاق اسلامي او ، دوستانش بارها از او شنيده بودند كه گفت اگر بر حسب وظيفه شرعي و احساس مسئوليت نبود بارها از اين كار دست كشيده و به دنبال دروس فقهي و فلسفي مي رفتم و همواره يكي از آرزوهاي او كه شايد هم همين امسال به وقوع مي پيوست رفتن به حوزه علميه قم و ادامه دروس ديني بود در روزهاي آخر پس از شهادت دكتر چمران كه يكي از دوستان نزديك او بود ، روحيه قندي بسيار تغيير كرد و بارها از خاطراتش با شهيد مصطفي چمران براي يارانش نقل مي كرد حتي روز دوم شهادت چمران به همسرش گفته بود كه دلم براي چمران تنگ شده است در يكي از سخنراني هاي آخرينش در مورد شهادت دكتر چمران گفته بود كه شهادت فيض عظيمي است و نصيب هر كسي نمي شود

شهيد قندي در آخرين ساعات زندگي قبل از شركت در جلسه حزب جمهوري اسلامي به كلاس درس فقه رفته بود

شهيد قندي از نظر مراتب فقهي به دروس خارج رسيده بود ، او پس از اتمام كلاس به سوي محل حزب جمهوري اسلامي رفته و در آنجا به فيض عظيم شهادت كه هميشه آرزوي او و همسرش بود نايل شد شهادت او براي دانشگاهيان مسلمان ، روحانيت مبارز و ياران قديمي اش ضايعه اي بسيار بزرگ بود و به گفته يكي از استادان او 30 سال روي اين شهيد كار شده بود و حال 30 سال ديگر بايد استاداني چون روزبه ، مطهري ، بهشتي كاركنند تا قندي ديگري ساخته شود

 

 نظر دهید »

زندگی نامه

11 آبان 1395 توسط مادر پهلو شکسته

به نام خدا

 

بسم الله الرحمن الرحيم شهيد كشوري ، اسطوره مقاومت در روزهاي خون وخطر مكتبي كه شهادت دارد اسارت ندارد امام خميني اين مختصري است از زندگي نامه شهيد سرگرد خلبان احمد كشوري مردي كه افتخار اسلام و هوانيروز بود و به وسيله سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ارتشي نمونه لقب گرفت
بسم الله الرحمن الرحيم

شهيد كشوري ، اسطوره مقاومت در روزهاي خون وخطر

مكتبي كه شهادت دارد اسارت ندارد امام خميني

اين مختصري است از زندگي نامه شهيد سرگرد خلبان احمد كشوري

مردي كه افتخار اسلام و هوانيروز بود و به وسيله سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ارتشي نمونه لقب گرفت دلاوري كه همه عشقش اسلام بود و امام شهيدي كه در دامان پدر و مادري مسلمان و شجاع پرورده شد از شجاعت پدرش همين بس كه رئيس ژاندارمري در يكي از شهرهاي شمال بوده با سردمداران زر و زور مبارزه مي كرد و در آخر مجبور به استعفا شد و سپس به كشاورزي پرداخت و از قدرت روحي مادرش چه چيز بالاتر از اين كه در هنگام دفن پسرش در حالي كه عكس او را مي بوسيد و پرچم جمهوري اسلامي را كه به دست خودش دوخته بود بر سر مزار او مي آويخت فرياد زد احسنت ، پسرم ،‌احسنت پسرم و آنان كه با چشمي گريان در بهشت زهرا حضور داشتند هيچ گاه سخنان خانواده صبور سرگرد كشوري را فراموش نخواهند كرد

احمد در تير ماه 1332 در خانواده اي متوسط به دنيا آمد دوران دبستان و سه سال اول دبيرستان را به ترتيب در كياكلا و سر پل تالار دو روستا از روستاهاي محروم شمال و سه سال آخر را در دبيرستان قناد بابل گذراند او دوران تحصيلش را با استعداد فوق العاده اي كه داشت به عنوان شاگردي ممتاز به پايان رساند وي ضمن تحصيل علاقه زيادي به كارهاي ورزشي و هنري نشان مي داد و در اغلب رشته هاي هنري در مسابقاتي نيز شركت كرده بود كه يك بار هم در رشته طراحي در ايران مقام اول را حائز گرديد و در كشتي هم درخششي داشت

احمد در حين تحصيل فعاليتهاي مذهبي زيادي داشت و با صداي خويش در اغلب مجالس و مراسم مذهبي از قبيل عاشورا با مديريت و جديت بسيار مرثيه خواني و اداره بخشي از مراسم را به عهده مي گرفت و در اين برنامه ها تمام سعي خود را براي نشان دادن چهره حقيقي اسلام و بيرون آوردن آن از قالبهايي كه سردمداران زر و زور و اربابان از خدا بيخبر براي آن درست كرده بودند به كار مي برد و معتقد بود انسان نبايد يك مسلمان شناسنامه اي باشد بلكه بايد عامل به احكام اسلام باشد و چون در اين فكر بود كه اسلام را از روي تحقيق و مطالعه بپذيرد در دوران دبيرستان مطالعاتش را وسعت داد و تا هنگام اخذ ديپلم علاوه بر كتب مذهبي كتابهايي از سياهان افريقا و ظلمهايي كه بر آنان رفته بود و كتابهاي ديگري از قبيل مسلك ماديگرايان و راه مبارزه با آنان و مسيحيت و دستكاريهايي كه در تورات و انجيل شده و محكوم كردن پاپهاي به ظاهر شرعيشان خوانده بود

احمد در سال آخر دبيرستان با دو تن از بچه هاي همكلاسش فعاليتهاي سياسي ، مذهبي خود را شدت داد و به وسيله كشيدن طرحها و نقاشيهاي سياسي بر عليه رژيم وابسته افشاگري مي نمود

كشوري بعد از گرفتن ديپلم براي ورود به دانشگاه آماده مي شد ، اما با توجه به هزينه هاي سنگين ورود به دانشگاه و محروميت مالي كه او داشت از رفتن به دانشگاه منصرف گرديد و لذا در سال 1351 وارد ارتش در قسمت هوانيروز شد ولي هميشه از مسائلي كه در آنجا مي ديد و مخالف با شئون عقيدتي اش بود رنج مي برد احمد در معاشرت با استادهاي خارجي اعمالي از خود نشان مي داد كه آنها تحت تأثير قرار مي گرفتند و در اين مورد وقتي از او سئوال مي شد مي گفت من يك مسلمانم و مسلمان نبايد فقط به فكر خود باشد و مي خواست در آنجا نيز دامنه ارشاد را بگستراند

شهيد كشوري به علت هوش و استعدادي كه داشت دوره هاي تعليماتي خلباني هليكوپترهاي كبري و جت رنجر و را با موفقيت و سربلندي به پايان رساند

آن شبها كه او با صوت زيباي قرآنش روحي ديگر مي گرفت و پيوندش را با الله مستحكم تر مي نمود فراموش نشدني است عبادتهاي او بسيار شيرين و در انسان موثر بود وقتي وارد عبادت مي شد حالي ديگر مي گرفت با زندگي ساده اي مي ساخت و با تجملات سخت مبارزه مي كرد روحيه اي متواضع و رئوف داشت و در عين حال در مقابل بي عدالتي ها سرسختانه مي ايستاد علاقه عجيبي به روحانيت داشت و بسيار افسوس مي خورد كه چرا روحاني نيست و مي گفت اي كاش در لباس روحانيت بودم در آن صورت مي توانستم حرفهايم را بزنم كشوري در ارتش با همه محدوديتها و زندگي محصوري كه داشت بسياري از كتابهاي ممنوعه را در كمد لباسش جاسازي كرده بود و در فراغت آنها را مطالعه مي كرد و به ديگران نيز مي داد تا مطالعه كنند و چندين بار به علت اعمالي كه بر عليه رژيم انجام مي داد مورد بازجويي قرار مي گرفت و حتي تهديد شد در اوايل به كارش در باختران كرمانشاه سابق شروع به تحقيق درباره فقراي شهر نمود و در اين زمينه براي نشر روحيه انفاق در همكارانش سعي بسيار مي كرد و بالاخره توانسته بود با همكاري چندين نفر ديگر از ارتشيان خير هوانيروز مخفيانه صندوق اعانه اي جهت كمك به مستضعفين تشكيل دهد چه شبها شده بود كه همراه با تعريف كردن مصيبتهاي فقرا اشك مي ريخت و فكر چاره شان را مي كرد او با همه خطراتي كه تهديدش مي كرد به منزل فقرا مي رفت و ضمن كمك براي آنان روشن مي ساخت كه از طرف شاه خبيث ، اين كمكها به ايشان نشده است و او در فكر بدبختي اينان نيست احمد پيش از انقلاب و همراه انقلاب و بعد از انقلاب جان بر كف و دلير براي اعتلاي اسلام ايستاد و مقاومت كرده در اكثر تظاهرات شركت مي كرد و بسياري از شبها ، بدون آن كه لحظه اي به خواب برود تا صبح را به چاپ اعلاميه امام مي گذراند ، او چه قبل و چه بعد از انقلاب عقيده اش اين بود كه تنها رهبران راستين امت اسلام ، روحانيت در خط امام هستند در ميان تظاهرات چندين بار كتك خورده بود ولي با شوق عجيب از آن ياد مي كرد و مي گفت اين باطومي كه من خوردم چون براي خدا بود چه شيرين است و من شادم از اين كه مي توانم قدمي بردارم و اين توفيقي است از سوي پروردگارم در زمان بختيار خائن با تني چند از دوستانش طرح كودتايي را براي سرنگوني اين عامل امريكا ريختند و طرح را نزد آيت الله پسنديده برادر امام بردند و قرار بر اين شد كه طرح به نظر امام خميني رسيده و در صورت موافقت ايشان اجرا گردد اما خوشبختانه با هوشياري امام بي باك امت انقلاب اسلامي در 22 بهمن انقلاب پيروز گرديد و ديگر احتياجي به كودتا نبود وقتي غائله كردستان شروع شد چون كسي مي ماند كه عزيزي را از دست داده باشد و يا برادري در بند داشته باشد از بابت اين ناامني ناراحت بود سردار شهيد به خون خفته ما تيمسار فلاحي مي گفت من شبي داوطلب خواستم براي مأموريت سختي در كردستان و هنوز سخنانم تمام نشده بود كه از صف جواني بيرون آمد ديدم كشوري است او از همان آغاز جنگ داخلي چنان از خود كياست و لياقت و شجاعت نشان داد كه وصف ناكردني است يك بار به شدت زخمي شد يعني 3 جاي بدنش به وسيله گلوله هايي كه به سوي هليكوپترش پرتاب كردند سوراخ شد ولي به فضل خداوند و هوشياري تمام هليكوپتر را به مقصد رساند در زمان جنگ هم دست از ارشاد برنمي داشت و ثمره تلاشهاي شبانه روزي او را مي توان در پرورش عقيدتي شيرمرداني چون شهيد سهيليان و شهيد شيرودي دانست و چه متواضعانه شيرودي شهيد گفت احمد استاد من بود زماني كه صدام امريكايي به ايران يورش آورد ، احمد در انتظار آخرين عمل جراحي براي بيرون آوردن تركش از سينه اش بود ، اما همين كه موضوع تجاوز صدام را شنيد فرداي آن روز عازم سفر شد به او گفته بودند بمان و پس از اتمام جراحي برو ، اما جواب داده بود ‌وقتي كه اسلام در خطر باشد ، من اين سينه را نمي خواهم

به جبهه رفت و چون گذشته ، سلحشورانه مي جنگيد و مزدوران را به درك واصل مي كرد به طوري كه بيابانهاي غرب كشور را به گورستاني از تانكها و نفرات مزدور دشمن تبديل كرده بود بدون وقفه و با تمام قدرت و قوا مي كوشيد پروازهاي سخت و خطرناك را از همه زودتر و از همه بيشتر انجام مي داد حماسه هايي كه در شكار تانك آفريده بود فراموش نشدني است و اشك و تضرع و عبادتهاي نيمه شبش اين مبارزه با كفر را روحي ديگر مي بخشيد و واقعاً الگويي بود براي نشان دادن يك مسلمان كامل و به كمال رسيده و چه زيبا گفته است شهيد عزيزمان تيمسار فلاحي كه احمد فرشته اي بود در قالب انسان او چنان مبارزه با كفر را با زندگي خود عجين كرده بود كه ديگر هيچ چيز و هيچ كس برايش كوچكترين مانعي نبود حتي مريم 3 ساله و علي 3 ماهه اش و هر بار كه صحبت از دوست داشتن بچه ها مي شد مي گفت كه آنها را به قدري دوست دارم كه جاي خدا را نخواهند بگيرند هر كار سخت و دشواري را كه انجام مي داد او خود ناچيز مي شمرد و وظيفه مي دانست و ازكارهاي ديگران و قشرهاي مختلف در جبهه خصوصاً پاسداران قدرداني بسيار مي كرد علاقه وصف ناشدني اي به برادران پاسدار داشت و مبارزه آنان را از خالصانه ترين مبارزات بعد از صدر اسلام مي دانست او يك بار پوتيني از برادر پاسداري به عنوان هديه گرفته بود و هرگز اين چكمه رزم را از خود دور نمي كرد و مي گفت من اين را از خالصي از خالصان درگاه احديت كه روحانيت و جهاد و شهادت از چهره شان و نگاهشان مي باشد گرفته ام

احمد همواره براي وحدت هرچه بيشتر دو قشر پاسدار و ارتشي مي كوشيد چنان كه حجت الاسلام معاديخواه هماهنگي غرب كشور را مرهون شهيد كشوري مي دانست احمد مي گفت تا آخرين قطره خون براي اسلام و اطاعت از ولايت فقيه خواهم جنگيد و انتقام خون از اين مزدوران كثيف كه سرهاي مبارك عزيزانم پاسداران را نامردانه بريدند خواهم گرفت

احمد عشقش به امام چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب وصف ناكردني است بعد از انقلاب وقتي كه براي امام كسالت قلبي پيش آمده بود احمد در مسافرت بود ، در راه وقتي كه خبر را شنيد از ناراحتي ماشين را كنار جاده نگهداشت و در حالي كه مي گريست گفت خدايا از عمر ما بكاه و به عمر اين رهبر بيفزا و وقتي به تهران رسيد به بيمارستان رفت و آمادگي خود را براي اهداي قلب به رهبرش اعلام كرد

او بر اين عقيده بود تا در اين دنيا هست و فرصتي وجود دارد توشه اي براي آخرت بسازد ، هرگز از حركت و تلاش لحظه اي بازنايستاد

به طوري كه مي گويند بارها شده بود در هواي ابري و حتي باراني پرواز نمود او الله را مي ديد او به جهان جاوداني مي انديشيد و عشق به جبهه و الله هر خطري را در نظرش براي رسيدن به لقاالله هموار كرده بود و در راه الله شهادت براي او از عسل شيرين تر شده بود

آري و بالاخره در روز 15/9/1359 نيايشهاي شبانه اش به درگاه احديت مورد قبول واقع گرديد و درحالي كه از يك مأموريت بسيار مشكل ، اما پيروز باز مي گشت مورد حمله نابرابر و ناجوانمردانه مزدوران بعثي قرار گرفت و در حالي كه هليكوپترش در اثر اصابت راكتهاي دو ميگ به شدت در آتش مي سوخت آن را تا مواضع خودي رساند و آن گاه در خاك وطن سقوط كرد و شربت شيرين شهادت را مردانه نوشيد

يادش و راهش جاودانه باد

تهيه و تنظيم از خانواده شهيد

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 93
  • 94
  • 95
  • ...
  • 96
  • ...
  • 97
  • 98
  • 99
  • ...
  • 100
  • ...
  • 101
  • 102
  • 103
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • زفاک

آمار

  • امروز: 1420
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس