فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

احترام به حضرت آقا ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

14 مرداد 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

کار همیشگی اش بود لباس نظامی اش را که می پوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسین(علیه السلام) می داد بعد هم رو به عکس حضرت آقا می ایستاد..

منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا 

برای شادی روح شهیدان صلوات

عکس شهید

 

 نظر دهید »

عکس آخر ( از خاطرات شهید ابوالقاسم جعفری )

14 مرداد 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

موقعی که حجله شهادت ابوالقاسم را زده بودیم دیدم فردی به عکس او خیره شده بود.
برایم ناآشنا آمد رفتم نزدیکش و سوال کردم آیا شما برادرم را می شناختی؟
گفت: بله ابوالقاسم به عکاسی من آمده بود (عکاسی همایون )
و به من گفت یک عکس قشنگ از او بگیرم زیرا این آخرین عکس من می باشد.

منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

عکس شهید

 نظر دهید »

مهریه عجیب (خاطره ای از شهید مصطفی چمران )

14 مرداد 1395 توسط مادر پهلو شکسته

مهریه‌ام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت (ع) و اسلام هدایت کند

اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریه‌ای داشت

یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه‌اش نداشت برای فامیلم، برای مردم عجیب بود این‌ها.

اولین باری که امام موسی مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید،

خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده! شما می‌دانید با چه کسی ازدواج کرده‌اید؟

شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کرده‌اید. خدا به شما بزرگ‌ترین چیز را در عالم داده، باید قدرش را بدانید.

من از حرف آقای صدر تعجب کردم. گفتم: من قدرش را می‌دانم و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن.

آقای صدر حرف من را قطع کرد و یک جمله به من گفت: این خلق و خوی مصطفی که شما می‌بینید،

تراوش باطن او است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش

این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام معنوی اوست به عالم صورت و اعتبار

و خیلی افسوس می‌خورد کسانی که اطراف ما هستند درک نمی‌کنند

 بسم الله الرحمن الرحیم

تواضع مصطفی را از ناتوانیش می‌دانند و فقیر و بی‌کس بودنش. امام موسی می‌گفت: من انتظار دارم شما این مسائل را درک کنید.

گاهی فکر می‌کرد به همین خاطر خدا بیش تر از همه از او حساب می‌کشد، چون او با مصطفی زندگی کرد با نسخه کوچکی از امام علی (علیه السلام)

همیشه به مصطفی می‌گفت: «تو حضرت علی نیستی. کسی نمی‌تواند او باشد فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد».

مصطفی هم چنان که صورت آفتاب خورده‌اش باز می‌شد و چشم هایش نم‌دار:

«نه درست نیست! با این حرف دارید راه تکامل در اسلام را می‌بندید. راه باز است.

پیامبر می‌گوید هرجا من پا گذاشتم امتم می‌تواند. هر کس به اندازه سعه‌اش»

منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا

برای شادی روح شهیدان صلوات

عکس شهید

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 974
  • 975
  • 976
  • ...
  • 977
  • ...
  • 978
  • 979
  • 980
  • ...
  • 981
  • ...
  • 982
  • 983
  • 984
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک

آمار

  • امروز: 2094
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس