ان شاءالله خدا به تمام خانواد ههای معلولین صبر عنایت کند و به تمام مجروحین لباس عافیت بپوشاند و هر چه زودتر طعم شیرین پیروزی نهايی جنگ با کفار را بچشند و ان شاءالله خدا هر چه زودتر دشمن را خوار و ذلیل بگرداند.
انا و انا الیه راجعون
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون (آل عمران، آيه 168) کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و در نزد خدا روزی داده می شوند.
با سلام و درود به امام امت و شهیدان اسلام و معلولین جنگ حق علیه باطل که به خاطر این جنگ تحمیلی، عضوی از بدن خود را هدیه به این انقلاب کرده اند و درود به این امت شهید پرور که هر روز شوق شهادت در آنها متبلورتر م یشود. ان شاءالله خدا به تمام خانواد ههای معلولین صبر عنایت کند و به تمام مجروحین لباس عافیت بپوشاند و هر چه زودتر طعم شیرین پیروزی نهايی جنگ با کفار را بچشند و ان شاءالله خدا هر چه زودتر دشمن را خوار و ذلیل بگرداند.
سلام بر مادر عزیزم، سلام بر شما که سا لها رنج و زحمت را متحمل شدی تا جوانی چون من پرورش دادی و در راه اسلام هدیه کردی. درود بر تو مادر که در موقعی كه می توانستی از جوانت بهره مند شوی و کمک حالت باشد او را فدای انقلاب و اسلام کردی و در راه خدا جگر گوشه ات را دادی تا خدا راضی باشد پس درود خدا بر تو باد.
سلام بر پدر بزرگوارم، سلام بر تو پدر که همچون ابراهیم ثمره چندین ساله ات را یعنی اسماعیلت را برای راه خدا دادی. جوان دادی، پسر دادی، کسی را دادی که می بایست بازوی راست تو باشد و سلام بر تو پدر که از این آزمایش با موفقیت کامل بیرون شدی. مادرم، ای بهترینم، من به آرزوی خودم رسیدم.
مادر، همان گونه که آرزو می کردی یک پسر خوب داشته باشی به آرزویت رسیدی. بله مادر به آزروی خودت رسیدی که پسرت در راه اسلام گام برداشت و در راه اسلام شهید م یشود. آری من هجرت کردم از ظلمات به نور از زشت یها به زیبایی ها، آری من به لقاءالله پیوستم و به آرزوی خودم رسیدم و اما مادر تنها آرزويی که دارم این است]که[ برایم دعا کنید و از بد یهایی که کرد هام بگذری و حلالم کنی و از شما می خواهم که اجرت را با گریه کردن و دلتنگی کردن ضایع نکنی، گرچه شما خیلی بهتر از من م یدانی و درک م یکنی. مادر، فقط برایم دعا کن تا خدا مرا جزء شهدای صدر اسلام قرار دهد.
شما خواهرانم مثل زینب که صبور بود شما هم باید صابر باشید به هیچ وجه به خاطر من گریه نکنید و اگر گریه می کنید در پیش منافقان و دشمنان اسلام ظاهر نکنید و صبر کنید که خدا بشارت می دهد به صابرین و تنها خواهشی که دارم ]این است که[ همچون مادرتان حجاب اسلامی را رعایت کنید و با عفت و نجیب باشید تا خدا و امام از شما خشنود شوند.
و شما ای امت شهید پرور اگر چه کوچکتر از آن هستم که برای شما پیام دهم اما وصیت من را گوش کنید، در درجه اول برای امام و تمام یاران امام دعا کنید و از خدا طول عمر آنها را خواستار باشید و در درجه ی دوم سعی کنید پیرو خط امام باشید و به فرمایشاتش گوش دهید و ایشان را از خود راضی و خشنود گردانید. ديگر عرضی ندارم، التماس دعا،
اسماعیل مهرانی 6/ 2/ 61
درباره شهید :
شهيد اسماعیل مهرانی در دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1339 در تهران دیده به جهان گشود. او به عنوان فرزند نخست خانواده، جایگاه خاص و رفيعی در بین اعضای خانواده داشت.
پدر بزرگوارش در سا لهای 57 - 1356 با پخش اعلاميه به مبارزه علیه رژيم ستم شاهی برخاسته بود. والدين شهید، انسان های مؤمن، وارسته و پيرو راستين اهل بیت عصمت و طهارت )علیهم السلام( بودند و در تربیت و پرورش فرزندان خود همواره مسایل اعتقادی و اخلاقی را مورد توجه قرار می دادند. چون خود، انسا نهای مقید و متعبّدی بودند، همیشه شعائر اسلامی در محیط خانواده جاری بود و فرزندانشان نیز در این مسیر گام برمی داشتند. انجام واجبات شرعی و دوری از گناهان، توجه به حلال و حرام، کمک و دستگیری از نیازمندان، تولّی نسبت به اهل بیت پیامبر )صل الله علیه واله وسلم( و تبرّی از دشمنانشان و نیز ارادت و محبت نسبت به امام خمینی )رضوان الله تعالی علیه( به عنوان نايب برحق حضرت صاحب الزمان )عجل الله تعالی فرجه الشریف( از ویژگ یهای محیط خانواده و توجهات پدر و مادر اسماعیل بوده است. تعلیم و تربیت در دامان همچون خانواده ای باعث تقدیم چنین فرزندی به جامعه و ایرانی اسلامی می شود. نتیجه تربیت اسلامی این خانواده را می توان در روحیات مذهبی و علایق دینی اسماعیل مشاهده کرد، آنجا که با مطالعه وصیت نام هاش معنویت، معرفت و توجه به اصول و مبانی اعتقادی احساس می شود.
اسماعیل فرزندی آگاه و وظیفه شناس است که در آخرین نوشتار خود پدر و مادرش را به صبر در غیابش فرا می خواند و از اینکه نتوانسته در کنار آنها باشد، درخواست رضایت و گذشت دارد.
اسماعيل دوران ابتدايی خود را در مدرسه عاصمی سرسبيل تهران، دوره راهنمايی را در مدرسه مازيار و مقطع متوسطه را در هنرستان و رشته راه و ساختمان سپری كرد. همزمان با تحصيل دوره متوسطه، در محله يافت آباد تهران با جهاد سازندگی همكاری داشت و به كارهای ساختمانی مبادرت می ورزيد. دوره تحصیلی اسماعیل مرحله زیبایی از زندگی او را تشکیل م یداد. حضور در مراسم مذهبی و نماز جماعت و… در رشد معنوی و تقویت روحیه الهی وی بسیار مؤثر بود. در مدرسه با هر کسی مراوده و معاشرت نداشت و دوستانش را اغلب بچ ههای مذهبی تشکیل می دادند. او از هر نظر مواظب افکار و گرای شهای اطرافیان خود بود که انحرافات فکری در ميان آنها رسوخ نکند. اسماعیل مسیر زندگی خود را پیدا کرده و آن را خط سرخ آل محمد )صل الله علیه واله وسلم( و طریق شهدا و اولیاءالله می دانست.
خانواده، دوستان و هم كلاسی هايش او را به خوش اخلاقی و دس تگيری از دیگران م یشناختند. ادب، عفت کلام، اخلاق اسلامی و رابطه حسنه و صمیمان ه با دوستان از ویژگ یهای شخصیتی او بود. اگر کسی نیازی به نصیحت و تذکر داشت، وی را در خلوت و دور از جمع موعظه میكرد و حرمت همه را حفظ می نمود. نجابت، تواضع و پاکی این جوان مؤمن، او را جوانی دوست داشتنی در ميان اهل محل کرده بود.
اسماعيل همچون پدر در مبارزات و راهپيمایی های انقلابی در زمان رژيم ست م شاهی، حتی به صورت كفن پوش با جمعی از انقلابيون شركت می کرد. سابقه مبارزاتی ايشان از مسجد حضرت علی اكبر )سلام الله علیه( خيابان هاشمی با همراهی دوستان شهيدش و نوه آيت الله اشرفی اصفهانی برمی گردد.
پس از شك لگيری انقلاب شكوهمند اسلامی، در مسجد عل ياكبر)سلام الله علیه( به عضويت بسيج درآمد و در زمانی كه منافقين كوردل تبليغات خود را عليه امام خمينی )رضوان الله تعالی علیه( شروع كرده بودند و تحركاتی انجام م یدادند،اسماعيل در شناسايی اين افراد فعاليتی چشم گير داشت. اولين شهيد دفاع مقدس روستای مهران، الگويی برای ساير مردم و به خصوص جوانان این منطقه شده بود.
اسماعیل و دیگر جوانان سرو قامت و دلاور ایران زمین، فوج فوج ترک خانه و خانواده می کنند و به سوی صحنه های نبرد می شتابند. دشمن سرمست از غرور و قدرت پوشالی، هوای فتح و لگد مال کردن ایران اسلامی را در سر می پروراند و با تمام امکانات به مرزهای کشور اسلامی هجوم آورده است.
دشمن عزت، شرف و عقاید ما را هدف قرار داده و با تشویق بدترین جنایتکاران تاریخ، ماشین جنگی خود را تجهیز و راهی حریم مقدس ایران اسلامی کرد، با این توهم که چند روزه موفق به فتح تهران و نابودی حرکت اسلامی خواهد شد.
اسماعیل که دل و جانش، سرشار از عشق و علاقه به اسلام عزیز و اهل بیت عصمت و طهارت )علیهم السلام( و میهن علوی تبار بود با شنیدن ندای آسمانی رهبر عاشورایی و علمدار نهضت نجات مستضعفان عالم، سر از پای نشناخت و همگام با مجاهدان راه حق و حقیقت به سوی جبه ههای نور شتافت. سال آخر تحصيلی بود كه به دستور امام خمينی )رضوان الله تعالی علیه( که فرمان پر کردن جبهه ها را داده بود، لبيك گفته و با جلب رضايت پدر به سوی میدان نبرد شتافت.
مرحله نخست اعزام به جبهه، از پايگاه مقداد تهران انجام شد. اول بار 45 روز در خط مقدم جبهه حضور یافت و پس از مدتی توقف در پشت جبهه برای بار دوم عازم مناطق عملیاتی گردید.
او شرکت در عرصه های نبرد حق علیه باطل را هجرت از ظلمات به نور و از زشتی ها به زیبای یها می پنداشت. اسماعیل جبهه جنگ را کانون رشد و تعالی خود می دانست و رزمندگان و همسنگران خود را مردان آسمانی شجاع و الگوی عملی راه ائمه معصومین )علیهم السلام( می دانست. حضور در کنار رزمندگان اسلام، از او فردی قوی و با تدبیر ساخته بود و از این رو اسماعیل به عنوان معاون گروهان معرفی شد.
این مسئولیت در سادگی و صفا و ارايه خدمت وی خللی ايجاد نکرد، بلکه با همتی مضاعف و احساس مسئولیتی شگرف، خود را مهیای بر آوردن آرزوی امام شهیدان کرد.
موسم عملیات بیت المقدس فرا رسیده بود، حال و هوای عجيبی بر جبهه جنوب حاکم بود، رزمندگان شور و حال دیگری داشتند و خرمشهر به عنوان نماد مقاومت همچنان در چنگال صدامیان، ایستادگی می کرد. در این سوی سنگ رها، مردانی بودند که دل در گرو آزادی شهر خون و حماسه داشتند. از این رو مجاهدان فی سبیل الله ندای خمینی کبیر را لبیک گفتند و آماده پیاده کردن اراده الهی بر روی زمین شدند. اسماعیل نیز جزء آلال ههای خونین خرمشهر بود که در گل دست ههای مسجد خرمشهر غیور، اذان رهایی اش طنین انداز شد. خرمشهر از دست متجاوزان زراندوز دنیا طلب آزاد گرديد و اسماعیل از دنیا و جاذب ههای آن
اسماعیل در مرحله دومِ عمليات بيت المقدس )جزيره ام الرصاص( و تاریخ 1361/02/17 بر اثر انفجار و سوختگی شدید به درجه رفيع شهادت نايل گشت.جان اسماعیل و اسماعیل ها بهای آزادی خرمشهر شد و اطاعت ولی امر باب وصال و رسیدن به آرزوی او.
مادر شهيد می گويد موقعی كه اسماعيل به دنيا آمد، صورتش كبود و برافروخته بود و در زمان شهادت نيز با صورتی كبود و تاول زده به دیدار حضرت حق شتافت.
شهادت و قرار گرفتن در زمره شهدای صدر اسلام آرزوی او بود و اینک بهشت زهرا و جوار ملکوتی حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) آرامگاه اسماعیل است.