فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت نامه شهید رضا دهقان نیری

08 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

 باري برادران عزيز بار ديگر نداي هل من ناصر ينصرني حسين زمان خميني عزيز به گوش رسيد و من وظيفه خود را دانستم كه به اين ندا پاسخ گويم و ديدم كه هيچ راهي بهتر نيست كه عاشقانه اسلحه به دست بگيرم و با دشمان اسلام بجنگم . شهيدرضا دهقان نيري(1305198)

بسم الله الرحمن الرحيم

« ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون.

گمان نبريد كسانيكه در راه خدا كشته ميشوند مرده اند بلكه زنده ا ند

و نزد پروردگارشان روزي مي خورند » .

با سلام و درود فراوان به حضرت مهدي (عج) و نايب بر حق او امام امت و با درود و سلام به تمامي شهيدان كه با خون پاك خويش درخت پر بركت اسلام را آبياري نمودند و با درود و سلام فراوان به تمامي خانواده ها كه چنين فرزنداني را تربيت نموده اند و راهي جبهه ها كرده اند با درود و سلام فراوان به شما پدر ومادر گرامي كه چنين فرزندي را تربيت كرده ايد و راهي جبهه هاي نبرد عليه ظلمت كرده ايد . باري برادران عزيز بار ديگر نداي هل من ناصر ينصرني حسين زمان خميني عزيز به گوش رسيد و من وظيفه خود را دانستم كه به اين ندا پاسخ گويم و ديدم كه هيچ راهي بهتر نيست كه عاشقانه اسلحه به دست بگيرم و با دشمان اسلام بجنگم . ملت شهيد پرور ايران من به عنوان يك برادر كوچك با شما سخني دارم وآن اين است كه اين امام امت را نگه داريد و هميشه گوش به فرمانش باشيد و نگذاريدكه اين منافقان كوردل ، دل اين امام را به درد آورند تا ابرقدرتها بفهمند كه مكتب ما حسيني و رهبر ما خميني است و در آخر اگر من لياقت شهيد شدن را داشتم و شهيد شدم جنازه من را در روز پنج شنبه تشييع كرده و به خاك بسپاريد . چند كلمه اي سخن به پدر و مادر اول اينكه در پشت سر جنازه ام گريه نكنيد و لباس مشكي نپوشيد و شما اي خواهران حجاب خود را حفظ كرده و زينب وار جلوي دشمنان اسلام بايستيد . و تو اي برادر گرامي تا آخرين قطره خونم با دشمان اسلام بجنگ ديگر صحبتي ندارم . جنگ جنگ تا پيروزي .

والسلام

رضا دهقان نيري

 نظر دهید »

وصیت نامه پاسدار شهید حسن محمودنژاد

08 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

برای جنگ با کافران سبکبال و مجهز بیرون شوید (بافوج پیاده و سواره آسان یا مشکل) ودر راه خدا با جان و مال جهاد کنید این کار شما را بسی بهتر خواهد بود اگر مردمی با فکر و دانش باشید

**بسم الله الرحمن الرحیم**

((انفروا خفافا” وثقالا” وجاهدوا باموالکم وانفسکم فی سبیل الله ذالکم خیرلکم ان کنتم تعلمون)) سوره توبه آیه 41

برای جنگ با کافران سبکبال و مجهز بیرون شوید (بافوج پیاده و سواره آسان یا مشکل) ودر راه خدا با جان و مال جهاد کنید این کار شما را بسی بهتر خواهد بود اگر مردمی با فکر و دانش باشید
بنام الله کوبنده ستم گران و یاری دهنده مستضعفان ورسوا کننده منافقان . سپاس تراای خدای بزرگ که پیامبران را یرای راهنمایی ما فرستادی با مارا از لجنزار ها نجات دهد. سپاس ترا که مرا آفریدی و مرا یاری کردی تا با دشمنان تو بجنگم و مرا در خانواده ای بوجود آوردی که سراپا محو تو هستنند ویاد تو . در گرفتاریها ونارا حتیها ودر رنجها وغمها رضا بر رضا ی تو هستند. ای خدای بزرگ از تو می خواهم در این بره از زمان امام زمان (عج )ما را برسانی . پس از حمد و ثنای خدای مهربان ، درود بر تمام پیامبران از حضرت آدم (ع) تا خاتم النبیین حضرت محمد ابن عبدالله (ص) بنیا نگذار حکومت اسلامی که ما را از زشتیها وپلیدی ها نجات داد و به ما آموخت که چطور باید در برابر ظلم و جور ایستاد ، حتی اگر شاهنشاه ساسانی باشد ، یا امپراتور روم یا در غرب آمریکا باشد یا در شرق شوروی . درود بر ائمه معصومین از حضرت علی (ع) اولین پیشوای شیعیان وحضرت زهرا(س)الگوی بانوان که شجاعت ومظلومّیت وآنچه در خور انسانیت است دارا بودند تا حضرت مهدی (عج) فرمانده سپاه وار تش اسلام که جهان را پر از عدل وداد خواهد کرد .
سلام بر کربلا ، سلام برسیدالّشهدا ، سلام بر عاشورا ، سلام بر کربلای خونین ایران،سلام بربنیانگذارجمهوری اسلامی رهبر انقلاب ،بت شکن اعظم ، قهرمان تاریخ ،یار مظلومان امید محرومان ، پناه بی پناهان ، پشتیبان مستضعفین جهان ، بیدارکننده خواب رفته گان ، آگاه کننده خاموشان ملّت توفنده مسلمین ، امام امّت حزب الله ،فرزند راستین پیغمبر (ص) ، علی زمان ، وارث حسین ، روح خدا خمینی .
درود بر رزمندگانی که با فریاهای آتشین الله اکبر شان پایه های حکومت ظلم وجور را فرو ریختندوبا خونشان اساس جمهوری اسلامی را امضا کردند .درود بر شهدای اسلام در تمام جبه های جهان .
سلام بر تو ای اسطوره مقاومت ، ای صبرکننده در برابر مشکلات ،، ای فدایی امام خمینی که همه چیزت را فدای اسلام وقرآن کردی حتی فرزندانت، امّا تسلیم بررضای خدا بودی
.سلام برتو ای پدر بزرگ واز جان عزیز ترم میدانم که شهادت من ترا محکم تر واستوارتر نسبت به اسلام خواهد کرد ، زیرا شهادت برادرم حسین محمودنژاد امتحانی بود بزرگ که از عهده آن خوب برآمدی .پدر جان میدانم که داغ جوان سخت است امّا هر وقت بیاد شهادت من افتادی یاد کربلا کن، یاد علی اکبر کن، یاد علمدار کربلا کن ، یاد امام حسین کن ، که چطور فرزنددانش را فدای اسلام کرد وصبر کرد .
سلام بر تو ای مادر مهربان که هروقت مشکلی برایم پیش می آمد تنها غمخوارم تو بودی وهر وقت مرا غمگین می دیدی در غم من شریک بودی . آیا وقت آن نرسیده که مرا حلال کنی . من زحمات ترا در نظر دارم ، و رنجهایی که برای من کشیدی. می دانم دعاهایی که برای من می نمودی فراموش نخواهم کرد .من چطور فراموش کنم درصورتی که آنطور در گرفتاری مخصوصا” آن چند ماهی که از پشت بر من خنجر زده بودند شریک بودی . هر وقت در خانه می آمدم نگاه بر صورت شما وپدرم می انداختم خجالت می کشیدم زیرا قیافه شما مرا زیر سئوال قرار میداد و منتظر بودید کی خبر خوش برایتان می آورم درهر صورت من شرمنده آن دعاهای شما هستم مرا حلال کنید.
مادر جان هر وقت زیاد در فکر فرو رفتی وشهادت فرزندت خواست تورا ناراحت کند ، بیاد زینب که یک صبح تا به ظهر هفتاددو نفر از دست دادگریه کن امّا باصبر واستقامت .
سلام بر برادران آگاه وبیدار م که در تمام مشکلات مرا راهنماییمی کردید وچقدر از وقت خود را صرف گرفتاری من نمودید . سلام برشما عزیزان که مردانه در برابر رژیم طاغوت و
در برابر منافقین ایستادیدوشجاعانه از انقلاب اسلامی حمایت کردید وگوش به فرمان امام خمینی (ره) بودید . برادران از جان عزیز ترم خودتان را آماده کنید برای ادامه راه ، که
هنوز مشکلات زیاد ی سر راه داریم که تنها با خون حل خواهد شد . در این در بستر مردن ننگ است . باید در راه خدا جان فدایی کرد تا به خدا برسیم .
سلام بر شما خواهران مظلومم که با همه گرفتاریهای زندگی خود ، با اگر روزی متوجه می شدید گرفتاری برای من پیش آ مده خود را شریک می دانستید. من خدمت های شماهاراو شما را از یاد نبردم برخورد های محبت آمیز شما را در قم وتهران هنوز در نظرم مجسّم است . امید وارم مرا حلال کنید .
سلام برعموی بزرگوارم ودایی های بیدار و عمّه های عزیز و خاله های مهربان ودامادهای از جان عزیز ترم . سلام بر مامان (مادربزرگ) که بسیار به او علاقه داشتم . هر وقت از دنیا دلم میگرفت بدیدن او می رفتم و از کلمات او لذّت می بردم . سلام بر عمو زاده ها ودایی زاده ها و عمّه زاده ها و خاله زاده ها .سلام بر برادر زاده ها وخواهر زاده ها که افتخاری خواهند بود برای آینده اسلام .سلام بر همه ی فامیل وبستگان خویشاوندان وهمسایگان ودوستان .سلام برامت قهر مان وشهیدپرورخط امام که ثابت کردند تاآخرین قطره خون ازاسلام وامام وهر کشور اسلامی دفاع خواهندکرد. پدران قهرمان ومادران شهیدپرور وبرادران شجاع وخواهر ان پیرو زهرا علیهاالسلام من خودراعاجزمی دانم که پیامی برای شما بدهم امّاتنهابه این جمله اکتفا میکنم (یک دری ازبهشت به روی شما امّت حزب الله باز شده است که نگهبان آن امام است. امام را یاری کنیدتا این در بسته نشود.) پدر ومادر ،برادر،خواهر ،بستگان ، ونزدیکاندوری کنید ازافرادی که هنوز اسلام ومکتب شهادت را نیا موخته اند وخودرا فدای هوای نفس می کنندمبارزه میکنند اّا برای غیر خدا صحبت میکنند، برای غیر خداکشته می شوند اما برای غیرخدا. البته اینان همان منافقین هستند که برای منافع خود دست به هر جنایتی می زنند همه شما وما شاهد بوذیم اینها چه کردند در برابر قانون خدا «لایحه قصاص»راهپیمایی و اعلام جنگ مسلحانه کردند وآن راضد انسانیت خواندند بهشتی عزیز ومظلوم را با72تن از یاران امام به شهادت رساندند. ریس جمهور منتخب ملّت برادر شهید رجایی و نخست وزیر دانشمند برادر شهید باهنر راسوزاندند . درمیعادگاه نماز جمعه مدنی ها و دستغیب ها وصدوقی ها راعلی وار کشتند .صدها زن و مرد وکودک رایا کشتندیا سوزاندند. با هم خودرا طرفدار خلق می دانند .بعضی از افراد هم هستند منافق نیستند امّا نا آگا ها نه راه منافقین را می پیمایندبدون آنکه بانند.چه می کنند یا چه می گویند . به آنها بگویید خط فقط خط امام . ااز مسیر انحرافی برگردید وخود را در دامن اسلام قرار دهید .وبدانید فردا دیر است. امروز افرادی که در راس مملکت قرار گرفته اند بیاید یاری کنیم، زیرا سراپاخط امام ومحور انقلابند . مخصوصا” آیت الله منتظری مرد علم وتقوا واسطوره مقاومت وبرادر عزیزخانه ای رئیس جمهور اسلامی و برادر رفسنجانی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی که چشم وچراغ امّت و سدی هستند دربرابرلیبرالها ومنافقین وشرق و غرب اینها از جان عزیز تر ند هر کس با اینها دشمن بود او را دشمن بدارید وهر کس با اینه دوست بود او را دوست بدارید . من بسیار به این عزیزان علاقمندم ، چون اینها را شناخته ام باید اینها را یاری کنیدتا فاجعه به بار نیاید . درست است اگر هیچ یک از اینها نبود ند امام به تنهائی انقلاب را پیش می برد وبر تمام قدرتها ی شرق و غرب پیروز می گشت .
بیدار باشید دشمن هنوز بطور نیمه جان در صحنه است ودر پی تدارک هستند ، تاروزی ضربه ای بزنند که اسلام را از بین ببرند چون از اسلام می ترسند . همانگونه که امام فرمودند: «اینها از اسلام سیلی خورده اند . در هر صورت تا امام هست مطمئن باشید توطئه ها خنثی خواهد شد .فقط امام را تنها نگذارید امروز شرق وغرب از فریاد این رهبر بزرگ و آگاه به وحشت افتاده اند ومرگ خود را نزدیک می بینند واز این خانه کوچک در جماران کاخهای خودرا (کاخ کرملین و کاخ سفید ) متزلزل می بینند . واز طرف دیگر فریادهای آتشین امّت حزبالله که برای آزادی جهاان مستضعفین طنین افکنده است به هراس افتاده ، مبادا روزی ملتّها ی تحت ستم بپا خیزند امّا باید بدانند روزی محرومان و مظلومان قیام خواهند کرد وبساط ظلم وستم آنها را برچیده خواهند کرد .
من در حالی که لحظه های آخر عمرم را میگذرانم به قدرتهای جنایتکار اعلام میکنم دشمنان اسلام مارا از چه می ترسانند ، از محاصره اقتصادی ،یا اقدام نظامی یا کنفرانسهای خائنانه یا قرار دادهای مظلوم کش یا مانورهای سیاسی که میلیاردها تومان از پول مستضعفین خرج آن می شود .این خیمه شب بازی ها برای چیست . اگر برای کشتن مسلمین است که امام قهرمان ما فرمودند : من سینه خود را آ ماده کرده ام برای سرنیزه های شما بیائید بکشید مارا ملّت مابیدار تر می شوند . جمله امام بزرگ خمینی کبیر از زبان همه مسلمین ومستضعفین در بند می آید آری اگر شما خونخوار هستید واحتیاج به خون مظلوم دارید ما شهادت را با آغوش باز می پذیریم .
«جنگ ما برسر خاک نیست برسر اموال نسیت ، جنگ ما برای دفاع از اسلام است اسلام بما اجازه نمی رهد که ما بگذاریم هر کس هر غلطی که می خواهد بکند » امام خمینی
ما نمی گذاریم دیگر آمریکا بر جهان حکومت کند . ما نخواهیم گذاشت شوروی بر جهان آقائی کند ما نخواهیم گذاشت اسرائیل برسران مسلمین فرمانروائی کند زیرا امام فرمود : اسرائیل باید از بین برود اسرائیل می خواهد بر سران مسلمین فرمانروائی کند . تایک محروم درجهان است، تا یک مظلوم زیر سلطه ابر جنایتکاران به سر می برد ، تا یک مستضعف درچنگال مستکبرین به سر می برد ما مبارزه و جنگ خواهیم کرد . جنگ ما تا زمانی ادامه دارد که پرچم جمهوری اسلامی بر سر تاسر جهان افراشته شود وشر ابرقدرتها وحکومت های مرتجع منطقه را از زمین کم کنیم .
[تاپرچم لا اله الاالله محمد رسول الله بر جهان طنین نیفکند مبارزه هست وتا مبارزه علیه مستکبرین هست ما هستیم ]. «امام خمینی »
شر ق وغرب باید بداند ما باشهادتمان مظلو میّتمان را بجهان ثابت می کنیم ، مادر مکتبی آموزش دیده ایم که استاد آن حسین ابن علی (ع) سالار شهیدان می باشد..

از پی آزادی نوع بشر تا روز حشر

پرچم آزا د مردی را بپا خواهیم کرد

کاخ استبداد را ا ز ریشه ویران می کنیم

پس بنای عدل را از نو بنا خواهیم کرد

تا ستمگر پیشه گان رادر جهان رسوا کنیم

با ندای حق جهان را پر صدا خواهیم کرد


اگر امام حسین (ع) پیراهن ظلمت را به تن می کرد وبا ابر قدرت زمان یزید کنار می آمد امروز اما ما هم با آمریکا کنار می آمد . اگر امام حسین (ع) با مروان سازش میکرد،امروز امام ما هم با اسرائیل سازش می کرد ، اگر امام حسین (ع) شهادت را نمی پذیرفت امروز ملّت ما هم این طور به استقبال شهادت نمی رفت ما هر چه داریم امام حسین (ع) داریم .
( ( خدایا دردنیا و آخرت یک لحظه ما را از امام حسین (ع) جدامگردان )) پدر بزرگوار و قهرمان ومادر شهیدپرور میدانم برای من آرزوها داشتید ومن از اینکه نتوانستم این آرزوی شما را برآورده کنم ، عذر می خواهم .انشاء الله مرا خواهید بخشید واکنون شهادت من همان منزلت وارزش آرزو را برای شما ومن خواهد داشت شها دت سعادتی است که نصیب هرکسی نخواهد شد . حال که این سعادت نصیب من گردید مرا در بهشت زهرا در قطعه 21 نزدیک برادرم بخاک سپارید . اگر جانبود در میان باغچه وسط قطعه 21 دفن کنید اگر خواستند جلوگیری کنند به آنها بگوئید هر چه دارید از خون همین شهداء است . این خون شهیدان است که شما را بر مسند ریاست دو روز دنبا نشاند . در ضمن اوّل پدر ومادر بعد برادران می توانند برای دفن کردن من تصمیم بگیرند . مثلا"در قم خاک کنند ولی اگر قرار باشد طبق وصیّت در بهشت زهرا دفن کنند، حتما” در قطعه 21 باشد هیچ کس حق ندارد مرا در قطعات دیگر بهشت زهرا دفن کند . یا اگر من اسیر شدم یا بدنم قطعه قطعه گردید وطعمه مرغان هوائی گردید، ناراحت نباشید زیرا این بدنها باید خاک شود. پدرو مادر وبرادران وخواهران وبستگان ونزدیکان برای من گریه نکنید بلکه به هم تبریک بگویید تبریک بگویید ، تبریک بگویید تبریک بگویید ؛ به مردم تبریک بگویید . باز هم تکرار می کنم هیچ کس حق ندارد برای من گریه کند همه باید لباس نو بپوشند مخصوصا” پدر و مادر وبرادرن و خواهران از ساعتی که این وصیت نامه به دستشان می رسد اگر لباس مشکی پوشیده اند بلافاصله باید در آورند مبادا بگویید او نوشته اماوظیفه ما پوشیدن لباس مشکی است ، نه اینطور نیست .وظیفه شما لباس غیر مشکی و قهوه ای پوشیدن است .پیراهن باید سفید باشد تا دشمنان ومنافقان شاد نشوند . شهادت برای یک انسان آزاده وشاگرد مکتب حسین ابن علی (ع) به مانند عروسی می باشد ، کجا سراغ دارید در مجلس عروسی گریه کنند . مگرماحق نیستیم . مگر نمی گوییم (انا لله وانا الیه راجعون)ما از خداییم و روزی به خدا خواهیم پیوست .مگر ما امانت خدا نیستیم . مگر نمی گوییم اسلام با خون آبیاری می شود گروهی از مردم باید فدا شوند تا گروهی دیگر در آسایش ودر پناه اسلام زندگی کنند.
(( عاشق آن باشد که اندر راه دلبر جان دهد شایدآن معشوقه اندراین مناپیداشود ))
مگر می شود انسان عاشق خدا باشد اما برای دفاع از حریم اسلام وقانون خدا جان ندهد مگرمیشود انسان عاشق حسین ابن علی (ع) باشد اما برای شکستن محاصره کربلای حسین (ع) جان ندهد باید دوست فدای دوست شود وعاشق فدای معشوق [نچه من می بینم شاید کمتر کسی ببین ، من خدا را لمس می کنم ] لذا برای او بنام او به خاطر او به سوی او جان خواهم داد . چون بزرگترین افتخار شهادت در راه خداست . پس گریه برای شهید معنا ندارد . زیرا گریه فقط برای اهل بیت رسول الله (ص) است . گریه برای آن مولایی باید کرد که سر خود را داخل چاه می کرد آن هم نیمه شب ودرد دل می کرد . گریه برای آن آقایی باید کرد که در صحرای کربلا او را با اهل بیتش تنها گذاشتند آنهم در برابر دشمن . گریه برای آن علمداری باید کرد که آب را برداشت اما چون مولا (برادر) مظلوم خود را تشنه دید آب روی آب ریخت وبا لب عطشان به شهادت رسید . گریه برای آن اسیرانی باید کرد که هروقت می خواستنداز غم عززانشان گرریه کنند با باتازیانه جباران روبرو میشدند گریه باید برای حضرت زینب قهرمان کربلا چون مصیبت دید صبر کرد فرزندان پیغمبر (ص) را قتل عام کردندصبر کرد ، سر امام حسین (ع) رابالای نی زدندصبر کرد سرامام حسین(ع) رامیان تشت طلا گذاشتند وبا تازیانه جلوی چشم زینب (س) برلب و دندان امام حسین (ع) زدند صبر کرد .براو باید گریه کرد . پس برای من کسی نباید گریه کند .پدر ومادر می دانم شما اسطوره صبر و مقاومت هستید ،وبایک شهیدودو شهید قانع نخواهید شد ،بلکه مایل هستید مانند امام حسین (ع) وحضرت زینب (س) همه فرزندانتان را فدای اسلام کنید وخواهید کرد ولی این یک طرف قضیه می باشد طرف دیگر شرکت در نماز جمعه که یک فریضه عبادی سیاسی می باشد ،خواندن نماز شب ودعای ظهور حضرت مهدی (عج) وطول عمر برای امام خمینی و پیروزی رزمندگان اسلام بر کفار وحق بر باطل البته یک تذکر است چون همه اینها راانجام می دهید.وامّادر امور مادی ،ماشین که بیشتر پول آن را مادرم داده اختیار آن باپدر ومادرمادر می باشد . قرضهایی که دارم بهر شکلی که میدانید به گفته خود شما (پدر و مادر ) مقدار خانه ای که دارم اختیارش با شما ست .مدت 20روز درپایگاه بوذم و همچنین پاداش عید برابر یک ماه حقوق سپاه آن خورده حسا بی هم گویا از برج 7باسپاه داشتم که خود سپاه بهتر می داند به پدر ومادرم پرداخت شود . در ضمن مقداری کوپن بنزین از سپاه تفرش پیش من بوده که یادم نیست هرچه گفتند به آنه بدهید . چهار مد گندم برابر یک من ، کفاره بدهکارهستم . مقدار (مبلغ )2000تومان از پول حزب الله پیش من بوده کم کم به توسط اکبر نوبخت به مصرف حزب الله به آن شکلی که به او گفته بودم یعنی کمک به حزب الله شهرستانها که خودشان را هماهنگ کرده یا خواهند کرد برساند . دونوارکه آن نوشته شده الویجان پس ازضبط فوری به صاحبش درالویجان چندکیلومتری تفرش بوسیله ابولفضل بدهندالبته خادم مسجداورامی شناسدیک نوارهم که روی آن نوشته شده است نجم الدین غفاری که یک بسیجی می باشد در جاده (پاسگاه) پست می دهد قبلا"هم درسپاه تفرش بوده بدهید . آخرین کلامم همگی در یک صف واحد در خط امام برابر قدرتها بتازید وهمان فریاد خدایا خدایا تاانقلاب مهدی (عج) خمینی رانگهدار سردهید.

- پروردگارا اسلام واسلامیان راقوت عنایت بفرما.
- پروردگارا مخربین دینت اگر قابل هدایتند هدایت ، والاّ ریشه کن بفرما.
- پروردگارا امام قهرمان مارا تا ظهور حضرت مهدی (عج) پایدار بدار.
- پروردگارا راه کربلا و قدس را با پیروزی سپاه اسلام برروی ما باز گردان .
- پروردگاراامام زمان مارا بفریاد مابرسان .
- ( در پایان همه شما را بخدا می سپارم . امید وارم که مرا حلال کنید .))
- گرچه این وصیّت نامه قابل ذکر نیست امّا چون امام مظلوم خمینی کبیر علاقه خاصی بوصیت نامه (شهدا) دارد ، لذا بخدمت امام برده تا کل این وصیت نامه را بخواند.

((ای امام از اینکه نتوانستم آنچه تو گفتی عمل کنم ازتو می خواهم مرا ببخشی ))
حسن محمودنژاد 26/6/61

 

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید اسماعیل مهرانی

08 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

ان شاءالله خدا به تمام خانواد ههای معلولین صبر عنایت کند و به تمام مجروحین لباس عافیت بپوشاند و هر چه زودتر طعم شیرین پیروزی نهايی جنگ با کفار را بچشند و ان شاءالله خدا هر چه زودتر دشمن را خوار و ذلیل بگرداند.
انا و انا الیه راجعون


و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون (آل عمران، آيه 168) کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و در نزد خدا روزی داده می شوند.


با سلام و درود به امام امت و شهیدان اسلام و معلولین جنگ حق علیه باطل که به خاطر این جنگ تحمیلی، عضوی از بدن خود را هدیه به این انقلاب کرده اند و درود به این امت شهید پرور که هر روز شوق شهادت در آنها متبلورتر م یشود. ان شاءالله خدا به تمام خانواد ههای معلولین صبر عنایت کند و به تمام مجروحین لباس عافیت بپوشاند و هر چه زودتر طعم شیرین پیروزی نهايی جنگ با کفار را بچشند و ان شاءالله خدا هر چه زودتر دشمن را خوار و ذلیل بگرداند.


سلام بر مادر عزیزم، سلام بر شما که سا لها رنج و زحمت را متحمل شدی تا جوانی چون من پرورش دادی و در راه اسلام هدیه کردی. درود بر تو مادر که در موقعی كه می توانستی از جوانت بهره مند شوی و کمک حالت باشد او را فدای انقلاب و اسلام کردی و در راه خدا جگر گوشه ات را دادی تا خدا راضی باشد پس درود خدا بر تو باد.


سلام بر پدر بزرگوارم، سلام بر تو پدر که همچون ابراهیم ثمره چندین ساله ات را یعنی اسماعیلت را برای راه خدا دادی. جوان دادی، پسر دادی، کسی را دادی که می بایست بازوی راست تو باشد و سلام بر تو پدر که از این آزمایش با موفقیت کامل بیرون شدی. مادرم، ای بهترینم، من به آرزوی خودم رسیدم.


مادر، همان گونه که آرزو می کردی یک پسر خوب داشته باشی به آرزویت رسیدی. بله مادر به آزروی خودت رسیدی که پسرت در راه اسلام گام برداشت و در راه اسلام شهید م یشود. آری من هجرت کردم از ظلمات به نور از زشت یها به زیبایی ها، آری من به لقاءالله پیوستم و به آرزوی خودم رسیدم و اما مادر تنها آرزويی که دارم این است]که[ برایم دعا کنید و از بد یهایی که کرد هام بگذری و حلالم کنی و از شما می خواهم که اجرت را با گریه کردن و دلتنگی کردن ضایع نکنی، گرچه شما خیلی بهتر از من م یدانی و درک م یکنی. مادر، فقط برایم دعا کن تا خدا مرا جزء شهدای صدر اسلام قرار دهد.


شما خواهرانم مثل زینب که صبور بود شما هم باید صابر باشید به هیچ وجه به خاطر من گریه نکنید و اگر گریه می کنید در پیش منافقان و دشمنان اسلام ظاهر نکنید و صبر کنید که خدا بشارت می دهد به صابرین و تنها خواهشی که دارم ]این است که[ همچون مادرتان حجاب اسلامی را رعایت کنید و با عفت و نجیب باشید تا خدا و امام از شما خشنود شوند.


و شما ای امت شهید پرور اگر چه کوچکتر از آن هستم که برای شما پیام دهم اما وصیت من را گوش کنید، در درجه اول برای امام و تمام یاران امام دعا کنید و از خدا طول عمر آنها را خواستار باشید و در درجه ی دوم سعی کنید پیرو خط امام باشید و به فرمایشاتش گوش دهید و ایشان را از خود راضی و خشنود گردانید. ديگر عرضی ندارم، التماس دعا،
اسماعیل مهرانی  6/ 2/ 61



درباره شهید :
شهيد اسماعیل مهرانی در دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1339 در تهران دیده به جهان گشود. او به عنوان فرزند نخست خانواده، جایگاه خاص و رفيعی در بین اعضای خانواده داشت.

پدر بزرگوارش در سا لهای 57 - 1356 با پخش اعلاميه به مبارزه علیه رژيم ستم شاهی برخاسته بود. والدين شهید، انسان های مؤمن، وارسته و پيرو راستين اهل بیت عصمت و طهارت )علیهم السلام( بودند و در تربیت و پرورش فرزندان خود همواره مسایل اعتقادی و اخلاقی را مورد توجه قرار می دادند. چون خود، انسا نهای مقید و متعبّدی بودند، همیشه شعائر اسلامی در محیط خانواده جاری بود و فرزندانشان نیز در این مسیر گام برمی داشتند. انجام واجبات شرعی و دوری از گناهان، توجه به حلال و حرام، کمک و دستگیری از نیازمندان، تولّی نسبت به اهل بیت پیامبر )صل الله علیه واله وسلم( و تبرّی از دشمنانشان و نیز ارادت و محبت نسبت به امام خمینی )رضوان الله تعالی علیه( به عنوان نايب برحق حضرت صاحب الزمان )عجل الله تعالی فرجه الشریف( از ویژگ یهای محیط خانواده و توجهات پدر و مادر اسماعیل بوده است. تعلیم و تربیت در دامان همچون خانواده ای باعث تقدیم چنین فرزندی به جامعه و ایرانی اسلامی می شود. نتیجه تربیت اسلامی این خانواده را می توان در روحیات مذهبی و علایق دینی اسماعیل مشاهده کرد، آنجا که با مطالعه وصیت نام هاش معنویت، معرفت و توجه به اصول و مبانی اعتقادی احساس می شود.

اسماعیل فرزندی آگاه و وظیفه شناس است که در آخرین نوشتار خود پدر و مادرش را به صبر در غیابش فرا می خواند و از اینکه نتوانسته در کنار آنها باشد، درخواست رضایت و گذشت دارد.

اسماعيل دوران ابتدايی خود را در مدرسه عاصمی سرسبيل تهران، دوره راهنمايی را در مدرسه مازيار و مقطع متوسطه را در هنرستان و رشته راه و ساختمان سپری كرد. همزمان با تحصيل دوره متوسطه، در محله يافت آباد تهران با جهاد سازندگی همكاری داشت و به كارهای ساختمانی مبادرت می ورزيد. دوره تحصیلی اسماعیل مرحله زیبایی از زندگی او را تشکیل م یداد. حضور در مراسم مذهبی و نماز جماعت و… در رشد معنوی و تقویت روحیه الهی وی بسیار مؤثر بود. در مدرسه با هر کسی مراوده و معاشرت نداشت و دوستانش را اغلب بچ ههای مذهبی تشکیل می دادند. او از هر نظر مواظب افکار و گرای شهای اطرافیان خود بود که انحرافات فکری در ميان آنها رسوخ نکند. اسماعیل مسیر زندگی خود را پیدا کرده و آن را خط سرخ آل محمد )صل الله علیه واله وسلم( و طریق شهدا و اولیاءالله می دانست.

خانواده، دوستان و هم كلاسی هايش او را به خوش اخلاقی و دس تگيری از دیگران م یشناختند. ادب، عفت کلام، اخلاق اسلامی و رابطه حسنه و صمیمان ه با دوستان از ویژگ یهای شخصیتی او بود. اگر کسی نیازی به نصیحت و تذکر داشت، وی را در خلوت و دور از جمع موعظه میك‌رد و حرمت همه را حفظ می نمود. نجابت، تواضع و پاکی این جوان مؤمن، او را جوانی دوست داشتنی در ميان اهل محل کرده بود.

اسماعيل همچون پدر در مبارزات و راهپيمایی های انقلابی در زمان رژيم ست م شاهی، حتی به صورت كفن پوش با جمعی از انقلابيون شركت می کرد. سابقه مبارزاتی ايشان از مسجد حضرت علی اكبر )سلام الله علیه( خيابان هاشمی با همراهی دوستان شهيدش و نوه آيت الله اشرفی اصفهانی برمی گردد.

پس از شك لگيری انقلاب شكوهمند اسلامی، در مسجد عل ياكبر)سلام الله علیه( به عضويت بسيج درآمد و در زمانی كه منافقين كوردل تبليغات خود را عليه امام خمينی )رضوان الله تعالی علیه( شروع كرده بودند و تحركاتی انجام م یدادند،اسماعيل در شناسايی اين افراد فعاليتی چشم گير داشت. اولين شهيد دفاع مقدس روستای مهران، الگويی برای ساير مردم و به خصوص جوانان این منطقه شده بود.

اسماعیل و دیگر جوانان سرو قامت و دلاور ایران زمین، فوج فوج ترک خانه و خانواده می کنند و به سوی صحنه های نبرد می شتابند. دشمن سرمست از غرور و قدرت پوشالی، هوای فتح و لگد مال کردن ایران اسلامی را در سر می پروراند و با تمام امکانات به مرزهای کشور اسلامی هجوم آورده است.

دشمن عزت، شرف و عقاید ما را هدف قرار داده و با تشویق بدترین جنایتکاران تاریخ، ماشین جنگی خود را تجهیز و راهی حریم مقدس ایران اسلامی کرد، با این توهم که چند روزه موفق به فتح تهران و نابودی حرکت اسلامی خواهد شد.

اسماعیل که دل و جانش، سرشار از عشق و علاقه به اسلام عزیز و اهل بیت عصمت و طهارت )علیهم السلام( و میهن علوی تبار بود با شنیدن ندای آسمانی رهبر عاشورایی و علمدار نهضت نجات مستضعفان عالم، سر از پای نشناخت و همگام با مجاهدان راه حق و حقیقت به سوی جبه ههای نور شتافت. سال آخر تحصيلی بود كه به دستور امام خمينی )رضوان الله تعالی علیه( که فرمان پر کردن جبهه ها را داده بود، لبيك گفته و با جلب رضايت پدر به سوی میدان نبرد شتافت.

مرحله نخست اعزام به جبهه، از پايگاه مقداد تهران انجام شد. اول بار 45 روز در خط مقدم جبهه حضور یافت و پس از مدتی توقف در پشت جبهه برای بار دوم عازم مناطق عملیاتی گردید.

او شرکت در عرصه های نبرد حق علیه باطل را هجرت از ظلمات به نور و از زشتی ها به زیبای یها می پنداشت. اسماعیل جبهه جنگ را کانون رشد و تعالی خود می دانست و رزمندگان و همسنگران خود را مردان آسمانی شجاع و الگوی عملی راه ائمه معصومین )علیهم السلام( می دانست. حضور در کنار رزمندگان اسلام، از او فردی قوی و با تدبیر ساخته بود و از این رو اسماعیل به عنوان معاون گروهان معرفی شد.

این مسئولیت در سادگی و صفا و ارايه خدمت وی خللی ايجاد نکرد، بلکه با همتی مضاعف و احساس مسئولیتی شگرف، خود را مهیای بر آوردن آرزوی امام شهیدان کرد.

موسم عملیات بیت المقدس فرا رسیده بود، حال و هوای عجيبی بر جبهه جنوب حاکم بود، رزمندگان شور و حال دیگری داشتند و خرمشهر به عنوان نماد مقاومت همچنان در چنگال صدامیان، ایستادگی می کرد. در این سوی سنگ رها، مردانی بودند که دل در گرو آزادی شهر خون و حماسه داشتند. از این رو مجاهدان فی سبیل الله ندای خمینی کبیر را لبیک گفتند و آماده پیاده کردن اراده الهی بر روی زمین شدند. اسماعیل نیز جزء آلال ههای خونین خرمشهر بود که در گل دست ههای مسجد خرمشهر غیور، اذان رهایی اش طنین انداز شد. خرمشهر از دست متجاوزان زراندوز دنیا طلب آزاد گرديد و اسماعیل از دنیا و جاذب ههای آن

اسماعیل در مرحله دومِ عمليات بيت المقدس )جزيره ام الرصاص( و تاریخ 1361/02/17 بر اثر انفجار و سوختگی شدید به درجه رفيع شهادت نايل گشت.جان اسماعیل و اسماعیل ها بهای آزادی خرمشهر شد و اطاعت ولی امر باب وصال و رسیدن به آرزوی او.

مادر شهيد می گويد موقعی كه اسماعيل به دنيا آمد، صورتش كبود و برافروخته بود و در زمان شهادت نيز با صورتی كبود و تاول زده به دیدار حضرت حق شتافت.

شهادت و قرار گرفتن در زمره شهدای صدر اسلام آرزوی او بود و اینک بهشت زهرا و جوار ملکوتی حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) آرامگاه اسماعیل است.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 821
  • 822
  • 823
  • ...
  • 824
  • ...
  • 825
  • 826
  • 827
  • ...
  • 828
  • ...
  • 829
  • 830
  • 831
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • پارلا
  • ma@jmail.com
  • سیده زهرا موسوی

آمار

  • امروز: 1229
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • دلیل امروز و فردای ما ... ( زندگینامه شهید علی چیت سازیان ) (5.00)
  • پوتین ( از خاطرات شهید زین الدین ) (5.00)
  • بخشداری که کارگر خوبی بود (5.00)
  • ماجرای نظافت حرم اباعبدالله الحسین(ع) به دست اسرای ایرانی (5.00)
  • شهید است مسافر هفت اقلیم عشق (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس