فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

پس از شهادت ( از خاطرات شهید محمود شهبازی )

08 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

چند ثانیه‌ای از شهادت شهبازی نمی‌گذشت که حاج همت کنار پیکر او آمد. ترکش تمام صورت شهبازی را مجروح کرده بود. موهای خاکی اش میان لایه‌ای از خون قرار داشت. حاجی به یاد ساعتی پیش افتاد که حاج محمود در سنگر تاکتیکی بود، و آخرین نماز شبش را می‌خواند. چفیه خون آلوده‌اش را از دور گردن او باز کرد و بر صورت مهربانش انداخت، و اندوهگین به طرف دیگر دژ رفت، نگاه حاجی که به همدانی افتاد، غم بر اعماق جانش پنجه انداخت. همه نیروها علاقه او را به شهبازی می‌دانستند برای همین قبل از اینکه او سخنی بگوید، گفت: «به نیروها بگو تا آفتاب نزده نمازشان را پشت دژ بخوانند. پس از نماز همه نیروها جلو می‌روند.» همدانی پرسید: «محمود کجاست؟» حاجی به طرف خرمشهر نگاه کرد و گفت:« الحمدا… محاصره خرمشهرکامل شده و بچه‌ها به نهر عرایض رسیده‌اند» دوباره پرسید: «حاجی، محمود کجاست؟» اشک در چشمان حاجی غلطید و صورتش را در میان دستانش پنهان کرد. همدانی خودش را به بالای دژ رسانید. زانوانش سست شد، باور نداشت که سردار دلها با پیکری آغشته به خون بر روی زمین افتاده است. شهادت شهبازی قلب متوسلیان، همت و تمام رزمنده‌‌های لشگر ۲۷ محمد رسول الله راپر از اندوه کرد.

منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »

دوباره متولد شدم. ( خاطره ای از شهید احمد بیابانی )

08 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

احمد را همه بچه هاي شاه عبدالعظيم مي شناسند.
اويكي از اون داش مشتي هايش بود. از آن لوطي هايي كه امروز خيلي كمتر از آنها مي بينيم.
هر كس اگر مورد ظلم و ستمي واقع مي شد از احمد كمك مي خواست.
چهره جالبي داشت، موهاي فرفري بلند، صورت تراشيده با سبيل هاي مشكي به همراه دستمال ابريشمي.
خلاصه يك محل بود و يك احمد.

اصلا دنبال سياست نبود شايد هم بهتر بگويم اصلا نمي دانست سياست را با چه حروفي مي نويسند.
ماهها از انقلاب گذشته بود،
يك روز در خيابان داشتم با اين ساز مان خلقي ها در مورد امام خميني بحث مي كردم.
كار بالا گرفت و صحبت داغ شده بود،
احساس خطر مي كردم كه يك لحظه، آدم هيكلي با ريش هاي بلند و موهاي فري از راه رسيد و نجاتم داد.
خوب كه به چهره اش خيره شدم چهره اش آشنا آمد « احمد» بود.
كلي عوض شده بود .
بهش گفتم احمد اين چه قيافه ايس.

در جواب گفت : امام خميني كاري كرد كه من دوباره متولد شوم.

سال ها بعد در جنگ شهيد شد و نام كوچه اي كه منزلشان در ان بود را گذاشتند: كوچه «شهيد احمد بياباني».

چند ماه پيش كه مادرش به رحمت خدا رفت،
براي تسليت به منزلشان رفتم، اين تصوير را بر روي طاقچه خانه شان ديدم. .

منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »

بسکتبال ( از خاطرات شهید بیضایی )

08 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

یکی از علایقی که محمودرضا در نوجوانی داشت تعقیب لیگ بسکتبال حرفه‌ای آمریکا
(NBA) بود.جمعه‌ها قید خواب را می‌زد و از صبح زود می نشست پای تماشای بسکتبال.
اطلاعاتش در مورد مسابقات NBA زیاد بود و علاوه بر تلویزیون، اخبار مسابقات را در نشریات ورزشی هم تعقیب می‌کرد.
از اسامی و بیوگرافی بازیکنان و مربیان بگیر تا جدول لیگ و غیره را خوب مطلع بود.
یکبار با هم نشسته بودیم مسابقه تیم اورلاندو مجیک را که تیم محبوب محمودرضا بود تماشا می‌کردیم.
محمودرضا به «شکیل اونیل» بازیکن معروف این تیم علاقه زیادی داشت
و طبق معمول شروع کرد به تعریف کردن از این بازیکن که من حرفش را قطع کردم و گفتم:
هر چقدر هم حرفه‌ای باشد، به مایکل جردن که نمی‌رسد! گفت: شکیل اونیل با همه فرق دارد.
گفتم: چه فرقی دارد؟ گفت: مسلمان است و هر هفته در نماز جمعه شرکت می‌کند. بعد گفت:
یکبار روز جمعه مسابقه داشت که هر چه مسئولین تیم به او اصرار می‌کنند که آن روز نماز جمعه نرود، نمی‌پذیرد
و مسئولین تیم مجبور می‌شوند چند نفر را همراه او بفرستند که به محض تمام شدن نماز،
شکیل اونیل را سوار ماشین کنند و سریع برگردانند تا به مسابقه برسد.
هر طوری بود محمودرضا آنروز به من ثابت کرد که شکیل اونیل از مایکل جردن سرتر است

منبع:ابر و باد
خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 817
  • 818
  • 819
  • ...
  • 820
  • ...
  • 821
  • 822
  • 823
  • ...
  • 824
  • ...
  • 825
  • 826
  • 827
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • صفيه گرجي
  • رهگذر
  • بتول سادات بنیادی

آمار

  • امروز: 456
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس