فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

وصیت نامه شهید مسعود آذری فرد

13 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بنام خدا
و باسلام و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران این ابرمرد تاریخ کوه ایمان خمینى بت‌شکن و باسلام برشهداى بخون خفته انقلاب اسلامى و ملت شهیدپرور و مسلمان و … ایران وبادرود برمعلولین‌این انقلاب وجنگ تحمیلى و باسلام بر شمااى خانواده و فامیل،دوستان و آشنایان گرامى.
هرانقلاب مخصوصا انقلاب اسلامى افراد پاکى را از میان ملت شهیدپرور جدامى‌کند ، این درخت تنومند اسلام احتیاج به خون دارد باید افرادى پاک با نثار خون خود این‌درخت تنومند را آبیارى‌نمایند و کلا؟ هرلحظه‌اى اسلام به خون نیاز داشته‌باشد خون پاک و مطهر عده‌اى برزمین مى‌ریزد بعنوان مثال وقتى این انقلاب نیازداشت به خون ۷۲ تن از بهترین افراد این ملت بلافاصله خون آنها برزمین مى‌ریزد و به جندا… مى‌پیوندند. به عبارت دیگرکسانى‌که در راه خداکشته مى‌شوند خداوند عاشق آنها است چون خداوند تبارک وتعالى مى‌فرماید :
من طلبنى وجدنى ومن وجدنى عرفنى عشقنى ومن عشقنى عشقته ومن عشقته قتلته و من قتلته‌فعلى دیه ومن على دیه فانادیه .
کسى‌که مرا طلب کندمى‌یابدمرا وکسى‌که مرا یافت‌مى‌شناسدم وکسى‌که‌مرا شناخت عاشقم‌مى‌شود کسى که عاشقم شد عاشقش مى‌شوم وکسى که عاشقش شدم مى‌کشم اورا و کسى را که کشتم دیه مپردازم؟؟؟؟؟
مشخص مى‌شود که شهیدان چه مقامى دارند و حالا وقت آن است که هرکس مى‌خواهد به مقام برسد اقدام کند . حالا وقت آن رسیده که هر کس ماهیت خود را نشان دهد حالا نشانى براى اسلام است . کنون‌هرابرقدرتى‌و هرخدانشناسى کوشش مى‌کند تا این انقلاب اسلامى ما را که ثمره خون بیش ازهفتاد هزار کشته و صدهزار تن معلول است از دست خارج سازد و با خیال خام خودمى‌خواهد اسلام را ازمیان بردارد ولى کورخوانده است و نمى‌داند که دین اسلام از طرف خدا آمده و خداهم پشتیبان آن است ولى خداهم مى‌فرماید از توحرکت از من برکت که این آیه کلام خداوند است !
یا ایهاالذین آمنوا ان تنصرا… ینصرکم و یثبت اقدامکم  یعنى‌اى‌کسانى که ایمان آورده‌اید اگر یارى کنید دین خدا را خدا یارى مى‌کند شمارا ومحکم گرداند قدمهایتان را .
پس اگر مى‌خواهیم اسلام به تمام معنا درکشور اسلامى ایران پیاده شود بایدتلاش کرد وجانفشانى‌نمود ومن خدا را شکرمى‌گزارم که قدرى بیشتر مهلتم داد تا توانستم به اندازه درکم اسلام را؟؟؟ و بانثارخون‌خوددرخت تنومند اسلام را آبیارى نمایم من‌اکنون بظاهر از بین شما رفته‌ام بدستور اسلام چندکلمه‌اى را بعنوان وصیت مى‌گویم :
اکنون‌که وصیت نامه مرا بازکرده‌اید ومى‌خوانید نمى‌دانم چه حالتى به شما دست‌داده‌است آیاخداى ناکرده ناراحت هستید یا اینکه خوشحال هستید و بوسیله خوشحالى خود مرا نیز خوشحال مى‌کنید .من دوست دارم که براى من ناراحت نباشید همانطور که مى‌دانم ناراحت نیستید و حتى من‌مى‌خواهم؟؟؟ واگر مایل بودید حتى لباس سیاه که نشانه عزادارى است؟؟؟ اینک چند کلمه‌اى با خانواده محترم خود صحبت مى‌کنم
پدرعزیزم صدها درود وآفرین برشما باد که همچون ابراهیم فرزندخویش‌را به قربانگاه فرستادى و خوشحال بودید که فرزندتان در صف جندا… قرارگرفته است و درهر نامه‌اى که برایم مى‌فرستادید درآن آرزو داشتید که من به جندا… بپیوندم و حالا که من به هدف خود رسیده‌ام و شما به آرزوى خود مى‌دانم که اصلاِ ناراحت نیستید بلکه خوشحال هم هستید. من بوجود چنین پدرى افتخار مى‌کنم و ازشما اى‌پدرجان‌تقاضا دارم که اگر احیانا از فامیل و آشنایان کسى است که ناراحت باشد او را ارشاد کنید تا بخود آید و ناراحتى خود را برطرف سازد .
اى‌مادرعزیز که بعدازخدا مهربانترین افراد نزد من هستید من بوجود شما افتخارمى‌کنم که چنین فرزندى را تربیت نمودید و وقتى او را به قربانگاه فرستادید خوشحال بودیدوقبل از آن وقتى به شما مى گفتم آیا به من اجازه مى‌دهید شما گفتید برو و تو با جوانان دیگر هیچ فرقى ندارى .
مادر جان! مادرجان حالا موقع آن رسیده که رسالت زینبى خود را پیاده نمائید .
خواهر عزیزم! تو نیز زینب زمان باش و از هر چه هوس کردى بپرهیز و درراه خدا مبارزه کن و با ناملایمات دست و پنجه نرم کن .
خواهر عزیزم :مبادا براى شهادت‌من‌خداى ناکرده ناراحت باشى وگریه کنى‌توخودمى‌دانى‌که‌من برای چه چیز شربت شهادت نوشیدم تو باید پیرو شهدا باشى .
اى برادران عزیز: پیوسته‌درراه اعتلاى اسلام عزیز کوشا باشیدو تمام فرامین اسلام را به دل پذیرا باشید و پیوسته پیام شهداى در راه اسلام را بگوش جهانیان برسانید مبادا براى شهادت من ناراحت باشید چون من در راه هدف و مقصود خود که جز اسلام چیز دیگر نبود شربت شهادت ؟؟؟ من فقط شما را سفارش مى‌کنم با درسهایتان انشاا… که درسهایتان را خوب مى‌خوانید و درآینده فرد مفید براى این مملکت اسلامى هستید و بوسیله این عمل نمى‌گذارید خون شهیدان پایمال شود .
اى‌فامیل‌محترم من از شما تقاضادارم که اصلاِ براى شهادت من ناراحت نباشید و تنها دعاى شما نزدخدا این‌باشد که انشاا… خداوند این جان ناقابل مرا که براى او فدانمودم قبول بفرماید ومرا جزئى از شهداى اسلام قراردهد .
من‌ازشمامى‌خواهم‌که وقتى برسرقبر یا یادبود من‌آمدیدخوشحال شویدوبراى کورى چشم‌منافقین اگر مایل بودید حتى لباس سیاه که نشانه عزادارى است نپوشید و حوشحال باشید که من توانستم جانم را نثار مکتب محمد(ص) و على(ع) بنمایم . اینک اى مسلمانان و اى حزب ا…هى‌ها من بعنوان برادر کوچک به شما مى‌گویم هرچه شماکردید با علماى‌اسلام مخصوصا مجاهددیارمان حضرت آیت‌ا… صدوقى این‌مرد با تقوى راستى مى‌خواهید ایشان را بشناسید از یزد خارج شوید و ببینید که درمورد ایشان چه نظریه‌هایى مى‌دهند همچنین سلام مرا به ایشان برسانید .
اینک یک پیام به همدرسهایم شما هرچه کردید با درسهایتان امروز اسلام به مبلغ نیاز دارد شما باید با هرچه بیشتر درس‌خواندن بهتر اسلام را یارى‌کنید . محصلین درمدارس شما باید مسئولیت را حس کنید که چقدر اسلام در این زمان به متخصصین با ایمان‌نیازدارد انشاا… که هم شما بیشتر همت مى‌کنید و هم معلمانتان و در آینده فردى مفید براى اسلام خواهید بود . به امید پیروزى نهایى انقلاب اسلامى ایران اى پدر عزیز من از شما مى‌خواهم که اگر از لحاظ انشائى جائى را بد نوشته‌ام یا کلمه‌اى را اشتباه نوشته‌ام تصحیح بفرما متشکرم .

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید حمید زارع درنیانی

13 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحيم

در مقابل كفار ، مهيا و مجهز شويد ، نيروهاي لازم براي مقابله را به اندازه اي كه مي توانيد به دست آوريد و از اسب هاي آماده و وسايل لازم براي حفظ ارتباط استفاده كنيد تا دشمنان خدا و دشمنان شما جرات مخالفت با حق و تجاوز به شما را نداشته باشند . ( انفال 59)

آري پدر عزيزم! من مي روم تا با كفار مبارزه كنم و اگر خدا بخواهد شهيد شوم – اميدوارم كه مرا ببخشيد – من در اين راه آگاهانه قدم گذاشتم و آگاهانه شهيد مي شوم و خدا مي داند هدف من غير از خدا چيز ديگري نيست . دلم مي خواهد وقتي كه من شهيد شدم كسي براي من گريه نكند اگر بخواهيد گريه كنيد بياد شهداي كربلا و شهداي كربلاي ايران ، بياد شهيدان مظلوم ، بهشتي ، مطهري و رجائي ها ، باهنر ها و دستغيب ها و مدني ها و تمام شهداي راه اسلام از صدر تا به حال .

آري پدر عزيزم! من نمي توانم در خانه بنشينم و شاهد اين همه جنايت دشمنان دين باشم و من نمي توانم درخانه باشم و شاهد تجاوز امپرياليسم به وطنم و دينم و ناموسم باشم . من فكر نمي كنم كه لياقت شهادت را داشته باشم.

پدر عزيزم! من امانتي بودم از طرف خدا نزد شما و خدا هر وقت بخواهد مي تواند امانت را پس بگيرد . شما ناراحت اين نباشيد كه مرا از دست داده ايد ، اسلام، و از همه مهمتر خدا را داريد ، خيال نكنيد كه ابرقدرت ها سلاح هاي مختلفي دارند ، ما هم سلاح ايمان و سلاح الله اكبر داريم .

پدر عزيزم و اهل خانواده و فاميل هايم! مبادا از خط امام خارج شويد و مبادا امام را تنها بگذاريد و اي ملت ايران! مبادا امام خميني را تنها بگذاريد . مبادا مانند مردم كوفه كه امام را دعوت كردند ، بعد با تبليغات يزيد ، با امام به مبارزه برخاستند ،چنين كاري كنيد . مبادا حرف هاي اين منافق ها كه به جز شيطان راهي ديگر ندارند گوش دهيد . چون اگر از راه خدا و قرآن و اسلام خارج شويد و گمراه شويد خداي بزرگ بر اين گمراهي شما مي افزايد.

و چند كلمه با مادر بزرگ – اگر عروسي مرا مي خواستيد ببينيد حالا عروسي من است ، عروسم تفنگم و حجله ام سنگر است . در تمام عروسي ها رسم است كه روي سر داماد نقل مي ريزند اين جا هم روي سر من نقل با مسلسل مي ريزند ، يعني رگبار مسلسل ها و در تمام عروسي ها رسم است كه دو نفر دست داماد را مي گيرند . دست من هم دو نفر همرزم گرفته اند (يعني دو شهيدي كه بغل دستم هستند )

از پدرم تقاضا دارم كه روي سنگ قبر من اين شعر را بنويسد:

اي رهگذر كه مي گذري بر مزار من

از گوش دل بشنو سخن من شعار من

در زير بار ظلم نرفتم ز زندگي

تا گشت باعث شرف و افتخار من

گشتم اگر شهيد سعادت خريده ام

شد مرگ سرخ چون سند اعتبار من

و در ماه محرم با اين نوحه از ما ياد كنيد:

بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي كربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا

تشنه آب فراتم اي اجل مهلت بده

تا بگيرم در بغل قبر شهيد كربلا

بسكه دامان وطن رنگين شده از خون شهيد

خاك ايران مي دهد هر لحظه بوي كربلا

**

مرگ بر آنان كه نمي خواهند ما باشيم و مرگ بر ستمكاران.

آنان كه راه شهادت برگزيدند جاودانه زندگي مي كنند.

براي هميشه خدا حافظ

والسلام

جاويد اسلام زنده باد خميني

حميد زارع

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »

وصیت نامه شهید علیرضا موحد دانش

13 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

با نام خدای محمد (ص) و علی (ع) و به نام خدای حسین (ع) و بزرگ مرد زمان خمینی، سخنم را آغاز می کنم. پروردگارا تو شاهدی که ما برای رضای تو می جنگیم و برای رضای تو است که از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگی هایمان به دنیا بریده ایم و مشتاقانه به سوی تو آمده ایم. پس تو را به خمینی قسم یاری مان کن؛ پروردگارا! تو را شکر می گویم و از تو سپاسگذارم که افتخار جنگ با لشگر کفر را به ما دادی و این افتخاری است بزرگ. حسین (ع) بی یاور و تنها و متکی به تو به میدان آمد.
یزیدیان بسیارند و امیدشان به بسیاری لشگر و حسین (ع) فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی و کسی نیست که به یاری اش برود. اکنون وقت آن است که ندای سرور شهیدان را لبیک گفته و بسویش پر کشیم. حسین (ع) جان! تو می دانی که ما هم از مرگ باکی نداریم و مرگ در نظر ما هم مرگ نیست، فنای جسم است و آغاز هستی.
مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمری ستانم جاودان
او ز من جسمی ستاند رنگ رنگ

مردم بدانید و آگاه باشید که در مکتب ما شهادت مرگی نیست که دشمن بر ما تحمیل کند، شهادت مرگ دلخواهی است که مبارز مجاهد و مومن با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب می کند و این آخرین پیام هر شهید است که همیشه راه حسین (ع) باقی است و یزیدیان بر فنا.
محرم مجسم اینجاست، عاشورای ثانی اینجاست، کربلای حسین اینجاست و یزیدیان آمده اند که فساد را رواج داده؛ اسلام محمدیان را نابود کنند اما غافل از این که یاران حسین (ع) اینجا نیز آماده اند تا آخرین قطره خونشان را فدا کنند و مانع از این شوند که کفار در شهر های اسلامیمان نفوذ کنند و خدا نیز مثل همیشه یارشان است و ما می جنگیم با آنان که با حسین (ع) جنگیدند و می کشیم کسانی را که حسین (ع) را کشتند و کشته می شویم همان گونه که حسین (ع) و یارانش کشته شدند و پیروز به همان ترتیب که حسین (ع) پیروز شد.
پدر و مادر عزیز و مهربانم، با غرور و سر بلند باشید زیرا فرزندی را که تحویل جامعه دادید، راهش راه حسین (ع ) و سر نوشتش سر نوشت حسین (ع) و یارانش است. مادر، در سوگ من اشک مریز و در غم از دست دادانم گریه نکن. زیرا همان طور که قبلا چندین بار گفته ام من متعلق به شما نیستم، امانتی هستم که خدا به شما داده و سپس آن را از شما پس گرفته است. پس نباید در غم از دست دادن چیزی که متعلق به شما نبوده ناراحت باشید. پدر و مادر خوبم! بدانید که اگر مرگ من در پیشگاه خدا شهادت محسوب می شود هم اکنون جایگاه والایی دارم و در کنار کسانی هستم که از شما نیست و به من دلسوزترند. مادر جان! یادت باشد که فرزندت مشتاق مرگ بود و از مرگ هراسی نداشت و آگاهانه به استقبال آن رفت و مرگ با عزت را بر زندگی پر ذلت ترجیح می داد. پدر و مادر می دانم که در زندگی زحمات زیادی را به خاطر من تحمل شدید تا من در زندگی سعادتمند شوم. بدانید که اکنون من خوشحال و سعادتمندم و شمات به آرزویتان رسیده اید و اگر خوشی مرا می خواهید نباید در نبودن من اشک بریزید و غمگین باشید. شما باید به خود ببالید که فرزندتان به قلب دشمن زده و با خونش بر شمشیر تیز دشمن پیروز شد. ای کسانی که از مرگ می هراسید قبول که مرگ حق است و ما نباید یک عمر از یک لحظه کوتاه که اسمش مرگ است بترسیم و بنشینیم تا آن مرگ به سراغمان بیاید بلکه باید به پیشوانزش برویم.

حسین (ع) بزرگ سرور آزادگان و این راهنمای شهادت می فرماید: زندگی عقیده است و جهاد راه آن، من نیز از زمان انقلاب به رهبری روحانیت مبارز و متعهد و در صدر آن امام عزیزمان که جانم فدایش – عقیده ام را در زندگی انتخاب کردم و در راه رسیدن به هدفم جنگیدم و این افتخاری است برای من که در راه نیل به مقصودم کشته بشوم. شما ای دوستان به جسمم نیندیشید که بی جان در زیر خروارها خاک مدفون شده. به روحم فکر کنید که اکنون کجاست و با چه کسانی محشور شده.
محمد رضا برادر مومنم
تو تنها وارث اسلحه من هستی، نگذار که اسلحه ام از دستم بیفتد. آن را برگیر و بر علیه طاغوتیان و کفار بکار گیر. سعی کن در زندکی کسی را از خودت نرنجانی. به روی پاهایت استوار بایست و مغزت را در اختیار خدا قرار بده و اسلحه ات در راهش جهاد کن. برادر، هیچ وقت فکر نکن که من مرده و از بین رفته ام، من همیشه با تو هستم و در نزد خدا روزی می خورم، همانگونه که خدا می فرماید:
ولا تحسب الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عنده ربهم یرزقون.
سعی کن در زندگی زیر بار ظلم نروی و همیشه بر علیه ظلم و جور ظالمان به رهبری ابر مرد تاریخمان خمینی بزرگ بجنگی، برادرم از من به تو یادگار، این مرد خدا را تنها مگذار که درد محرومان را می گوید و رنج مظلومان را بیان می کند. بیشتر قرآن بخوان و سعی کمن به احکام عمل کنی در زندگی کاری کن که همیشه باعث افتخار پدر و مادرمان باشی و آنها را از خودت ناراضی نکنی که رضای خدا در رضای آنهاست.
و زهرا خواهرم:
تو نیز زینب گونه و با منطق در تحمل سختیها و مصائب روزگار بکوش و گریه و شیون سر نده که مرا ناراحت می کنی. مادرمان را دلداری بده و نگذار که به فکر جسم من باشد. جسم من فانی است ولی روح است که جاودانه است.
خواهرم: حجابت را حفظ کن زیرا:
زنی که همه جا را می بیند و خود دیده نمی شود، خود محرومیتی را بر استعمار تحمیل کرده است و زینب (س) نیز چنین بود. فریاد حق طلبانه ات هرگز خاموش نمی شود. هر وقت که دلت براینم تنگ شد سوره واقعه را بخوان. از طرف من از تمامی فامیل حلالیت بخواه و از آنها بخواه که حامی اماممان درتمام عمر باشند و از دولت مکتبی برادر رجایی حمایت و پشتیبانی کنید زیرا اینان هستند که درد محرومان جامعه را می دانند و برای رضای خدا کار می کنند. از طرف من به فامیلمان بگو شاید به صورت ظاهر روحانیت مبارز و برادر کمتبی و همراهانش در دنیا دارای طرفداری کمتری باشند ولی ای کاش می توانستید از شهدای به خون خفته ایران نیز نظر خواهی می کردید، آن وقت بود که به حقانیت این امام و این روحانیت و این برادر عزیز (رجایی) پی می بردید و مریدش می شدید. برادران و خواهران مومن و مسلمان! سعی کنید به شعارهایی که در خانه هایتان می دهید جامه عمل بپوشانید و نظاره گر و تماشاچی نباشید. خداوند در قرآن رو به روی رسولش می فرماید: ای پیغمبر، به یارانت بگو غیر از دو نیکی چه چیزی از ما انتظار دارید؛ یا پیروز می شوید و یا شهید که در هر صورت پیروزی با شماست و شما برنده نهایی هستید. ما نیز در این جنگ با رهبری خمینی بزرگ و یاری خدا حتما پیروزیم اگر چه کشته شویم.
پدر عزیزم از مقدار پولی که نزد تو می باشد 1000 ریال به شهریار و 150000 ریال به حسین این برادر عزیزم که همیشه و تا پایان عمر یارم بوده بدهید و بقیه را هر طور صلاح می دانید، خرج کنید. مراسم خیلی مختصری برایم بگیرید و فکر کنید که برایم عروسی گرفته اید. شادی کنید تا روحم شاد شود.
از دوستان و آشنایان و فامیل و هر کسی که در مدت عمر کوتاهم به نحوی به آنها از سوی من ضرری رسیده حلالیت بخواهید و دوستانم را دوست بدارید، زیرا که برایم یاران خوبی بودند. به همرزمانم به دیده فرزند بنگرید و هیچگاه کسی را در مرگ من مقصر ندانید.
والسلام
بیاد همیشگی شما

علیرضا موحد دانش
2/ 1/ 1360


وصیت نامه دوم شهید علی رضا موحد دانش:
سلام علیکم، در زمانی قلم به نیت وصیت بر کاغذ می لغزانم که هیچ گونه لیاقت شهادت را در خود نمی بینم. وقتی به قلم رجوع می کنم، غیر از سیاهی و تباهی و معصیت چیزی نمی یابم و به همین دلیل است که از پروردگار توانا عاجزانه می خواهم که تا مرا نیامرزیده است، از دنیا نبرد. پروردگارا با گناهی زیاد از تو که لطف و کرمت را نهایتی نیست، تقاضای عفو و بخشش دارم. الهی بنده ای که تحمل از دست دادن یک دست را ندارد چگونه بر آتش دوزخ توان دارد؟ خدایا توبه ام را بپذیر و از گناهانم در گذر که غیر از تو کسی را ندارم و غیر از تو امیدی ندارم. مردم بدانید راهی را که در آن گام نهاده ایم که همانا راه حسین (ع) است به اختیار انتخاب کرده و تا آخرین نفس و آخرین رمقی که به تن داریم در سنگر رضای خدا خواهیم ماند و به دشمن زبون کافر خواهیم فهماند که ملتی که پشتیبانش خداست و پیشاپیش امام زمان در مقابل تمامی کفر خواهد ایستاد و انشا الله پیروز خواهد شد.
پدر و مادر عزیزم! همان گونه که در شهادت برادرم صبر کردید و استقامت ورزیدید، اکنون نیز صبر پیشه کنید. در حدیث است که هرگاه پدر و مادر در مرگ دو فرزندشان استقامت کنند، خداوند کریم اجری عظیم نصیبشان می کند.
شما خوب می دانید که شهید عزادار نمی خواهد، رهرو می خواهد همان طور که من رهرو خون برادرم بودم شما هم با قلم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید.
مادر عزیزم به مادران بگو مبادا از رفتن فرزندان تان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود.
پدر و مادر عزیز! به خاطر تمام بدی ها و ناسپاسیها که به شما کرده ام مرا ببخشید و حلالم کنید و از همه برای من حلالیت بخواهید. از همسرم که امانتی است از من نزد شما خوب محافظت کنید که مونس آخرین روزهایم بود.
برادران عزیز، برادری داشتم که در راه خدا شهید شد، قبلا در وصیت نامه ام با او صحبت و درد دل می کردم اکنون به شما توصیه می کنم که برادران عزیزم نکند در رختخواب ذلت بمیرید، که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید، که علی (ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.
پدر و مادر و همسر عزیزم، مراقبت کنید آنان که پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند در زنده بودنمان که نتوانستیم در آنها اثری بگذاریم شاید در مرگمان فرجی باشد و بر وجدان بی انصافشان اثر گذارد
والسلام
علیرضا موحد دانش
تاریخ نگارش 17/ 11/ 1361

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 776
  • 777
  • 778
  • ...
  • 779
  • ...
  • 780
  • 781
  • 782
  • ...
  • 783
  • ...
  • 784
  • 785
  • 786
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • نورفشان

آمار

  • امروز: 1003
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیتنامه شهید محمد رضا قوس (5.00)
  • وصیت نامه شهید قاسم میر حسینی (5.00)
  • بگو 7 هزار سال! (از خاطرات عملیات خیبر) (5.00)
  • صيت نامه شهيد غلامرضا صالحی (5.00)
  • ماجرای سحری دادن سرهنگ عراقی به اسرای ایرانی در موصل (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس