فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

خلبانی که هواپیمای «میگ - 25» دشمن را یکسال زمینگیر کرد

27 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

افسر کنترل رادار یک هدف نزدیک شونده را از سمت غرب گزارش کرد که احتمالا قصد حمله به نیروگاه اتمی بوشهر را داشت لحظاتی بعد هدف را در رادار هواپیما پیدا کردیم و با دادن اطلاعات به خلبان به سمت آن رفتیم تا… 
سیدعلی محمد رفیعی‌ فرزند سید محمد جعفر‌ روز 14 مرداد ماه 1331 در شهرستان بروجرد متولد شد. او در طول جنگ علاوه بر حضور در مناطق عملیاتی به عنوان افسر ناظر مقدم هوایی‌، جزو ‌یکی از خلبنانان کابین عقب «اف- 14» بود که توانست بیش از 500 ماموریت گشت زنی رزمی‌، پوشش هوایی و اسکورت را در تمام ساعات شبانه روز انجام بدهد و در سرنگونی تعدادی از هواپیماهای متجاوز دشمن و خنثی سازی بسیاری از ماموریت‌های آنان نقشی اساسی ایفا کند او علاوه بر مشاغل گردانی وانجام پرواز، پس از آتش بس به ستاد تهران منتقل شد و در پست افسر دایره طرح مدیریت جنگ‌های الکترونیک (جنگال) معاون عملیات نهاجا و سال بعد به عنوان رئیس همین دایره انجام وظیفه کرد.

 

سپس به ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران(سماجا) منتقل شد و در موقعیت رابط نیروی هوایی در مرکز فرماندهی این ستاد خدمت کرد بار دیگر به نهاجا برگشت و در دفتر مطالعات و تحقیقات این نیرو شغل جانشین رئیس کمیته تحقیق در روش‌های عملیاتی را برعهده گرفت توین کتاب «سوروایول» یا روش‌های چگونه زنده ماندن‌، در دفتر مطالعات نهاجا‌، یادگار اوست که در سطح نیروی هوایی استقبال شد.

 

علی محمد سومین فرزند این خانواده بود او تحصیلات ابتدایی را در مدارس «فردوسی» و «داریوش» محل زادگاهش به اتمام رساند. شش سال متوسطه را در مدرسه «خواجه نصیر طوسی» گذراند و توانست با دریافت دیپلم طبیعی در سال 1351 به جست وجوی شغل مناسب بگردد. پدرش در اداره آگاهی بروجرد مشغول بود و خانواده‌ای با شش فرزند را اداره می‌کرد.

 

با توجه به علاقه‌ای که به خلبانی داشت،‌ نیروی هوایی را برای استخدام انتخاب کرد. پس از دو بار مراجعه به مرکز استخدام این سازمان در خیابان «تهران نو»‌، از پس آزمون‌ها و معاینات دقیق پزشکی برآمد و در تاریخ هفتم مهرماه 1351 وارد دانشکده خلبانی شد. طی دو ماه آموزش‌های نظام جمع‌، اسلحه شناسی و غیره را آموخت و سردوشی گرفت. از این پس کلاس‌های زبان و دروس علمی شروع‌ و در ادامه وارد گردان پرواز «قلعه مرغی» شد. درس‌های آکادمی پرواز را نیز تحصیل کرد و با هواپیمای ملخ‌دار «پایپر» اولین پروازهای عمرش را انجام داد پس از آموختن پرواز مقدماتی‌، نمره لازم در آزمون جامع زبان را کسب کرد و بهمن ماه 1353 به ایالت «تگزاس» آمریکا اعزام شد.

 

در پایگاه «لکلند» واقع در شهر سان «آنتونیو» زبان تخصصی و پیشرفته را خواند و دیپلم مربوطه را گرفت. بعد به پایگاه «مدینا» منتقل شد و حدود 30 ساعت پرواز با هواپیمای سبک ملخ دار «تی -41» را تجربه کرد سپس برای ادامه دوره به پایگاه «کلومبوس» واقع در ایالت «می‌سی‌سی‌پی» رفت تا پرواز با جت زیر سوت «تی -37» را آموزش ببیند دوره او در این پایگاه ناتمام ماند و به کشور برگشت.

 

ششم بهمن ماه 1354 برای دومین بار عازم آمریکا شد کلاس زبان را مرور کرد و آموزش تخصصی برای پرواز در کابین عقب هواپیمای «اف-14» را با هواپیماهای «تی-2» و «تی -39» در پایگاه دریایی «پنسی کولا» نزدیک شهر «وارینگتون»‌، در ایالت «فلوریدا» سپری کرد. پس از خاتمه دوره‌،اسفند ماه 1356 به ایران برگشت.اوایل سال 1357 به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد اما به دلیل وجود کلاس دیگری‌ که قبل از دوره آن‌ها منتظر آموزش بودند و شرایط رو به پیشرفت بحران در کشور همچنان منتظر آموزش ماند تا جنگ تحمیلی رسما آغاز شد.

 

علی محمد رفیعی 24 خرداد ماه 1358 با «پروین گرجی‌ها» پیوند زناشویی بست که ثمره این پیوند مقدس دو دختر به اسامی ستاره سادات(1359) و ساغر سادات(1366) و یک پسر به نام سید سلمان(1361) شد که هر سه دارای مدرک کارشناسی هستند.

رفیعی دوره پیشرفته رزمی خود را در کابین عقب شکاری فوق مدرن تامکت یا «اف-14» با استاد گرانقدرش‌، «عباس حزین»‌، طی کرد و از محضر استادان دیگری چون:«محمد هاشم آل آقا»،‌ «عباس بابایی» و «جلیل زندی» درس آموخت.

 

 

سیدعلی محمد در دوران خدمت‌، در پایگاه هشتم شکاری اصفهان که بعدها به منطقه هوایی شهید بابایی تغیر نام داد‌، پایگاه هوایی هفتم ترابری شکاری شیراز‌، پایگاه ششم شکاری بوشهر‌، ستاد نهاجا و سماجا خدمت کرد. همچنین ماه‌ها در پایگاه هوایی ششم شکاری بوشهر به صورت مامور آمادگی داد و سرانجام با 32 سال خدمت‌، مهر ماه 1383 با درجه سرهنگی بازنشسته شد.

 

سرهنگ خلبان علی محمد رفیعی در خاطراتی بیان می‌کند:

 

اوایل جنگ تحمیلی بود.هنوز برنامه‌ریزی کاملا منظم و مرتبی وجود نداشت سعی ما بر این بود که مناطق جنگی تعیین شده را به صورت شبانه روزی پوشش بدهیم و حفاظت کنیم. چراکه قرار بود هر هواپیما در طول ماموریت یک یا دو بار سوخت گیری کند و بعد جای خود را به هواپیمای جایگزین که از اصفهان یا شیراز می‌آمد‌، بدهد و به پایگاه باز گردد. تا هواپیمای جایگزین منطقه را تحویل نمی‌گرفت‌، گروه قبل مجاز به ترک منطقه نبودند خلبنانان این هواپیما وقتی در یگان می‌نشستند‌، به طور خودکار در نوبت آخر پروازهای آمادگی قرار می‌گرفتند این نوبت معمولا حدود 30 تا 36 ساعت بعد می‌رسید.

 

15 بهمن ماه به همراه خلبان «محمد پیراسته» نیم ساعت مانده به غروب‌، به منطقه رفتیم و خلبنانان قبلی خداحافظی کردند با این ترتیب ما هم باید حدود چهار ساعت دیگر تعویض می‌شدیم از آنجا که احتمال دادم نماز مغرب و عشا قضا شود‌، تصمیم گرفتم نماز را سر وقت در هواپیما بخوانم.

 

وقت تعویض ما رسید. افسر کنترلر رادار با رمز اطلاع داد هواپیمای جایگزین دچار مشکل شده و خلبنانان کمی دیرتر با هواپیمای دیگری خواهند آمد این خبر بار دیگر و بار دیگر تکرار شد. تا آنجا که ما نماز صبح را در حال پرواز خواندیم. زمان ما به 11 و 55 دقیقه رسید‌؛ یعنی توانستیم ناخواسته رکورد پروازهای گشت زنی هوایی را تا آن زمان به نام خودمان ثبت کنیم.

 

مدتی بود رژیم بعث تصمیم به وسعت دادن بمباران شهرها گرفت در این راستا بمباران تهران را به عنوان پایتخت‌، با امید تاثیر جدی بر کاهش روحیه مردم و حمایت آنها از هیات حاکمه‌، با هواپیمای «میگ -25» در دستور کار قرار داد.این هواپیما در ارتفاع بالاتر از 75 هزار «پا» با سرعتی نزدیک به سه برابر صوت پرواز می‌کرد از این رو سرنگونی آن امری محال به نظر می‌رسید چرا که از برد موشک‌های زمین به هوا خارج و شرایط رهگیری و سرنگونی آن برای شکاری‌های خودی نیز خیلی دشواربود.

 

همچنین اول مرداد ماه 1362 در کابین عقب سروان «شهرام رستمی» از پایگاه هوایی شیراز به منظور گشت زنی و پوشش هوایی منطقه بندر ماهشهر بلند شدیم. تقریبا حوالی کازرون افسر کنترلر رادار بوشهر با هیجان اعلام کرد یک فروند هواپیمای بلند پرواز میگ -25 در ارتفاع 75 هزاز پا و سرعت 5 و دو دهم برابر صوت در حال پرواز به سمت تهران است به سرعت در رادار هواپیما هدف را جست وجو کردیم و آن را پیدا کردم هماهنگی‌ها با کابین جلو انجام شد و روی هدف قفل راداری صورت گرفت رستمی با استفاده از آخرین مرحله قدرت پس سوز موتورها‌، به سرعت ارتفاع را زیاد کرد تا قفل راداری شکسته نشود در ارتفاع 45 هزار پا تمام پارامترهای شلیک موشک فراهم شده بود بلافاصله یک تیر موشک هوشمند «فونیکس» را به سمت دشمن شلیک کردیم موشک از زیر بال رها شد و شروع به اوج گیری کرد چیزی نگذشت که موشک به خوبی هدف را مورد اصابت مستقیم قرار داد.

 

برق انهدام این هواپیمای گران‌قیمت و خطرآفرین برای کشور را در آسمان مشاهده کردیم و ندای «الله‌اکبر» سر دادیم. این انهدام اولین میگ -25 بود که باعث شد نزدیک به یک سال دشمن به فکر بمباران با آن نیفتد.

 
 
 
 
 
خاطرات دفاع مقدس
 
 
خلبانی که هواپیمای «میگ - 25» دشمن را یکسال زمینگیر کرد

افسر کنترل رادار یک هدف نزدیک شونده را از سمت غرب گزارش کرد که احتمالا قصد حمله به نیروگاه اتمی بوشهر را داشت لحظاتی بعد هدف را در رادار هواپیما پیدا کردیم و با دادن اطلاعات به خلبان به سمت آن رفتیم تا… 
سیدعلی محمد رفیعی‌ فرزند سید محمد جعفر‌ روز 14 مرداد ماه 1331 در شهرستان بروجرد متولد شد. او در طول جنگ علاوه بر حضور در مناطق عملیاتی به عنوان افسر ناظر مقدم هوایی‌، جزو ‌یکی از خلبنانان کابین عقب «اف- 14» بود که توانست بیش از 500 ماموریت گشت زنی رزمی‌، پوشش هوایی و اسکورت را در تمام ساعات شبانه روز انجام بدهد و در سرنگونی تعدادی از هواپیماهای متجاوز دشمن و خنثی سازی بسیاری از ماموریت‌های آنان نقشی اساسی ایفا کند او علاوه بر مشاغل گردانی وانجام پرواز، پس از آتش بس به ستاد تهران منتقل شد و در پست افسر دایره طرح مدیریت جنگ‌های الکترونیک (جنگال) معاون عملیات نهاجا و سال بعد به عنوان رئیس همین دایره انجام وظیفه کرد.

 

سپس به ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران(سماجا) منتقل شد و در موقعیت رابط نیروی هوایی در مرکز فرماندهی این ستاد خدمت کرد بار دیگر به نهاجا برگشت و در دفتر مطالعات و تحقیقات این نیرو شغل جانشین رئیس کمیته تحقیق در روش‌های عملیاتی را برعهده گرفت توین کتاب «سوروایول» یا روش‌های چگونه زنده ماندن‌، در دفتر مطالعات نهاجا‌، یادگار اوست که در سطح نیروی هوایی استقبال شد.

 

علی محمد سومین فرزند این خانواده بود او تحصیلات ابتدایی را در مدارس «فردوسی» و «داریوش» محل زادگاهش به اتمام رساند. شش سال متوسطه را در مدرسه «خواجه نصیر طوسی» گذراند و توانست با دریافت دیپلم طبیعی در سال 1351 به جست وجوی شغل مناسب بگردد. پدرش در اداره آگاهی بروجرد مشغول بود و خانواده‌ای با شش فرزند را اداره می‌کرد.

 

با توجه به علاقه‌ای که به خلبانی داشت،‌ نیروی هوایی را برای استخدام انتخاب کرد. پس از دو بار مراجعه به مرکز استخدام این سازمان در خیابان «تهران نو»‌، از پس آزمون‌ها و معاینات دقیق پزشکی برآمد و در تاریخ هفتم مهرماه 1351 وارد دانشکده خلبانی شد. طی دو ماه آموزش‌های نظام جمع‌، اسلحه شناسی و غیره را آموخت و سردوشی گرفت. از این پس کلاس‌های زبان و دروس علمی شروع‌ و در ادامه وارد گردان پرواز «قلعه مرغی» شد. درس‌های آکادمی پرواز را نیز تحصیل کرد و با هواپیمای ملخ‌دار «پایپر» اولین پروازهای عمرش را انجام داد پس از آموختن پرواز مقدماتی‌، نمره لازم در آزمون جامع زبان را کسب کرد و بهمن ماه 1353 به ایالت «تگزاس» آمریکا اعزام شد.

 

در پایگاه «لکلند» واقع در شهر سان «آنتونیو» زبان تخصصی و پیشرفته را خواند و دیپلم مربوطه را گرفت. بعد به پایگاه «مدینا» منتقل شد و حدود 30 ساعت پرواز با هواپیمای سبک ملخ دار «تی -41» را تجربه کرد سپس برای ادامه دوره به پایگاه «کلومبوس» واقع در ایالت «می‌سی‌سی‌پی» رفت تا پرواز با جت زیر سوت «تی -37» را آموزش ببیند دوره او در این پایگاه ناتمام ماند و به کشور برگشت.

 

ششم بهمن ماه 1354 برای دومین بار عازم آمریکا شد کلاس زبان را مرور کرد و آموزش تخصصی برای پرواز در کابین عقب هواپیمای «اف-14» را با هواپیماهای «تی-2» و «تی -39» در پایگاه دریایی «پنسی کولا» نزدیک شهر «وارینگتون»‌، در ایالت «فلوریدا» سپری کرد. پس از خاتمه دوره‌،اسفند ماه 1356 به ایران برگشت.اوایل سال 1357 به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد اما به دلیل وجود کلاس دیگری‌ که قبل از دوره آن‌ها منتظر آموزش بودند و شرایط رو به پیشرفت بحران در کشور همچنان منتظر آموزش ماند تا جنگ تحمیلی رسما آغاز شد.

 

علی محمد رفیعی 24 خرداد ماه 1358 با «پروین گرجی‌ها» پیوند زناشویی بست که ثمره این پیوند مقدس دو دختر به اسامی ستاره سادات(1359) و ساغر سادات(1366) و یک پسر به نام سید سلمان(1361) شد که هر سه دارای مدرک کارشناسی هستند.

رفیعی دوره پیشرفته رزمی خود را در کابین عقب شکاری فوق مدرن تامکت یا «اف-14» با استاد گرانقدرش‌، «عباس حزین»‌، طی کرد و از محضر استادان دیگری چون:«محمد هاشم آل آقا»،‌ «عباس بابایی» و «جلیل زندی» درس آموخت.

 

 

سیدعلی محمد در دوران خدمت‌، در پایگاه هشتم شکاری اصفهان که بعدها به منطقه هوایی شهید بابایی تغیر نام داد‌، پایگاه هوایی هفتم ترابری شکاری شیراز‌، پایگاه ششم شکاری بوشهر‌، ستاد نهاجا و سماجا خدمت کرد. همچنین ماه‌ها در پایگاه هوایی ششم شکاری بوشهر به صورت مامور آمادگی داد و سرانجام با 32 سال خدمت‌، مهر ماه 1383 با درجه سرهنگی بازنشسته شد.

 

سرهنگ خلبان علی محمد رفیعی در خاطراتی بیان می‌کند:

 

اوایل جنگ تحمیلی بود.هنوز برنامه‌ریزی کاملا منظم و مرتبی وجود نداشت سعی ما بر این بود که مناطق جنگی تعیین شده را به صورت شبانه روزی پوشش بدهیم و حفاظت کنیم. چراکه قرار بود هر هواپیما در طول ماموریت یک یا دو بار سوخت گیری کند و بعد جای خود را به هواپیمای جایگزین که از اصفهان یا شیراز می‌آمد‌، بدهد و به پایگاه باز گردد. تا هواپیمای جایگزین منطقه را تحویل نمی‌گرفت‌، گروه قبل مجاز به ترک منطقه نبودند خلبنانان این هواپیما وقتی در یگان می‌نشستند‌، به طور خودکار در نوبت آخر پروازهای آمادگی قرار می‌گرفتند این نوبت معمولا حدود 30 تا 36 ساعت بعد می‌رسید.

 

15 بهمن ماه به همراه خلبان «محمد پیراسته» نیم ساعت مانده به غروب‌، به منطقه رفتیم و خلبنانان قبلی خداحافظی کردند با این ترتیب ما هم باید حدود چهار ساعت دیگر تعویض می‌شدیم از آنجا که احتمال دادم نماز مغرب و عشا قضا شود‌، تصمیم گرفتم نماز را سر وقت در هواپیما بخوانم.

 

وقت تعویض ما رسید. افسر کنترلر رادار با رمز اطلاع داد هواپیمای جایگزین دچار مشکل شده و خلبنانان کمی دیرتر با هواپیمای دیگری خواهند آمد این خبر بار دیگر و بار دیگر تکرار شد. تا آنجا که ما نماز صبح را در حال پرواز خواندیم. زمان ما به 11 و 55 دقیقه رسید‌؛ یعنی توانستیم ناخواسته رکورد پروازهای گشت زنی هوایی را تا آن زمان به نام خودمان ثبت کنیم.

 

مدتی بود رژیم بعث تصمیم به وسعت دادن بمباران شهرها گرفت در این راستا بمباران تهران را به عنوان پایتخت‌، با امید تاثیر جدی بر کاهش روحیه مردم و حمایت آنها از هیات حاکمه‌، با هواپیمای «میگ -25» در دستور کار قرار داد.این هواپیما در ارتفاع بالاتر از 75 هزار «پا» با سرعتی نزدیک به سه برابر صوت پرواز می‌کرد از این رو سرنگونی آن امری محال به نظر می‌رسید چرا که از برد موشک‌های زمین به هوا خارج و شرایط رهگیری و سرنگونی آن برای شکاری‌های خودی نیز خیلی دشواربود.

 

همچنین اول مرداد ماه 1362 در کابین عقب سروان «شهرام رستمی» از پایگاه هوایی شیراز به منظور گشت زنی و پوشش هوایی منطقه بندر ماهشهر بلند شدیم. تقریبا حوالی کازرون افسر کنترلر رادار بوشهر با هیجان اعلام کرد یک فروند هواپیمای بلند پرواز میگ -25 در ارتفاع 75 هزاز پا و سرعت 5 و دو دهم برابر صوت در حال پرواز به سمت تهران است به سرعت در رادار هواپیما هدف را جست وجو کردیم و آن را پیدا کردم هماهنگی‌ها با کابین جلو انجام شد و روی هدف قفل راداری صورت گرفت رستمی با استفاده از آخرین مرحله قدرت پس سوز موتورها‌، به سرعت ارتفاع را زیاد کرد تا قفل راداری شکسته نشود در ارتفاع 45 هزار پا تمام پارامترهای شلیک موشک فراهم شده بود بلافاصله یک تیر موشک هوشمند «فونیکس» را به سمت دشمن شلیک کردیم موشک از زیر بال رها شد و شروع به اوج گیری کرد چیزی نگذشت که موشک به خوبی هدف را مورد اصابت مستقیم قرار داد.

 

برق انهدام این هواپیمای گران‌قیمت و خطرآفرین برای کشور را در آسمان مشاهده کردیم و ندای «الله‌اکبر» سر دادیم. این انهدام اولین میگ -25 بود که باعث شد نزدیک به یک سال دشمن به فکر بمباران با آن نیفتد.

 

 


سرهنگ خلبان رفیعی در کنار شکاری مدرن تامکت
 

خاطره دیگر باز می‌گردد به 11 بهمن ماه 1365 که همراه «جعفر بهاداران» در پی به صدا درآمدن آژیر «اسکرامبل»(اقدام فوری) در پایگاه بوشهر‌، با سرعت هواپیما را روشن کرده و بعد از خزش به ابتدای باند‌، بلند شدیم. چند دقیقه بعد افسر کنترل رادار یک هدف نزدیک شونده را از سمت غرب گزارش کرد که احتمالا قصد حمله به نیروگاه اتمی بوشهر را داشت. لحظاتی بعد هدف را در رادار هواپیما پیدا کرده و با دادن اطلاعات به خلبان به سمت آن رفتیم. در موقعیت مناسب از نظر سرعت‌، ارتفاع و فاصله وقتی شرایط مناسب شلیک موشک «فونیکس» توسط سیستم هواپیما اعلام شد‌، دکمه شلیک را فشردیم. با کمال تعجب دیدیم موشک عمل نکرد تا به خود بیاییم‌، هواپیمای دشمن را رو به روی خود دیدیم بهاداران با شدت گردش کرد و خود را در پشت شکاری مهاجم قرار داد و اقدام به شلیک موشک حرارتی «سایدوایندر» کرد.

 

متاسفانه این موشک هم عمل نکرد‌! وضعیت نگران کننده‌ای بود اگر خلبان عراقی می‌فهمید ما چنین مشکلی داریم‌، حتما برای زدن ما اقدام می‌کرد خوشبختانه همان قدر که ما نگران بودیم او هم مضطرب بود و ضمن تخلیه بمب‌ها با سرعت هر چه تمام‌تر به سمت مرزهای عراق ادامه داد. خوشحال بودیم که مأموریت اوهرچه بود خنثی شد اما شرایط ما برای نشستن خیلی بحرانی بود هر آن امکان داشت موقع نشستن موشک‌ها خود به خود شلیک شده و خسارتی به ما یا هواپیما بزنند به هر حال با سلام و صلوات و ذکر دعا به سلامت فرود آمدیم.

منبع: سایت فاتحان

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

بدون آئین‌نامه نظامی و آموزش‌های کلاسیک، به تنهایی سپاه حمیدیه را تشکیل داد

27 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

محسن رضایی، هم‌رزم شهید هاشمی می‌گوید: علی هاشمی یک جوان انقلابی بود مأمور شده بود بدون اینکه دستورالعمل، آئین‌نامه یا آموزشی به او داده باشند، سپاه حمیدیه را به تنهایی تشکیل دهد. 

علی هاشمی در سال 1340، در شهر اهواز به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی در محور «کرخه کور» و «طراح» به مقابله با پیشروی دشمن بعثی پرداخت. با شکل گیری یگان‌های رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ 37 نور شد و با این یگان، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر سهیم شد. در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ 37 نور منحل شده و علی هاشمی به فرماندهی سپاه سوسنگرد رسید. بعدها، از دل همین سپاه منطقه ای بود که، «قرارگاه نصرت» پدید آمد. در سومین سال جنگ، محسن رضایی، علی هاشمی را به فرماندهی «قرارگاه سری نصرت» انتخاب کرد.

او در تیر ماه سال 66 به فرماندهی «سپاه ششم امام صادق» منصوب شد که چند تیپ و لشکر، بسیج و سپاه خوزستان، لرستان و پدافند منطقه هور از «کوشک» تا «چزابه» را در اختیار داشت. روز چهارم تیر ماه سال 1367، متجاوزان بعثی، حمله‌ای گسترده و همه‌جانبه را برای بازپس‌گیری منطقه هور آغاز کردند. حاج علی در آن زمان، در قرارگاه خاتم4، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. هیچ کس به درستی نمی‌داند که در این روز دردناک، چه بر سر سرداران «قرارگاه نصرت» آمد. شاهدان می‌گفتند که هلی‌کوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم4 به زمین نشسته‌اند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند. پس از آن، جستجوی دامنه‌داری برای یافتن حاج علی هاشمی آغاز شد اما به نتیجه ای نرسید. از طرف دیگر، بیم آن می‌رفت که افشای ناپدید شدن یک سردار عالی رتبه سپاه، جان او را که احتمالا به اسارت درآمده بود به خطر بیاندازد، به همین سبب تا سال‌ها پس از پایان جنگ، نام حاج علی هاشمی کمتر برده می‌شد و از سرنوشت احتمالی او با احتیاط فراوانی سخن به میان می‌آمد. سرانجام در روز 19 اردیبهشت سال 1389، اخبار سراسری سیما خبر کشف پیکر حاج علی هاشمی را اعلام کرد و مادر صبور او پس از 22 سال انتظار، بقایای پیکر فرزند خود را در آغوش کشید.

 

روایت برخی خاطرات پیرامون این سرلشگر شهید که فرمانده سپاه ششم امام صادق(ع) بود در «رازهای نهفته» به قلم «مهرنوش گرجی» نوشته شده است. در ادامه خاطره محسن رضایی هم‌رزم شهید می‌آید:

آن موقع تشکیل سپاه یکی از پیچیده‌ترین کارهای سیاسی در کشور ما بود دلیلش این بود که نیروهای انقلابی می‌آمدند در یک سازمان نظامی بدون اینکه کوچکترین جدول سازمانی وجود داشته باشد بدون کوچکترین آئین‌نامه نظامی و روش‌ها و آموزش‌های کلاسیک، باید این نیروهای انقلابی از خودشان یک نیروی نظامی، انقلابی به اسم سپاه تشکیل می‌دادند.

علی هاشمی یک جوان انقلابی بود که از طرف مرکز مأمور شده بود برود در حمیدیه و نیروهای انقلابی حمیدیه را دور هم جمع کند و سپاه حمیدیه را سازمان بدهد. بدون اینکه از کسی دستور العملی به او داده باشند، آئین نامه‌ای به او داده باشند، جدول سازمانی به او داده باشند بدون اینکه به او آموزش داده باشند. یک جوان انقلابی به تنهایی باید برود یک سپاهی که تاکنون هیچ جا نمونه‌ای از آن وجود نداشته با ذهن و خلاقیت خودش شکل بدهد بدون اینکه مرکزیت سپاه به او کمک کند چرا؟ چون آن موقع خود مرکزیت سپاه هم به قول عوام صفر کیلومتر بود، مرکزیت سپاه هم مثل سپاه خوزستان و سپاه حمیدیه آن هم از جوانان انقلابی شکل گرفته بود آن‌ها هم دستور العمل خاصی نداشتند که سپاه‌ها را چگونه سازمان بدهند.

علی هاشمی یک شخصیت بود پیداش کرده بودند به او گفته بودند تو برو سپاه تشکیل بده و اولین امتحان موفقیت آمیز علی هاشمی این بود که جوانان انقلابی حمیدیه را دور هم جمع کرد و سپاه حمیدیه را سازمان‌دهی کرد و شکل داد. سپاه خوبی هم بود و توانست در مقابله با ضد انقلاب و اشرار و قاچاقچیان اسلحه و مهمات تا قبل از شروع جنگ کارهای خوبی انجام دهد و کارنامه خوبی از خود به جا بگذارد.

 

به محض اینکه جنگ شد در یک مقطعی ما نیاز پیدا کردیم تیپ‌های جدید را شکل بدهیم. عملیات فتح المبین را داشتیم انجام می‌دادیم لازم دیدیم در بخش طراح و کرخه نور در جبهه سوسنگرد عملیاتی انجا مبدهیم آقای علی هاشمی مسئول عملیات شد یک عملیاتی  را در آنجا انجام دادند (عملیات ام الحسنین) در حالی که نیروهای ما در سمت شوش داشتند عملیات آزادسازی فتح المبین را انجام می‌دادند. ایشان در آنجا عملیات کرد و تیپ 37 نور را تشکیل داد و آقای هاشمی یک درجه و یک رتبه بالا آمد و شد فرمانده تیپ.

قبلا فرمانده سپاه حمیدیه بود در عملیات فتح المبین شد. فرمانده تیپ 37 نور جوان‌های حمیدیه، سوسنگرد و بخشی از جوان‌های اهواز در تیپ ایشان سازماندهی شدند و ایشان یک تیپ تشکیل داد. در عملیات بیت المقدس تیپ 37 نور در قرارگاه قدس در عملیات آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و در آزادسازی خرمشهر مؤثری بر عهده گرفت.

منبع:سایتفاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »

فرمانده‌ای که کشور را از لوث وجود ضد انقلاب پاک کرد

27 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

با شروع غائله کردستان به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شد و به دلیل لیاقت‌ها و مهارت‌هایی که داشت در مدت کوتاهی به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد.

 در هر کشوری شناخت اسطوره‌های مقاومت برای نسل‌های آینده یک ضرورت است. آشنایی با اسطوره‌های شهادت و مقاومت ایران اسلامی که ویژگی منحصر به فرد ایمان و معنویت را با آمادگی رزمی و دفاعی خود تلفیق کردند برای نوجوانان و جوانان کشورمان، جذاب و مفید است.

به همین منظور باشگاه خبرنگاران، در نظر دارد تا به معرفی مفید و مختصر شهدای شاخص با عنوان “ستارگان آسمان ایران اسلامی” به ترتیب حروف الفبا بپردازد.

اگرچه همه شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران مقاوم و سربلند و عزیز، ستارگان آسمان ایران اسلامی هستند و هرکس در هر شغل و مسئولیتی که قرار دارد و نفس می‌کشد، مدیون این فداکاری‌ها و از جان‌ گذشتگی‌ها است.

شهید محمود کاوه در سال ۱۳۴۰ در مشهد مقدس متولد شد و دوران تحصیلات ابتدایی خود را سپری و با علاقه قلبی و مشورت پدر وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد.

با شروع جریانات انقلاب، در دبیرستان به عنوان محور مبارزه شناخته می‌شد و فعالانه در راهپیمایی‌ها و درگیری‌های زمان انقلاب شرکت داشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی شهید کاوه جزو نخستین عناصر مومن و متعهدی بود که به سپاه پاسداران در شهر مقدس مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش‌ نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت.

با شروع غائله کردستان به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شد و دلیل لیاقت‌ها و مهارت‌هایی که داشت در مدت کوتاهی به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد.

شهید کاوه و همرزمانش با عملیات پی در پی، مزدوران استکبار را در منطقه منفعل و مناطق و محورهای متعددی را از اشکال ضد انقلاب آزاد کردند و همزمان با تشکیل تیپ ویژه شهدا به فرماندهی شهید ناصر کاظمی، کاوه نیز به عنوان فرمانده عملیات این تیپ انتخاب شد.

آزادسازی بوکان و جاده ۴۷ کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائین دژ به تکاب، پاکسازی منطقه “کیلر واشتوزنگ"، آزادسازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به عنوان مرکزیت و نقطه ثقل ضد انقلاب بی‌شمار می‌آمد و منجر به انهدام مرکز رادیویی آن‌ها و فتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه آلواتان و آزادسازی زندان “دوله تو” و کشته‌شدن بیش از ۷۵۰ نفر از ضد انقلاب شد، از جمله نبردهای تهاجمی بود که شهید کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح ریزی و به اجرا گذاشتند.

در تاریخ ۱۳۶۲/۴/۲۹ فرمانده تیپ ویژه شهدا شد و سرانجام دهم شهریور ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۲ روح او بر بلندای “حاج عمران” به پرواز درآمد و به شهادت رسید.

روحش شاد و یادش پررهرو و گرامی باد

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 655
  • 656
  • 657
  • ...
  • 658
  • ...
  • 659
  • 660
  • 661
  • ...
  • 662
  • ...
  • 663
  • 664
  • 665
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • رهگذر
  • بتول سادات بنیادی

آمار

  • امروز: 424
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • شهادت نهایت آمال عارفان حقیقی است وچه کسی عارف تر از شهید (5.00)
  • سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه ) (5.00)
  • فرازی از وصیت نامه شهید محمد حسن نظرنژاد (بابا نظر) (5.00)
  • یک خبر تلخ برای معاون گردان (5.00)
  • وصیتنامه روحانی شهید یوسف خانی (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس