فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

لبیک گفتن در اتاق عمل

28 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

جبهه‌های جنگ تحمیلی وادی مقدسی بودند که شهدای ما موسی‌گونه نعلین تعلقات خود را از پای دل آزاد کردند تا خطاب هل من ناصر ینصرنی امام خویش را به جان بخرند و پای در وادی خطر گذارند.
آری خاک‌های مناطق عملیاتی حریمی بود که کعبه آن حسین (ع) و حاجیانش شهدا بودند. ما نیز برای بهره از دریای خاطرات شهدا هرازگاهی به دیدار با خانواده‌هایشان می‌رویم که این دفعه قسمت شد به همراه اعضای شورای مرکزی سازمان بسیج جامعه پزشکی برای دلجویی و دیدار با خانواده شهید دکتر احمد هجرتی، گذری به خانه آنها داشته باشیم. ‎ در این دیدار که با حضور مسئول و جمعی از اعضای بسیج جامعه پزشکی صورت گرفت، از صبر همسر و فرزندان شهید هجرتی در دوران دفاع مقدس تقدیر به عمل آمد که گزارش خلاصه‌ای از این دیدار صمیمانه را تقدیم حضورتان می‌کنیم‎. ‎

‌شهیدی که ناظر است

خانه شهید دکتر هجرتی هنوز رنگ و بوی دوران پرحماسه دفاع مقدس را حفظ کرده است. در اینجا ما با خانواده‌ای روبه‌رو می‌شویم که همیشه خود را ناظر و شاهد شهیدشان می‌دانند. فریده صالحیان همسر شهید هجرتی در این خصوص می‌گوید: من همیشه وجود همسرم و کمک وی را در زندگی احساس کرده‌ام و تصور می‌کنم او همچنان بر ‏زندگی و فرزندانش ناظر است. آری شهدا زنده‌اند و همواره تمامی اعمال ما. در حالی که شهید هجرتی از پس قاب عکس روی دیوار ما را نظاره می‌کند. همسرش ادامه می‌دهد: احمد از دوران نوجوانی دارای هوش و ذکاوت بسیاری بود و با عشق و علاقه به درسش ادامه می‌داد تا در آینده فرد مفیدی باشد ‏برای کشورش باشد. شهید پس از اخذ دیپلم تجربی در نیروی زمینی ارتش استخدام شد و ضمن خدمت در ارتش، ‏در کنکور سراسری شرکت کرده و در رشته پزشکی قبول شد. ‎ آن طور که این همسر شهید نقل می‌کند، در دورانی که شهید هجرتی مشغول تحصیل بود، انقلاب اسلامی به پیروزی می‌رسد و احمد هجرتی نیز جزو دانشجویان مبارزی به شمار می‌رفت که در انفجار نور تاثیر‌گذار بودند‎. ‎ همسر شهید هجرتی در ادامه از دوران هفت سال زندگی مشترکش با شهید به خوبی یاد می‌کند و می‌گوید: یک سال پس از ازدواجمان جنگ شروع شد و احمد که آن دوران پزشکی ‏عمومی را به اتمام رسانده بود به صورت داوطلب عازم جبهه‌های جنگ در منطقه جنگی کرمانشاه شد. همسرم دو سال در بیمارستان صحرایی به مداوای مجروحین جنگی می‌پرداخت. اما همچنان به فکر ادامه تحصیل در رشته پزشکی بود و ‏دوباره در کنکور شرکت کرد و در گرایش تخصصی جراحی پلاستیک قبول شد. پس از دو سال تحصیل، تخصص خود ‏را در رشته «جراحی پلاستیک» اخذ کرد و در بیمارستان سینای تهران مشغول شد. او علاوه بر آن در دانشگاه پزشکی هم به تدریس می‌پرداخت.

‌باز شور عاشقی

همسر شهید در ادامه می‌گوید: با وجود ارتقای تحصیلی و شغلی، احمد هیچگاه از حضور در جبهه‌های جنگ غافل نشد. او در هر کسوتی که بود احساس وظیفه می‌کرد تا دین خود را به کشور اسلامی ادا کند و بنابر این در سال 1365 در حالی که جنگ به اوج خود رسیده بود، احمد در قالب لشکر 58 تکاور ذوالفقار دوباره به جبهه‌های جنگ رفت. اما باز قانع نشد و پس از مدتی به صورت داوطلبانه به خط مقدم ‏رفت، در بیمارستان صحرایی ارتش در منطقه خطرخیز سومار مشغول به خدمت شد تا به این وسیله بتواند رزمندگان بیشتری را مداوا کند. همسر شهید هجرتی پس از سکوتی لبریز از غم با صدایی لرزان ادامه می‌دهد: آن زمان من دبیر ریاضی در آموزش و پرورش بودم در راه برگشت از مدرسه خبر بمباران شیمیایی منطقه جنگی سومار را شنیدم و استرس تمام وجودم را گرفت. فهمیدم که باید برای احمد اتفاقی افتاده باشد و همین طور هم بود. . .

آری! دکتر هجرتی، این مهاجر گمنام و مسیحای نفس بریده جگر سوختگان در یازدهم دی ماه سال 65 در منطقه جنگی سومار در بیمارستان صحرایی 528 ارتش به همراه همکارش دکتر علوی مشغول جراحی مجروحان ‏جنگی در اتاق عمل بودند که بعثی‌ها منطقه را بمباران شیمیایی می‌کنند. پرسنل بیمارستان به پناهگاه می‌روند اما دکتر هجرتی بنا به وظیفه پزشکی‌اش اتاق عمل را ترک نمی‌کند و همچنان مشغول جراحی می‌شود تا در نهایت ‏بر اثر گازگرفتگی و مسمومیت استشمام گاز خردل به ندای حق لبیک می‌گوید و به خیل شهدا می‌پیوندد. ‌یادگارهای شهید احمد هجرتی در زمان شهادت یک پسر چهار ساله به نام «بهمن» بود که یک ماه پس از شهادت، فرزند ‏دومش «شهره» به دنیا می‌آید. امروز بهمن سال دوم رزیدنت چشم‌پزشکی بیمارستان فارابی است و شهره سال آخر رشته داروسازی دانشگاه تهران را پشت سر می‌گذارد. ‎

منبع:سایت فاتحان

 

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

بسیجی‌ها از من بهتر هستند

28 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

خودش را همیشه یک بسیجی می‌دانست اما در عمل بسیجی‌ها را بالاتر و بهتر از خود می‌دید. می‌گفت: آنها بدون هیچ چشمداشتی می‌جنگند و جان خود را می‌دهند.
شهید مهدی باکری چند روز بود که صبح زود تا ظهر پشت خاکریز می‌رفت و محور عملیاتی لشگر را تنظیم و تا جایی که برایش امکان داشت، کار را بررسی می‌کرد.

هوای گرم جنوب؛ آن هم در فصل تابستان، امان هرکسی را می‌برید. یکی از همین روزها نزدیک ظهر بود که آقا مهدی به طرف سنگر بچه‌ها آمد و با آب داغ تانکر، گرد و خاک را از صورت پاک کرد و سر و صورتش را آبی زد و وضو گرفت و به داخل سنگر رفت.

آقا رحیم که برای تنظیم گزارش برای ارائه در جلسه بود، با آمدن آقای باکری سر پا ایستاد و دیده بوسی کردند. در همین حین آقا رحیم متوجه لب های خشک آقا مهدی شد. به سراغ یخچال رفت و یک کمپوت گیلاس بیرون آورد، در آن را باز کرد و به آقا مهدی داد. آقا مهدی خنکی قوطی را حس کرد و پرسید: امروز به بچه ها کمپوت داده اند؟

آقا رحیم گفت: نه آقا مهدی! کمپوت، جزء جیره امروزشان نبوده. چون حسابی خسته بودید و گرما زده می شدید. چند تا کمپوت اضافه بود، کی از شما بهتر؟

آقا مهدی با دلخوری جواب داد: از من بهتر؟ از من بهتر، بچه ‌های بسیجی هستند که بی هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند.

آقا رحیم گفت: آقا مهدی! حالا دیگر باز کرده ام. این قدر سخت نگیر، بخور.

آقا مهدی گفت: خودت بخور رحیم جان! خودت بخور تا در این دنیا هم خودت جوابش را بدهی.

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 نظر دهید »

وقتی پدر موشکی شکارچی تانک می‌شود

28 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج حسن طهرانی مقدم همان کسی است که الان به خاطر وجودش در عرصه تسلیحات نظامی با افتخار می‌گوییم توان موشکی ما به برد فلان قدر رسیده است و دشمن با نامش به خوبی آشناست.


حاج حسن طهرانی مقدم همان کسی است که الان به خاطر وجودش در عرصه تسلیحات نظامی با افتخار می‌گوییم توان موشکی ما به برد فلان قدر رسیده است. همان که وقتی شهید شد تازه همه او را شناختند. شهیدی که بدور از هیاهو کار می‌کرد و فقط برایش مهم بود نظر رهبرش در مورد کارهای او چگونه است.

حاج حسن طهرانی مقدم کاری به فتوا و حکم حکومتی نداشت او مطیع محض رهبری بود و فقط کافی بود حس کند نظر رهبری در مورد مسئله ای مثبت نیست. همین کافی بود که برای همیشه آن کار ار از ذهنش بیرون شود. چرا که خوب می‌دانست اطاعت از ولی فقیه اطاعت از ولی خداست و باعث خشنودی خدایش می‌شود.

حاج حسن از ابتدای جوانی قدم در راه جهاد گذاشت و سرانجام در جهاد خودکفائی سپاه پاسداران روحش را پرواز داد و جاودانه شد.

منبع: سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 646
  • 647
  • 648
  • ...
  • 649
  • ...
  • 650
  • 651
  • 652
  • ...
  • 653
  • ...
  • 654
  • 655
  • 656
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 1690
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • وصیت‌نامه شهید شهید حمید احدی (5.00)
  • اولین شهید دهه هفتادی ایران ( از خاطرات شهید حامد جوانی ) (5.00)
  • وصیت نامه شهید محمد حسین یاوری (5.00)
  • شهید اقتداری که با اصرار جواز شهادت گرفت (5.00)
  • بعثی ها با دست های بسته پاهای ما را به پنکه سقفی می بستند (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس