فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

«كانال هندلي» سر منشأ پيروزي در فتح المبين

30 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

ماجراي عجيب حفر كانال‌ 350 متري زير خطوط دفاعي دشمن

يك گروهان از لشكر 21 نيز عمليات‌هاي محدودي را براي بازپس‌گيري در اين منطقه انجام داد و براي مدت كوتاهي نيز موفق به اين كار شده بود اما به لحاظ اهميت داشتن پل كرخه براي دشمن مجدداً اين منطقه به دست متجاوزين افتاد.
يكي از يگان‌هاي موفق نيروي زميني ارتش در سال‌هاي دفاع مقدس لشكر 21 حمزه سيد الشهداء بود كه كارنامه درخشاني از حضور خود در منطقه غرب درگيري با گروهك‌ها و سركوب آنها گرفته تا جبهه‌هاي جنوب از خود برجاي گذاشته است كه گواه اين مدعا تقديم شهداي بسياري از اين يگان نام‌آشنا در دوران دفاع مقدس است. اما تيپ اين لشكر در اين بين سهم بسزايي را به خود اختصاص داده است. اين تيپ كه در جبهه غرب مشغول دفاع از خاك كشور بود برابر تدبير فرماندهي وقت به منطقه جنوب اعزام و در منطقه «پل كرخه» به كار گرفته مي‌شود. در آن زمان در اين منطقه يگان‌هاي ديگري نيز حضور داشتند كه به لحاظ حساسيت منطقه و حضور دشمن بعثي در آنجا، تيپ1 لشكر 21 بايد جهت سروسامان دادن به منطقه در آن قسمت حضور پيدا مي‌كرد.

بنابر اين تيپ 1 در سمت چپ محل مأموريت گروهان قبلي كه در فاصله 2 تا 3 كيلومتري جلوتر از پل كرخه و در حاشيه رودخانه كرخه بود مستقر مي‌شود. در اين قسمت از رودخانه كانال آب به شكل هندلي قرار داشت كه از روزهاي نخست جنگ تحميلي تحت اشغال نيرو‌هاي بعثي قرار گرفته بود و دشمن از اين فرصت استفاده مي‌كرد تا مواضع پدافندي خود را در پشت اين كانال احداث كند و به نيروهاي ما مسلط باشد. لذا بازپس‌گيري آن منطقه براي رزمندگان اسلام و خارج كردن دشمن از اين منطقه براي ما كار بسيار دشواري بود.

البته ناگفته نماند يك گروهان از لشكر 21 نيز عمليات‌هاي محدودي را براي بازپس‌گيري در اين منطقه انجام داد و براي مدت كوتاهي نيز موفق به اين كار شده بود اما به لحاظ اهميت داشتن پل كرخه براي دشمن مجدداً اين منطقه به دست متجاوزين افتاد.

به هرحال تيپ يكم لشكر 21 حمزه سيد‌الشهداء به عنوان گروهان احتياط وارد عمل شد تا دشمن با پاتك‌هاي خود موفق به بازپس‌گيري منطقه مذكور نشود اما دشمن كه نمي‌خواست به راحتي اين منطقه را از دست دهد با افزايش دادن نيروها و تجهيزات خود و همچنين آتش‌هاي شديد دوربرد موفق شد دوباره منطقه را اشغال كند. رزمندگان تلفات زيادي داده بودند تا اينكه فرمانده نيروي زميني وقت سرلشكر شهيد فلاحي به منطقه آمده و دستور عقب‌نشيني را صادر كرد. حدود 400 متر عقب‌تر از كانال هندلي در حاشيه رودخانه كرخه در محلي به نام ده حسين آباد كه با دشمن بعثي 300 تا 400 متر بيشتر فاصله نداشت، مواضع پدافندي تشكيل مي‌شود تا تدبيري اتخاذ شود و رزمندگان بتوانند با تجديد قوا و طرحي جديد و با كمترين تلفات مجدداً به دشمن حمله برند و مناطق اشغالي را آزاد كنند.

تونل 350 متري زير پاي دشمن

حساسيت منطقه از نظر سوق الجيشي، مسلط بودن دشمن به رزمندگان اسلام از نظر ديد كافي، شرايط سخت استقرار در كانال هندلي و. . . از جمله دلايلي بود كه دشمن از آنها بهره مي‌برد تا بتواند رزمندگان را براي باز پس‌گيري منطقه كرخه ناكام گذارد، دشمن در هر بار موانع عظيمي جهت سد كردن راه نيروهاي ما قرار مي‌داد تا اينكه در آخرين مرحله از عمليات بازپس‌گيري، فرماندهان وقت طرح كندن كانالي زيرزميني را پيشنهاد كردند. اين طرح ابتكاري پس از بررسي مورد تأييد قرار گرفت و براي انجام آن از امام جمعه يزد شهيد آيت الله صدوقي كمك گرفته شد. ايشان نيز با فرستادن حاج غلامحسين حجتي كه فردي متخصص در حفر كانال و قنات بود، در پيشبرد طرح مؤثر واقع شد و در نهايت حفر كانال با تجربه استاد حجتي و همت كاركنان لشكر 21 حمزه آغاز شد.

اما مختصات كانال به اين ترتيب بود:

ارتفاع حدود 170 سانتيمتر كه عرض آن به يك متر مي‌رسيد و همچنين ضخامت سقف حدود 2 الي 5/2 متر بود. اين اعداد و ارقام برابر بررسي عبور و مرور نيروها و حمل تجهيزات و همچنين نوع خاك منطقه به جهت ريزش انجام گرفته بود.

عملياتي محرمانه

حفر كانال به صورت خيلي محرمانه آغاز شد. در ابتدا فقط عده‌اي كه مستقيما درگير كار بودند، از آن اطلاع داشتند، ولي به مرور زمان ساير يگان‌هاي همجوار و حتي عده‌اي از مردم منطقه در سطح شهر‌هاي دزفول و انديمشك از احداث تونل باخبر شدند، اما كسي از محل دقيق آن اطلاعي نداشت. مسئولان تيپ جهت انحراف افكار عمومي و عدم افشاي محل دقيق به تمامي يگان‌هايي كه در منطقه حضور داشتند دستور حفر كانالي را داده بودند تا دشمن از كانال مورد نظر كه در مهم‌ترين قسمت منطقه احداث مي‌شد باخبر نشود.

به همين جهت تمامي واحد‌ها در سرتاسر منطقه كانالي را حفر كردند كه اين كانال‌ها در عمليات فتح‌المبين بسيار مورد استفاده رزمندگان نيز قرار گرفتند. با وجود تمامي مشكلات كندن تونل هندلي ادامه يافت، اگرچه در بعضي موارد به علت سستي خاك، سقف تونل ريزش مي‌كرد، اما مكان ريزش به سرعت تعمير مي‌شد و عمليات حفر به پيش مي‌رفت.

بالاخره با تمام سختي‌ها و كاستي‌ها حفر تونل به عمق 300 تا 350 متر ادامه يافت. فرماندهان تيپ 1 وقتي مسافت آن را روي زمين و نقشه مقايسه كردند به نظرشان رسيده بود كه يا از خاكريز دشمن گذشته است يا اينكه به خاكريز (كانال هندلي كه دشمن پشت آن استقرار داشت) رسيده است.

اتاقي‌هايي درون كانال

با تدبير فرماندهان تيپ 1، اتاق‌هايي به مساحت 5 الي 6 متر با ابعاد مختلف جهت انبار كردن مهمات و اقدامات اوليه مجروحين و شهدا احداث شده بود، البته ناگفته نماند هرچه تونل بيشتر حفر مي‌شد تاريكي و كمي هوا براي تنفس مشكل‌ساز مي‌شد ولي با حمايت تيم پشتيباني يك دستگاه موتور برق و يك دستگاه تهويه تهيه و اين مشكل رفع شد. ضمن اينكه در انتهاي تونل به منظور تسهيل در خارج شدن گروهان به هنگام حمله به صورت سه شاخه تهيه شده بود تا هنگام صدور رمز عمليات بتوانند همزمان با تمامي گروهان و بدون ايجاد هيچگونه ترافيكي خارج شده و به دشمن هجوم ببرند.

گشودن در تونل با شروع عمليات بزرگ و پرافتخار دوران دفاع مقدس همراه بود. در تاريخ 2/1/61 كه اكثر مردم كشور عزيزمان در ديد و بازديد از روز اول و دوم عيد نوروز خود بودند و شادي در كانون خانواده‌ها موج مي‌زد، به لشكر 21 اطلاع داده شد كه استاد غلامحسين يزدي را براي باز كردن در تونل فرا خواندند و اين يعني آغاز عملياتي ماندگار. حدود ساعت 7 بعد ازظهر حاج غلامحسين خود را به منطقه رساند و از ساعت 8 بعدازظهر شروع به كندن راه‌هاي خروجي تونل كرد. وقتي كه در اول گشوده شد اشك رزمندگان به جهت گشودن و نابود كردن دشمن جاري مي‌شد. اين تونل بنا به تدبير فرماندهان بايد از سه خروجي تشكيل مي‌شد كه در دوم را وقتي باز كردند متوجه شدند كه در مقابل 10 متري خاكريز دشمن قرار گرفته‌اند و ميدان مين دشمن نيز در مقابل چشمانشان ظاهر شده بود و به همين جهت منتظر نماندند تا در سوم گشوده شود.

آغاز عمليات فتح المبين

با حفر كانال، گشودن در‌ها و صدها مشكل ديگر بالاخره روز موعود فرا رسيد و با اعلام رمز مبارك «يا زهرا (س)» و ابلاغ آن به فرماندهان تيپ، عمليات بزرگ در روز دوم فروردين سال 61 آغاز شد و رزمندگان اسلام با عبور از كانال معروف به هندلي بر دشمن بعثي هجوم آوردند و توانستند علاوه بر بيرون راندن دشمن و پيروزي در عمليات تاريخ‌ساز فتح‌المبين، دل امام و ملت خود را شاد كنند.

منبع: سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

ماجرای اعلام موجودیت «ستاد مقاومت خواهران پاسدار» به پشتوانه شهید علم‌الهدی

30 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

گروهی می‌گفتند زن‌ها که نمی‌توانند کار نظامی کنند. آموزش دادن به آن‌ها بی‌فایده است. ما چند نفری که دوره نظامی دیده بودیم می‌خواستیم کمک کنیم. علم‌الهدی از ما حمایت کرد و گفت اعلامیه بنویسید و اعلام موجودیت کنید، می‌دهم رادیو بخواند. 

عقیده زن و مرد ندارد و وقتی قرار است بجنگی تا عقیده‌ات را گسترش دهی یا بجنگی و از عقیده‌ات دفاع کنی، دیگر جنگیدن زن و مرد ندارد. هر دو تلاش می‌کنند به هدف برسند. آن‌چه در صدر اسلام و در دوران انقلاب اسلامی مردم ایران می‌بینیم. خیلی شبیه به هم هستند؛ زنانی که در جنگ‌های پیامبر همراه مردان بودند تا اسلام پیروز شود و زنانی که همراه مردان انقلاب مبارزه می‌کردند تا انقلاب اسلامی مردم ایران پیروز شود. هر دو گروه هم یک هدف داشتند: به کرسی نشاندن حرف اسلام.

مرد تنها نمی‌تواند زندگی کند. نمی‌تواند بجنگد. نمی‌تواند دفاع کند. زنی می‌خواهد که همراهش باشد. در زندگی. در جنگ. کسی که درکش کند و بداند که مرد برای خدا می‌رود. زنی که در خانه از دارایی‌هایی که مهمترینش عزت و فرزندان هستند مراقبت کند. در دوران دفاع مقدس زنان مردان رزمنده سختی‌های بسیاری می‌کشیدند. چه‌ آنها که در شهر‌ها دور از همسرانشان بودند، چه آنها که همراه همسرانشان به مناطق جنگی می‌رفتند.

انتشارات فاتحان به کوشش خانه فرهنگ و هنر ساقیا و به نویسندگی سعید زاهدی و سمیه شریفلو کتاب «نگاه پر باران» را منتشر کرده است. نویسندگان در این کتاب تلاش کرده‌اند حضور هشت ساله‌ی زنان را در جنگ عراق علیه ایران روایت کنند. روایتی که قرار است زن را بخشی از جنگ ببیند و بر بخش‌های از جنگ نور بتاباند که زنان بیشتر حضور داشته‌اند.

این کتاب با بیان 549 روایت کوتاه در 8 بخش به موضوعاتی مانند حضور زنان در جنگ، زنان در نخستین روزهای دفاع مقدس، آوارگی زنان در هشت سال جنگ، زنان در پشتیبانی جنگ، همراهی زنان با مردان رزمنده، مادران و همسران شهدا، درگیری زنان با جنگ در شهر‌ها و همسران جانبازان و مفقودان می‌پردازد. در ادامه روایتی که از «آشنایان ناآشنا» به تألیف «فرزانه مافی» برگزیده شده، می‌آید:

برخی مواقع لازم بود زنان در خط مقدم بجنگند البته این اتفاق اوایل رایج بود اما کم کم زنان به پشت جبهه رفتند و مردان جنگیدند هر چند زنان آموزش نظامی هم می‌دیدند برای روز مبادا در اهواز برای نوجوانان و جوانان دختر و پسر دوره آموزشی نظامی برگزار کردند. در این دوره حدود هزار دختر را خانم داعی‌پور آموزش دادند.

 

گروهی می‌گفتند زن‌ها که نمی‌توانند کار نظامی کنند. آموزش دادن به آن‌ها بی‌فایده است. فقط جواد داغری و محمد حسین علم‌الهدی از ما حمایت کردند. من و چند خواهر دیگر که دوره نظامی دیده بودیم به هر دری می‌زدیم بتوانیم کمکی کنیم. اتفاقی به محمد حسین علم‌الهدی برخورد کردیم.

دغدغه‌مان را برایش گفتیم کمک کرد مدرسه نظام وفا را برایمان گرفت و گفت اعلامیه بنویسید و اعلام موجودیت کنید می‌دهم رادیو بخواند. هفتم مهرماه سال 59 به نام «ستاد مقاومت خواهران پاسدار انقلاب اسلامی» اعلام موجودیت کردیم و از مردم شهر خواستیم آوارگان جنگی سوسنگرد و بستان را به خانه‌هایشان راه بدهند.

آدرس و شماره تلفن مدرسه را هم اعلام کردیم و گفتیم شبانه روزی برای کمک آماده‌ایم یک ساعت بعد مدرسه شد محل جمع‌آوری کمک‌های مردمی و دفتر هماهنگی‌های اسکان جنگ‌زدگان در اهواز.

علم‌الهدی گروهی را گذاشت درباره زنان در انقلاب‌های شیعی تحقیق کردند و نشان داد که در صدر اسلام هم زنان کار نظامی می‌کرده‌اند من هم می‌گفتم دست کم می‌توانند خشاب پر کنند یا از اسلحه‌خوانه و انبار مهمات نگهداری کنند.

منبع: سایت فاتحان:

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

 نظر دهید »

ماجرای وفای به عهد شهید «علی هاشمی» در عملیات «آزادسازی فاو»

30 شهریور 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

علی هاشمی در سال 1340، در شهر اهواز به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی در محور «کرخه کور» و «طراح» به مقابله با پیشروی دشمن بعثی پرداخت. با شکل گیری یگان‌های رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ 37 نور شد و با این یگان، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر سهیم شد. در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ 37 نور منحل شده و علی هاشمی به فرماندهی سپاه سوسنگرد رسید. بعدها، از دل همین سپاه منطقه ای بود که، «قرارگاه نصرت» پدید آمد. در سومین سال جنگ، محسن رضایی، علی هاشمی را به فرماندهی «قرارگاه سری نصرت» انتخاب کرد.

او در تیر ماه سال 66 به فرماندهی «سپاه ششم امام صادق» منصوب شد که چند تیپ و لشکر، بسیج و سپاه خوزستان، لرستان و پدافند منطقه هور از «کوشک» تا «چزابه» را در اختیار داشت. روز چهارم تیر ماه سال 1367، متجاوزان بعثی، حمله‌ای گسترده و همه‌جانبه را برای بازپس‌گیری منطقه هور آغاز کردند. حاج علی در آن زمان، در قرارگاه خاتم4، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. هیچ کس به درستی نمی‌داند که در این روز دردناک، چه بر سر سرداران «قرارگاه نصرت» آمد. شاهدان می‌گفتند که هلی‌کوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم4 به زمین نشسته‌اند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند. پس از آن، جستجوی دامنه‌داری برای یافتن حاج علی هاشمی آغاز شد اما به نتیجه ای نرسید. از طرف دیگر، بیم آن می‌رفت که افشای ناپدید شدن یک سردار عالی رتبه سپاه، جان او را که احتمالا به اسارت درآمده بود به خطر بیاندازد، به همین سبب تا سال‌ها پس از پایان جنگ، نام حاج علی هاشمی کمتر برده می‌شد و از سرنوشت احتمالی او با احتیاط فراوانی سخن به میان می‌آمد. سرانجام در روز 19 اردیبهشت سال 1389، اخبار سراسری سیما خبر کشف پیکر حاج علی هاشمی را اعلام کرد و مادر صبور او پس از 22 سال انتظار، بقایای پیکر فرزند خود را در آغوش کشید.

روایت برخی خاطرات پیرامون این سرلشگر شهید که فرمانده سپاه ششم امام صادق(ع) بود در «رازهای نهفته» به قلم «مهرنوش گرجی» نوشته شده است. در ادامه خاطره حسن طاهر عطشانی هم‌رزم شهید می‌آید:

بعد از آزادسازی خرمشهر و انجام عملیات‌های رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر یک بود که فرمانده وقت سپاه پاسداران، محسن رضایی به علی هاشمی مأموریت شناسایی هور را دارد و قرارگاه سری نصرت تشکیل شد و هیچکس از فعالیت‌های ما خبر نداشت حتی روی ماشین‌ها ‌آرم جهاد سازندگی زده بودیم تا کسی متوجه تشکیلات قرارگاه نصرت نشود.

چیزی حدود یک سال مخفیانه در هور کار کردیم تا توانستیم کل هور را شناسایی کنیم غواصی یاد بگیریم و اساسا فضای هور را بشناسیم و زندگی را در آن بیاموزیم زندگی در این منطقه بکر و وحشی چیزی نبود که به سادگی امکان پذیر باشد. اما همه این مشقت‌ها و سختی‌ها با حضور گرم و صمیمی علی هاشمی قابل تحمل می‌شد.

حاجی در تمامی مراحل کنار ما بود و مثل یک بسیجی ساده پا به پای ما حرکت می‌کرد در عملیات آزادسازی فاو نیروهای ما چندین کیلومتر پیشروی کرده بودند و هواپیماهای دشمن خط عقبه ما را زیر آتش گرفته بودند وقتی متوجه حضور حاجی شدم با ناراحتی به او گفتم: «برای چه به اینجا آمدی؟ تو نباید اینجا باشی این کار تو نیست تو فرمانده سپاهی باید برگردی عقب اینجا خطرناک است».

علی هاشمی در پاسخ به من گفت: «من بچه‌های مردم را آوردم اینجا حالا خودم بروم توی سنگر بشینم؟ من باید جلوتر از تمام رزمندگات باشم حالا برگردم عقب؟ من بچه‌ها را تنها نمی‌گذارم حتی اگر شهید شوم».

خاطرم هست دو شب قبل از «تک عراق» به «جزایر مجنون» در سنگر نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم حاج علی گفت: «من جزایر را به عراق نمی‌دهم اگر این جزایر از دست برود من قسم می‌خورم دیگر به خانه برنمی‌گردم». من به او گفتم: «حاجی این چه حرفی است می‌زنی؟» اما او محکم و مصر قسم خورد که در صورت سقوط جزایر او به خانه باز نخواهد گشت.

روز چهارم تیرماه سال 67 وقتی در اوج حملات عراق بودیم سردار غلامپور گفت: «عقب نشینی کنیم». ساعت درست یک ظهر بود حاج علی با سیاست خاص خودش همه را به عقب فرستاد اما خودش به همراه «مهدی نریمی» و «بهنام شهبازی» به داخل سنگر بازگشتند بعد از آن هم ما نتوانستیم هیچ اطلاعی از سرنوشت آن‌ها به دست آوریم.

3منبع: سایت فاتحان

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 636
  • 637
  • 638
  • ...
  • 639
  • ...
  • 640
  • 641
  • 642
  • ...
  • 643
  • ...
  • 644
  • 645
  • 646
  • ...
  • 1182
 << < شهریور 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • نویسنده محمدی

آمار

  • امروز: 2488
  • دیروز: 548
  • 7 روز قبل: 1607
  • 1 ماه قبل: 5281
  • کل بازدیدها: 259535

مطالب با رتبه بالا

  • مروری برزندگی شهید علی بیگی (5.00)
  • گوشه ای از خاطرات شهداء (5.00)
  • هر وقت که راه کربلا باز شود(از خاطرات شهید علیرضا کریمی ) (5.00)
  • امر به معروف ( از خاطرات شهید حاج رضا فرزانه ) (5.00)
  • حج وتولدی دوباره ( ازخاطرات شهید آوینی ) (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس