شهیدان در باغ شهادت را نبندیید .زما بی چاه رگان زان سو نخندید
روزهایی که ناصر رفت اوایل جنگ سوریه بود و خیلی خطرناک بود ولی همرزمانش میگویند که ناصر همیشه در هر کاری داوطلب بود و شجاعت زیادی از خودش نشان میداد. آقای حسینی میگفت: ناصر مدام در نمازهایش گریه میکرد؛ وقتی علت را از او پرسیدم گفت: من میدانم که شهید نمیشوم.
طلبهای که همراهمان بود به ناصر گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟ ناصر به او گفته بود: من زن، بچه و زندگی و همه چیز دنیا را طلاق دادهام؛ فقط یک چیز هنوز در دلم مانده است که اگر این را هم طلاق بدهم صد در صد شهید میشوم. هر چه اصرار کردیم قبول نکرد در موردش با ما حرف بزند تا شب عاشورا که ناصر با حالت خندان آمد و گفت: به خون امام حسین(ع) من فردا شهید میشوم. این در حالی بود که عملیاتی در پیش نبود.
گفتیم: چی شده ناصر خواب دیدی؟ گفت: البته خواب هم دیدهام ولی آن چیزی که در دلم بود را طلاق دادم. گفتیم: حالا میتوانی بگویی چه بود که موجب دلمشغولی تو شده بود؟ گفت: بنیامین بود. ساعت 10 و نیم صبح روز عاشورا 12 نفر بودند که ساختمان محل استقرارشان محاصره میشود و ابتدا به آنها تیراندازی میکنند ولی زنده بودند که آتششان میزنند و ساختمان را نیز منفجر میکنند و پیکرهای شهدا 15 روز زیر آوار بودند.آرزویش بود در روز عاشورا شهید شود. در یکی از مراسمها یکی از مسئولین سپاه گفت: شهید ناصر مسلمی سواری، گمنامترین و مظلومترین شهید مدافع حرم است.
منبع:سایت ابروباد
برای شادی روح شهیدان صلوات
شهيد حمزه خسروى، فرمانده يكى از گروهانهاى لشكر المهدى(عجّ) بود. روزى
پس از نماز صبح رو به يكى از برادران روحانى كرد و پرسيد:
ـ حاج آقا! اگر كسى خواب امام على عليهالسلام را ببيند، چه تعبيرى دارد؟
روحانى در پاسخ گفت:
ـ بايد ديد چه خوابى ديده و ماجرا چگونه بوده.
شهيد خسروى ديگر چيزى نگفت. اما دو ساعت بعد وقتى در يكى از محورهاى
عملياتى با فرق شكافته به ديدار مولايش شتافت؛
خوابش تعبير شد.
همرزم شهيد حمزه خسروى
منبع:سایت ابروباد
برای شادی روح شهیدان صلوات