فاطمه(س) بی نشان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

نقش شهید دقایقی در سقوط ۱۵ کمین نیروهای اطلاعاتی عراق در عاشورای ۴

10 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

 
 
صفحه اصلی
سازمان حفظ آثار
استان ها

 

 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

نماهنگ زیبای عروسکهای پرپر
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
نام کاربری :

کلمه عبور :

  عضویت در سایت
  بازیابی کلمه عبور
 
 
 
 
 
 
 
خاطرات دفاع مقدس
 
 
نقش شهید دقایقی در سقوط ۱۵ کمین نیروهای اطلاعاتی عراق در عاشورای ۴

۳۰مهر سالروز عملیات عاشورای۴ است که در سال ۱۳۶۴ در هورالهویزه انجام شد. نام فرمانده تیپ ۹ بدر شهید اسماعیل دقایقی در این عملیات خوش درخشید. ۱۵ کمین‌ دشمن‌ که‌ از نیروهای «فرسان‌ الهور» به‌ معنی نیروهای اطلاعاتی هور بود، سقوط کرد.
30مهرماه سالروز عملیات عاشورای4 است که در سال 1364 در هورالهویزه انجام شد. نام فرمانده تیپ 9 بدر شهید اسماعیل دقایقی در موفقیت‌های این عملیات خوش درخشیده است.

این عملیات با هدف انهدام نیروهای دشمن در منطقه عملیاتی غرب دریاچه اُمُ النِّعاج در هُورالهویزه انجام شد. عملیات عاشورای 4 درمنطقه ای به وسعت 110کیلومتر مربع به همت دلاورمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با موفقیّت به پایان رسید. درعملیات عاشورای 4 بیش از 400تن از افراد دشمن کشته و زخمی شدند و تجهیزات و یگان‌های متعددی از آن‌ها نابود شد.

کار مجاهدین‌ عراقی‌ در جریان‌ عملیات‌ قدس ‌5 به‌ آزادسازی‌ بخشی‌ از دریاچه‌ «ام‌النعاج» عراق‌ در منطقه‌ «هورالهویزه» منتهی‌ شد و سپس‌ عملیات‌ «عاشورای4» در وسعتی‌ به‌ میزان‌110 کیلومترمربع‌ برای‌ آزادسازیی کامل‌ این‌ دریاچه‌ با همان‌ ترکیب‌ نیروهای‌ عمل‌ کننده‌ در عملیات‌ پیشین‌ به‌ اجرا درآمد. نیروهای‌ تیپ ‌9 بدر ساعت‌2 بامداد30 مهرماه‌1364 این‌ حمله‌ را آغاز کردند. پناهنده‌ شدن‌ دو تن‌ از نیروهای‌ ارتش‌ عراق‌ و ارائه‌ اطلاعات‌ مناسب‌ پیرامون‌ این‌ منطقه‌ در روند عملیات‌ عاشورای‌4 مؤ‌ثر واقع‌ شد. زمان‌ حمله‌ یک‌ روز پیش‌ از میلاد حضرت‌ امام‌ موسی‌کاظم(ع)بود و به‌ همین‌ مناسبت‌ رمز عملیات‌"یا موسی‌الکاظم(ع)” تعیین‌ شد. نیروها در غرب‌ دریاچه‌ برای استفاده‌ از اصل‌ غافلگیری‌ و پشتیبانی‌ موثر توپخانه، به‌ راحتی‌ به‌ اهداف‌ خود رسیدند و 15 کمین‌ دشمن‌ که‌ از نیروهای‌ «فرسان‌ الهور» به‌ معنی‌ نیروهای‌ اطلاعاتی‌ هور بودند، سقوط‌ کرده‌ و پیشروی‌ تا سقوط‌ کامل‌ دریاچه‌ ادامه‌ یافت.

دشمن‌ پاتک‌ خود را در صبح‌ روز نخست‌ عملیات، آغاز کرد، اما با اتخاذ تدابیر خونسردیی و صبر، نیروهای‌ مجاهد عراقی که‌ در میان‌ نیزارها کمین‌ کرده‌ بودند، پس‌ از نزدیک‌ شدن‌ دشمن، به‌ آن‌ها حمله‌ور شده‌ و پاتک‌ آنان‌ را خنثی‌ کردند. پاتک‌ دوم‌ نیز در ساعت‌14 همان‌ روز با پشتیبانی توپخانه‌ و حمایت‌ هواپیماهای‌ «پی.سی7.» آغاز شد. این‌ پاتک‌ نیز به‌ همان‌ صورت‌ نخست‌ پاسخ‌ داده‌ شد و در نتیجه‌ نیروهای‌ بعثی‌ با شماری‌ کشته‌ و زخمی‌ و اسیر و با به‌ جای‌ گذاشتن ‌8 فروند قایق‌ خود عقب‌ نشستند، اما در این‌ تعقیب‌ و گریز یک‌ فرمانده‌ از مجاهدان‌ عراقی‌ به‌ نام‌ «ابوالخیر» به‌ شهادت‌ رسید.

در روز دوم‌ عملیات، دشمن‌ برای‌ باز پس‌ گرفتن‌ دریاچه‌ ام‌النعاج ‌3 بار متوالی‌ اقدام‌ به‌ پاتک‌ نمود، که‌ در هر سه‌ بار با رعایت‌ اصل‌ استتار و غافلگیری‌ از سوی‌ مجاهدین‌ عراقی‌ و مقاومت‌ آن‌ها رو به‌ رو شدند و با دادن‌ تلفات‌ و خسارات‌ فراوان‌ از معرکه‌ نبرد گریختند. این‌ عملیات‌ که‌ رسیدن‌ به‌ همه‌ اهداف‌ معین‌ شده‌ را در پی‌ داشت، به‌ آزادسازی ‌110 کیلومتر مربع‌ از منطقه‌ هور الهویزه‌ عراق،64 پایگاه،7 آبراه‌ در غرب‌ دریاچه‌ و تصرف‌ سه‌ پاسگاه‌ و 3 کمین‌ دشمن‌ و همچنین‌27 فروند قایق‌ و بلم،99 قبضه‌ سلاح‌ نیمه‌سنگین،10 قبضه‌ ضد هوایی‌ تک‌ لول‌ کالیب 5/14میلیمتری و4 قبضه‌ خمپاره‌انداز 82 و60 میلیمتری‌ و تعداد زیادی‌ دوشکا و آر.پی.جی‌ از دشمن‌ به‌ غنیمت‌ گرفته‌ شد. در طول‌ این‌ عملیات‌25 پاسگاه، یک‌ فروند هواپیمای‌ پی.سی7 و 100 فروند قایق‌ و بلم‌ دشمن‌ منهدم‌ شد. طی‌ این‌ عملیات‌ تعداد416 تن‌ از نیروهای‌ دشمن‌ کشته‌ و زخمی‌ شده‌ یا به‌ اسارت‌ در آمدند.

تیپ 9 بدر تشکلی از نیروهای مجاهد و ارتشیان عراقی است که از شروع جنگ تحمیلی و یا در طول آن با هجرت یا پناهنده شدن به ایران، در کنار نیروهای سپاه پاسداران شروع به فعالیت کرده اند. این نیروها عموماً درعراق افسر و درجه دار بوده اند. بیشتر افراد کادر تیپ نیز از نیروهای عراقی می باشند. این تیپ ابتدا در قالب گردان های شهید صدر به وجود آمد و در کنار نیروهای خودی در عملیات بدر حضوری شایسته داشت. پس از آن در چند عملیات در هور از جمله عملیات قدس و عاشورای 4 شرکت کرد و موفقیت هایی را نیز به دست آورد. نام شهید اسماعیل دقایقی در کسوت فرماندهی این تیپ خوش درخشیده است که با حضور در عملیات عاشورای4 نیز حماسه خود را به نمایش گذاشتند.

به طوریکه همرزمان این شهید والامقام می‌گویند: در عملیات عاشورای 4 به خاطر قدرت فکری ایشان توانستیم آبراهی را به طول 8 کیلومتر شبانه با دست ایجاد کنیم که از این طریق شب عملیات برادران رزمنده توانستند در پشت مقر فرماندهی دشمن نفوذ کنند و فعالیت دشمن را علیه نیروهای خودی سرکوب نمایند. این‌ها همه مرهون فرماندهی شهید بزرگوار بود. به‌طوری‌که در عملیات عاشورای 4 در شب عملیات موفق شدیم حدود 85 نفر اسیر بگیریم و بیش از 600 نفر از قوای دشمن را در همان لحظات اولیه به هلاکت برسانیم و در صبح زود عملیات هم با دفع بیش از 12 پاتک دشمن، ما فقط حدود 15 شهید داشتیم و این همه نتیجه درایت و قدرت فکری ایشان بود.

رکودی که از تیرماه سال 61 به دنبال عملیات رمضان بر جبهه خودی سایه افکنده بود و رزمندگان در مقابل دیوار دفاعی عراق متوقف مانده بودند تا اواخر سال 64 نیز ادامه یافت. در این سال سلسله عملیات محدود و ایذایی تحت عنوان قدس، ظفر و عاشورا انجام گرفت. همچنین در جبهه جنوب(هورالهویزه) در فصل تابستان تحرک زیادی از جانب نیروهای خودی صورت گرفت، امری که هیچ گاه در گذشته به چشم نمی‌خورد. در کنار اقدامات فوق، کار بر روی فاو نیز در جریان بود. اواخر سال 64 در میان ناباوری محافل خارجی و کشورهای عربی، خصوصاً شیخ نشین کویت، عملیات بزرگ والفجر هشت (فتح فاو) در اوج غافلگیری ارتش عراق انجام شد.

 منبع: سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »

درخواست مرخصی برای امتحانات دانشگاه در جبهه

10 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

حاج آقا سید محمد با سلام و دعاء خیر نظر به اینکه اخوی بنده (محسن آقای گل) ظاهرا در اواخر خرداد ماه در دانشگاه امتحان دارد مقتضی است اگر شرایط موجود امکان می دهد جهت انجام امتحانات چند روزی را به ایشان مرخصی بدهید



دستخطی از شید ناصر اربابیان به شهید سید محمد زینال حسینی در رابطه با درخواست مرخصی چند روزه  امتحانات دانشگاه برای برادرش

 

بسمه تعالی

خدمت استاد عزیز و فرمانده گرامی

حاج آقا سید محمد با سلام و دعاء خیر

نظر به اینکه اخوی بنده (محسن آقای گل) ظاهرا در اواخر

خرداد ماه در دانشگاه امتحان دارد مقتضی است اگر

شرایط موجود امکان می دهد جهت انجام امتحانات چند

روزی را به ایشان مرخصی بدهید

انشاء…همه اعمال ما در جهت رضاء خدا و پیامبر و ائمه معصومین

باشد.

قبلا از زحمت شما متشکرم

منبع:سایت فاتحان.

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 

 

 نظر دهید »

یا ولدی الغریب/ مادری که پس از 30 سال شهیدش را پیدا کرد

10 مهر 1395 توسط مادر پهلو شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

روایت، روایت نانوشته وناخوانده ای است.حکایت یک فراق و بی خبری 30 ساله.یک انتظار وچشم براهی طولانی و طاقت فرسا.در دوازدهمین روز ماه مهر ،گویا یک جمعه تکرار نشدنی در قلب قطعه 27 در حال وقوع است.چند نفر به دور یک سنگ مزار حلقه زده اند و در این میان ،مادری بی تاب و بی قرار ،مویه کنان وبرسینه زنان باگویشی عربی،یومه یومه می گوید و ناله کنان اشک می ریزد…
وبلاگ یاشهید در مطلبی نوشت: روایت، روایت نانوشته وناخوانده ای است.حکایت یک فراق و بی خبری 30 ساله.یک انتظار وچشم براهی طولانی و طاقت فرسا.در دوازدهمین روز ماه مهر ،گویا یک جمعه تکرار نشدنی در قلب قطعه 27 در حال وقوع است.چند نفر به دور یک سنگ مزار حلقه زده اند و در این میان ،مادری بی تاب و بی قرار ،مویه کنان وبرسینه زنان باگویشی عربی،یومه یومه می گوید و ناله کنان اشک می ریزد…

سوز وگداز جملاتش و ضجه های جگر سوزش دل هر رهگذری را به درد آورده و دمی را به توقف و همدردی با او وا می دارد.آه وفغانش را می شود با گوش دل شنید، هر چند که معنی جمالاتش را به درستی نتوان درک کرد.ضجه می زند وعاجزانه اشک می ریزد

یا ولیدی یا یومه،یا ولدی یاروحی یا یومه،یا انیسی یا یومه
ما کنت ادری این انت یا ولدی ،یا ولدی الغریب الغریب الغریب
یا منیر انا امک ،افدیک نفسی یا ولیدی یا یومه

ای پسرکم ای مادر،ای پسرم ای جانم ای مادر،ای انیسم ای مادر
نمی دانستم کجایی ای پسرم.ای فرزند غریبم ،غریب غریب..
ای منیر من مادرت هستم.جان من به فدای تو ای پسرکم ای مادر

او که چنین مویه سر داده و ناله می کند،مادر شهید منیر جمعه شنین عراقی است…

روزگاری چند دور ،منیر در زمان دفاع مقدسمان ،عاشق حضرت روح الله شده بود.عراق را که با ایران سر جنگ داشت،ترک گفت و خود را به صف مجاهدان در راه حق رسانید.فقط 15 سالش بود که جزء بدریون لشگر بدر گشت.همان لشگری که بیشترش را معاودین عراقی تشکیل داده بودند.جنگید وجنگید با همان هموطنان و هم کیشان از دین برگشته خودش.وعده خدا قطعی بود.او هجرت کرده بود وباجان و مالش در راه خدا می جنگید.شهادت مزد جهاد بی ادعا وبی ریایش بود که خداوند ارزانی جانهای عاشقش می کند.در خیبر سال 62 ،در های آسمان به رویش گشوده شد و جان عاشقش به سوی معبود پرگشود…

حزب بعث حاکم بر عراق ،تاب عاشقی منیر را نیاورد. پدر را به جرم شهادت فرزندش در ایران، اسیر کرده و چون رسم دیرینه نامردان عراقی سر بریدن است،سر از تن وی جدا کرد واینبار ام الشهید را به سوگ پدر و پسر نشانید. مادر ماندو تنها یک فرزنددیگر و سالها بی خبری از پسری که می گفتند در ایران جنگیده و عاشقانه پر گشوده است…

30 سال بعد،روزی در همین نزدیکیها،فردی که ام الشهید را می شناخت ،گزارش به قطعه 27 گلزار شهدای بهشت زهرا (س) افتاد.نام ونشان سنگ مزار را که با آنچه از منیر می دانست یکی پنداشت،خود را به مادر که اکنون در شهرک صدر بغداد ساکن است رسانید و اورا به یافتن گمشده اش نوید داد.بوی پیراهن یوسفی که مادر را بی قرار کرده بود،جمعه روزی را اینچنین مهمان قطعه 27 گلزار شهدا کرده است…

مردمان می آیند و می روند و با سخنی وجمله ای دل دردمند و بی قرارش را به نظاره می نشینند.او همچنان بی تاب و بی قرار است.انتظار و بی خبریش یک انتظار 30 است.گاه به سنگ مزار دست می کشد،گاه عکس فرزندش را در آغوش می گیرد و گاه با اشک ضجه می زند

کنت انتظر ان تکبر وتاتینی ،ظننت ان تکبر و تجمعنی فی شیخو ختی
کنت افتکر ان تکبر و اراک ما حصلت علی شی الا الملامه
یا ولدی یا عزیزی افدیک روحی یا ولدی
عیونی تنتظر الماره ان تاتی لی باخبارک.کنت ابحث عنکم و لم اراک
ما کنت ادری این قبرک جئت مقبره الامام و بعدها وصلت الیک

منتظر این بودم که بزرگ شوی،گمان می کردم که بزرگ شوی و عصای پیریم گردی
من فکر می کردم که بزرگ شوی وتورا آنگونه ببینم ،ولی چیزی جز افسوس نصیب من نشد
ای پسرم ای عزیزم ،جانم به فدایت ای پسرم
چشمهای من منتظرقاصدی بودکه باخبری ازتو نزد من بیایدجستجو می کردم تورا ولی شما را نمی دیدم
نمی دانستم قبر تو کجا است،آمدم مقبره امام که بعد از آن به تو رسیدم

آنقدر گریه و زاری می کند و بی تابی ،که از او خواسته می شود جرعه ای آب نوشد شاید بی قراریش قرار یابد و اشکهایش دمی مجال نریختن.آب که می نوشد باز به یاد 30 سال غربت و بی کسی فرزندش می افتد و دوباره غریبانه ناله سر می دهد

ربیتکم و کانت تربیتی جیده،ولکنی اصبحت منک مفلسه
افتکر عسی ان یاتینی منکم مسافر و اساله عنک و یطمئن قلبی

شما را بزرگ کردم و تربیت دادم ،تربیت تو خوب بود اما از تو بهره ای نبردم
فکر می کردم که ای کاش از شما قاصدی بیاید واز او در مورد شما می پرسیدم و قلبم ارام می گرفت و بعد با خیال راحت می خوابیدم

پس از اصرار والتماسی که مادر را دمی آرام می کند،از او خواسته می شود دعایی در حق جمعی کند که گرداگرد مزار حلقه زده اند و مویه های عاشقانه اش را به نظاره نشسته اند.در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده ،صادقانه دستهای مادرانه اش را به آسمان بلند می کند و دعایش راه آسمان را در پیش می گیرد

اطلب من الحسین من الامیرالمومنین من الامام موسی بن جعفر ان یحفظکم خیرکم ان شاالله

از امام حسین از امیر المومنین از امام موسی بن جعفر می خواهم که شمارا حفظ کند و از جوانیتان بهره ببریدو نزد امام حسین برایتان دعا می کنم ان شاالله

ام الشهید چفیه ای سفید رنگ را که نشان مقاومت و ایستادگی مااست بر دور گردنش می پیچد و آرام آرام آماده وداع با فرزندش می شودچفیه ای که مادر به بر دوشش آویخته ،بزرگترین،مهمترین و با عظمت ترین بیرق مبارزه عصر حاضر است.چفیه سمبل ایستادگی مجاهدان در راه خداست.ام الشهید با پیچیدن این نماد مقاومت وایثار،نشان می دهد مبارزه ما حد و مرز نمی شناسد و او در هر کجای این کره خاکی هم که باشد،زیر علم وپرچم انصار دین خدا قدم برداشته و جزء پیکره واحده یاریگران دین خداست…

در آخرین دقایق حضور، مادر ، سنگ مزاری را که 30 سال است طعم اشکها و بوسه های وی را نچشیده است برای اولین بار می بوسد و می بوید و اشکهایش را روی سنگ مزار ،برای فرزندش به یادگار می گزارد…


بر روی سنگ مزار شهید منیر ابیاتی به عربی نقش بسته است که این ابیات عاشقانه هایی است منتسب به مولایمان حسین(ع)

ای شیعه من ،هر زمان که آب گوارا می نوشید،پس مرا به یاد بیاورید
یا اینکه شنیدید خبر شهادت شهیدی یا غریبی ،پس بر من گریه وزاری کنید
پس من همان نوه پیامبرم که بدون گناه مرا کشتند…

لحظات وداع ،شاید سخت ترین لحظات زندگی مادر منیر باشید .بر روی جعبه شیشه ای بالای مزار بوسه می زند و با صوتی حزین زیر لب زمزمه می کند

السلام علیک یا ولدی عیونی لا تخفو علی فراقک

خداحافظ ای پسرم ،چشمهایم نمی خوابند به خاطر جدایی از تو

مادر دوباره دارد از فرزندش دور می شود،دیدار کوتاه بود.به کوتاهی وزش یک نسیم خنک صبحگاهی.دستان لرزان مادر در دستان دیگر همراهان قرار می گیرد .او بیمار است و 30 سال فراق و بی خبری توان راه رفتن را از او گرفته اند.آرام و غمگین قدم بر می دارد و گاه زیر لب زمزمه می کند

می روم اما نمی دانم که آیا دوباره تو را خواهم دید یا نه

راستی این فراق و جدایی و بی خبری 30 ساله را، با کدامین واژه ها می توان به تصویر کشید.قلممان غاصر است و زبانمان الکن از این همه فداکاری و ایثار و مجد وبزرگی.خدا کند مادر منیر دوباره گزارش بیافتد به قطعه 27 ،ردیف 12 ،شماره 4 .منیر همچنان به انتظار مادر نشسته است.به انتظار برگشت دوباره و دیدار مادرانه اش…

منبع:سایت فاتحان

 

برای شادی روح شهیدان صلوات

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 496
  • 497
  • 498
  • ...
  • 499
  • ...
  • 500
  • 501
  • 502
  • ...
  • 503
  • ...
  • 504
  • 505
  • 506
  • ...
  • 1182
 << < خرداد 1404 > >>
شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه چهارشنبه پنج شنبه جمعه
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فاطمه(س) بی نشان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • وصیت نامه شهدا
  • خاطرات دفاع مقدس
  • خاطرات شهدا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

خادمان

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 1679
  • دیروز: 240
  • 7 روز قبل: 1213
  • 1 ماه قبل: 7529
  • کل بازدیدها: 238854

مطالب با رتبه بالا

  • مروری برزندگی شهید علی بیگی (5.00)
  • گوشه ای از خاطرات شهداء (5.00)
  • هر وقت که راه کربلا باز شود(از خاطرات شهید علیرضا کریمی ) (5.00)
  • امر به معروف ( از خاطرات شهید حاج رضا فرزانه ) (5.00)
  • حج وتولدی دوباره ( ازخاطرات شهید آوینی ) (5.00)

رتبه

    ورود

    ابزار وبلاگ

    سخنی از بهشت

    حدیث

    موزیک

    ذکر روز

    دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس